«کودک در سفر، معمولا نادیده گرفته میشود و به دلیل نگاه غالب بزرگسالانه چیزی یاد نمیگیرد و به طور معمول در بازدید از سایتهای گردشگری او را با انواع ترفندها آرام میکنند تا کمتر احساس خستگی کند. اما واقعیت این است کودکی که سفر میکند، چمدان نیست که جابهجا شود.»
، «سفرهای نوروزی و مهمترین فستیوال سفرهای خانوادگی در راه است. سفرهایی که در آنها پدران و مادران برنامهریزی میکنند و کودکان تابع تصمیم و نظر خانوادهها، چمدان کوچک خود را میبندند و سرشار از شادیِ دوری از مدرسه، درس و کتاب راهی سفر میشوند اما ازدحام شهرها و سایتهای گردشگری، ترافیک جادهها، گرانی و فاکتورهای آزاردهنده دیگر، گاهی این شیرینی را برای کودکان تلخ میکند. به خصوص وقتی برمیگردند و شرایط سفر خود را با همکلاسیهایشان مقایسه میکنند. عدهای فخر میفروشند، عدهای با حسرت به حرفهای بقیه گوش میکنند و عدهای هم چیزی از سفر نمیگویند. به راستی سفر را چگونه میتوان برای این مسافران کوچک معنا کرد تا در هرجایی که هستند و به هرجا که میروند از سفر لذت ببرند و خوش باشند و برای همکلاسیها و دوستان خود خاطرات شیرینی تعریف کنند.»
این مطلب بخشی از یادداشت «حمیرا محبعلی»، پژوهشگر و کارشناس ارشد گردشگری است که در زمینه «گردشگری کودک» پژوهش کرده و ایده انتشار نشریهای با این محتوا را اجرا کرده است. در ادامه این یادداشت که با عنوان «من چمدان نیستم» در اختیار ایسنا قرار گرفته، آمده است: «سفرهای خانوادگی بیش از ۳۰ درصد آمار سفرها را در دنیا به خود اختصاص میدهد.
بنیان اصلی ساختار جامعه خانواده است. ساختار اصلی خانواده در تمام دنیا یعنی پدر و مادر و دستکم یک فرزند. این تشکیلات کوچک برای خودش برنامهریزیهایی دارد. برنامهریزیهایی که در درون خانواده شکل میگیرد و در یک فرایند خودجوش در بیرون از خانواده به شکل سفر، بازدید از جاذبههای شهری و یا تفریحهای نیمروزه بیرون شهری اعمال میشود.
خانواده با هر رتبهای از دانش و سواد، آگاهی و درک اجتماعی از شرایط زیستمحیطی، همواره درگیر موضوعی به نام سفر است و بر اساس میزان توان اقتصادی خود از آن بهره میگیرد.
از طرفی تفاوت سن، تجربه و دانش در فضای خانواده و بین اعضای خانواده با یکدیگر سبب میشود سفر به صورت ناخودآگاه بر مبنای سفرهای تفریحی تعریف شود که همگی اعضا میتوانند در آن مشارکت کنند و البته بیشترین میزان سفرهای خانوادگی هم مربوط به خانوادههایی است که فرزندان کوچکی دارند.
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، «گردشگری خانوادگی» بر مبنای آموزش کودکان شکل گرفته است. آژانسهای مسافرتی برای آن برنامه دارند و تالیفات و مقالات و کتابهای تخصصی نیز در این زمینه توسط فعالان حوزه گردشگری ارائه شده است.
حالا اگر کودک را بر اساس پیماننامه حقوق کودکان، جمعیت زیر ۱۸ سال بنامیم، میزان اهمیت پرداختن به گردشگری خانوادگی را که در درون خود شاخهای به نام گردشگری کودک را تعریف میکند، بیشتر حس میکنیم.
در چنین شرایطی نگاه کارشناسانه به مقوله گردشگری خانوادگی همراه با کودکان، میتواند فرهنگ سفر کردن را ارتقا دهد. از نگاه کارشناسان بخشی از برنامهریزی سفر به آموزش اختصاص دارد.
سالانه بیش از یک و نیم میلیارد نفر به سفر مشغولند و اگرچه آمار دقیقی از طبقهبندی گردشگران ارائه نشده است، اما هر کسی که به نوعی درگیر فعالیتهای گردشگری است به خوبی میداند که بخش عظیمی از گردشگران که برای دیدن جاذبههای مختلف در سراسر دنیا به سفر مشغولند، خانوادههایی هستند که همراه آنها دستکم یک کودک وجود دارد اما در بسیاری از موارد این کودک در مسیر تجربه درست از سفری که میتواند درکی سازنده برای او به همراه داشته باشد، نادیده گرفته میشود.
