، چاپ دوم «در جستوجوی معنای زندگی» با تدوین و ترجمه خسرو ناقد با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه در انتشارات «فرهنگ معاصر» منتشر شده است.
در معرفی این کتاب آمده است: «در جست و جوی معنای زندگی» دربرگیرنده ۱۰ گفتوگو با شماری از اندیشهمندان معاصر اروپایی است که اغلب آنان آلمانیزبان هستند. این کتاب با گفتوگو با هانا آرنت آغاز میشود و با گفتوگوهایی با کارل پوپر، آرتور کوستلر، لِشک کولاکوفسکی، هانس-گئورگ گادامر، هربرت مارکوزه، یورگن هابرماس، ماکس هورکهایمر، مارتین هایدگر و هانس یوناس ادامه مییابد.
ناقد در پیشگفتار این کتاب در اهمیت گفتوگو به منظور ایجاد تفاهم مینویسد: «هدف از گفتوگو، پی بُردن به دیدگاههای «دیگری» است. در واقع، آمادگی برای حضور در گفتوگو و گوش سپردن به سخنان «دیگری»، تجربهای مشترک است که نتیجه آرمانی آن، فهم جهان و درک معنای زندگی است. آنان که به گفتوگو مینشینند، در جستوجوی معنای زندگی و در راه نزدیک شدن به آن چیزیاند که «حقیقت» نام گرفته است. آری، ما همه جستوجوگریم، در جستوجوی معنای زندگی، و اندیشهورزان و فیلسوفان در تلاش برای پاسخ گفتن به چیستی معنای زندگی. اینک با سکوت خویش به گفتوگوی آنان گوش میسپاریم و با حضور فعال خود میکوشیم که این گفتوگوها را تا افقهای دوردست گسترش دهیم؛ تا ببینیم آیا برای ما که ساعتیچند در سکوت به سخنان آنان گوش فرادادهایم، نکتهای و اشارهای یافت میشود که ما را در جستوجویمان در فهم جهان و درک معنای زندگی یاری دهد؟».
در ادامه آمده است: «خواننده جستوجوگر با اندکی تلاش میتواند در بیشتر مباحث جدلبرانگیز این کتاب، دیالوگی میان اندیشهمندان برقرار کند و پاسخهای خود را بیابد. ناقد تأکید میکند که در گزینش گفتوگوهای گردآمده در این کتاب چند اصل را مبنای کار قرار داده است: یکی آن که تنها گفتوگوهایی را برای ترجمه و انتشار در این کتاب برگزیده که بهلحاظ موضوعی مهماند و اندیشههای اساسی این ده متفکر معاصر را تا حدودی بازتاب میدهند. افزون بر این، تمام توان خود را بکار گرفته تا خواننده را به سوی اندیشه و دیدگاهی خاص نکشانم، بلکه او را به آرا و افکار اندیشهورزانی با نظرگاههای متفاوت و گاه حتی مخالف با یکدیگر آشنا کرده و از این طریق، بهگونهای غیر مستقیم، گفتوگویی میان آنان برقرار کند. قصد او بیش و پیش از هر چیز روشنگری بوده است؛ بیآنکه به ارزیابی و ارزشگذاری آرا و افکار این یا آن اندیشمند بپردازد».
این ناشر پیشتر کتاب «رؤیاهای شرقی- غربی» نوشته خسرو ناقد را هم منتشر کرده بود.
همچنین کتاب «خِردکُشی» (روشنفکران و انقلاب اکتبر) از این پژوهشگر حوزه فلسفه به چاپ سوم رسیده است. این کتاب که از سوی نشر نی منتشر شده در یک پیشگفتار و ۱۳ بخش تنظیم شده است؛ در کعبه آمال پرولتاریا؛ ژاک دریدا و بازگشت از مسکو؛ برتراند راسل و بلشویسم در عمل و نظر؛ آرتور کوستلر و حزب کمونیست؛ والتر بنیامین و یادداشتهای مسکو؛ برتولت برشت و نظم بزرگ از جمله بخشهای این کتاب هستند.