کودک در سفر، معمولا به دلیل نگاه بزرگسالانه غالب چیزی یاد نمیگیرد و به طور معمول در بازدید از سایتهای گردشگری او را با انواع ترفندها آرام میکنند تا کمتر احساس خستگی کند.
واقعیت این است که کودکی که سفر میکند، چمدان نیست که جابه جا شود. او میفهمد و محیط اطرافش را به اندازه فهمش و سنش تحلیل میکند. او در این تحلیلها، توان آموختن دارد. آنچه را در کودکی میآموزد در وجودش نهادینه میشود. برنامهریزی برای گردشگری خانوادگی و توجه ویژه به کودکان در سفر، در همینجا اهمیت پیدا میکند. این برنامهریزی نه تنها کودکان را نادیده نمیگیرد بلکه کمک میکند تا کودک در بازدید از جاذبههایی که فقط به بزرگترها مربوط است بیاموزد و لذت ببرد.
برنامهریزی در گردشگری خانوادگی، دقیقا بر کودکان تاثیر میگذارد و میتواند نوع نگاه به موضوع سفر و گردشگری را در چشمانداز آینده یک جامعه تغییر دهد.
برنامهریزی در سفرهای خانوادگی میان کودک و والدین و والدین با یکدیگر نیز ارتباط منطقی برقرار میکند به طوری که نتیجه سفر برای تمام اعضای خانواده سودمند میشود.
گردشگری خانواده، ماهیتی به ظاهر ساده اما به واقع عمیق دارد. بهکارگیری مفهوم گردشگری خانواده لزوما هر نوع سفری که توسط اعضای خانواده شکل میگیرد، نیست بلکه دقیقا به شکلی از سفر تاکید دارد که میتواند در نهایت با ارائه نتایج مطلوب و موثر زمینه دستیابی به زندگی سالم و آیندهای پایدار را فراهم کند.
کودک و سفر
سفر به واسطه لمس مستقیم زندگی در فراسوی زندگی معمول، فرصتهای بسیاری را برای ذهن کنجکاو و حساس کودک فراهم میکند تا بتواند بسیار بیشتر از والدینی که او را همراهی میکنند، آموزش ببیند و یا در ذهن خود تاثیرات شگرف ایجاد کند. تاثیرات سفر برای کودکان عمیقتر از بزرگسالان است. هر اتفاق کوچکی در کودکی، از لمس یک سنگ گرفته تا دویدن و زمین خوردن در دامنه یک کوه، از دیدن یک پشه تا دیدن یک پلیکان و حتی غذاخوردن در فضایی جدید و خوردن غذایی جدید میتواند تا ماهها و سالها، خاطره سفر را در ذهن کودکان زنده نگهدارد آنقدر که در بزرگسالی هم با همان هیجان از خاطرات کودکی تعریف کند.
اگر سفر بتواند برای کودکان با آموزشهای غیرمستقیم همراه باشد، اگر والدین سهمی از برنامهریزی را به کودکان بسپارند، اگر آنها را تشویق کنند تا پیش از سفر درباره مقصد و مسیر اطلاعاتی را جستوجو کنند هم کودکان از سفر لذت میبرند، هم بزرگترها و هم اینکه هر سفر ارزان و سادهای هم میتواند برای بچهها اعجابانگیز جلوه کند.
یادمان باشد که بسیاری از آموزشها در سفر و آن هم در کودکی شکل میگیرد. آموزش نریختن زباله در طبیعت، احترام به گیاهان، مراقبت از حیوانات، احترام به میراث فرهنگی و ... .
بنابراین لازم است که با کودکان درست رفتار کنیم. به پرسشهای آنها درباره سفر به درستی پاسخ دهیم. آنها معمولا پیش از ترک خانه از پدر و مادرها سوالاتی میپرسند: کجا میرویم؟ با چه کسانی میرویم؟ کجا اقامت میکنیم؟ چه میخوریم؟ چه چیزی با خودم بیاورم؟ آنجا برای من چه میخرید؟
اگرچه پرسشهای کودکان ساده است اما نحوه پاسخ دادن به آنها میتواند نگاه کودک را به سفر شکل بدهد.
به کودکان تصویری واقعی از سفر بدهیم. به آنها بگوییم که جایی که به آن سفر می کنند چه موقعیت جغرافیایی و اقلیمیای دارد، مردمانش چگونهاند و با چه لهجهای صحبت می کنند. بگوییم که تفاوت ما با آنها چیست و هیچکدام از ما بر دیگری برتری ندارد. به او یاد بدهیم که دنیا بر پایه صلح زیباتر است و برای دستیابی به صلح باید دیگران را دوست داشت و به آداب و رسوم و آیینها و عقاید دیگران احترام گذاشت. »
انتهای پیام
ثبت نظر