در معرفی کتاب «خِردکُشی» عنوان شده است: «نهتنها کمونیستها و احزاب کمونیستی، انقلاب اکتبر را رخدادی دورانساز و روسیه شوروی را سرآغاز عصری جدید میدانستند که تحقق جامعهای آرمانی را امکانپذیر ساخته است، بلکه بسیاری از روشنفکران غیرکمونیست در غرب و دیگر نقاط جهان نیز با خوشبینی و امیدواری و گاه با شور و شوق وصفناپذیری فرایند تحولات این سرزمین را دنبال میکردند. تشویق و ترغیب این دسته از روشنفکران و جذب آنان بهمنظور حمایت از روسیه شوروی، یکی از اهداف احزاب کمونیستی و پیش از همه حزب کمونیست روسیه شوروی بود. از این رو، کارزارهای تبلیغاتی گستردهای به راه انداختند تا با انتشار روزنامهها و نشریهها و برپایی کنگرههای گوناگون و دعوت از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران و شخصیتهای نامدار برای دیدار از روسیه شوروی و مشاهده تحولات آن، به اهداف خود دست یابند. تلاش و تبلیغات آنان تا حدی به ثمر رسید و در سالهای میان دو جنگ جهانی، بسیاری از روشنفکران از گوشه و کنار جهان به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سفر کردند تا شاهد فرایند انقلاب اکتبر و تحولات و رویدادهای پس از آن باشند. هدف آنان بیش و پیش از همه آن بود که ببینند اکنون که حاکمان جدید، آنگونه که در مانیفست حزب کمونیست آمده است، «با سرنگونی قهرآمیز تمام نظام اجتماعی پیشین» همه قدرت را به دست گرفتهاند، چه دگرگونیهایی روی داده و چه تحولاتی در شرف وقوع است و آیا نشانههایی از جامعه آرمانی آنان در «کعبه آمال پرولتاریا» یافت میشود؟
در ابتدای کتاب درباره نقش و جایگاه روشنفکران روس در انقلاب اکتبر چنین آمده است: «انقلاب روسیه، مانند همۀ انقلابها، اقتدار نخبگان نظام پیشین و روشنفکران منتقد و معترض و نیز الگوی سلسله مراتب اجتماعی دیرین را به چالش طلبید و با طرد و ترک آنها موفق شد تا مخالفان خود را از میدان به در کند. اما بلشویکها با بهدست گرفتن قدرت حکومتی دریافتند که برای تثبیت قدرتِ خود و استحکام نظام جدید، به نخبگان تازهای نیاز دارند تا جایگزین نخبگان قدیم کنند. آنان برای یافتن ذخیرۀ انسانی مورد نیاز به سراغ طبقاتی پایین جامعه رفتند که برای حزب بیشتر و بهتر قابل دسترسی بودند؛ راهکاری که بهخوبی با روح انقلاب هم همخوانی داشت. ولی این راهکار برای حفظ و استمرار حکومت کافی نبود. رهبران جدید که از ارتقاء جایگاه اجتماعی و نقشآفرینی پرولتاریا و دهقانان پشتیبانی میکردند، اغلب فاقد تمرین و تجربۀ کافی برای تشویق و ترغیب آنان بودند. رهبران جدید برای ادامۀ حیات نظام، هم به نیروی کارشناسان آموزشدیدۀ دوران تزار و هم به قدرت اقناع روشنفکران نیاز داشتند که آمادۀ خدمت به حکومت تازهپا باشند».
چاپ اول و دوم کتاب «خِردکُشی؛ روشنفکران و انقلاب اکتبر» را نشر نی در اواخر سال ۹۶ منتشر کرد و اکنون چاپ سوم این کتاب با افزوده شدن نمایه نامها و کتابها و در ۲۷۰ صفحه روانه کتابفروشیها شده است. همین ناشر به تازگی کتاب «سنجش دیالکتیک روشنگری» به قلم خسرو ناقد را نیز منتشر کرده است.
انتهای پیام
ثبت نظر