موسیقی ما - چند ماه پیش در کنسرت سولوی خودم گفتم که من دیگر از کنسرتهای باکلام خسته شدهام و میخواهم حرفم را در قالب موسیقیهایم بزنم. رضا تاجبخش هم در کنسرتی که با گروه «ضرب و فوت» روی صحنه برده بودند، خیلی به جا و درست، به همین موضوع اشاره کرد. امثال ما که سالها در سالنهای بزرگ، کنسرتهای متعدد داشتهایم، الان اینجور برنامهها -ولو خیلی کوچک- برایمان خیلی دلچسبتر است چون مال خودمان است. اعضای گروه «ضرب و فوت» هم دارند کارشان را درست انجام میدهند و باید آن را ادامه دهند.
از من درباره اولین اجرای این گروه در فرهنگسرای نیاوران سوال کردید، قبل از هر چیز بگویم که من به عنوان دوست بچهها و کسی که همیشه دغدغه موسیقی اینسترومنتال داشته، پیشنهاداتم را کاملاً دوستانه بیان میکنم و میخواهم این جریانها ادامهدار باشد. پس همه این نظرات سلیقهای است و قرار نیست ایراد گرفته شود؛ فقط میخواهیم پیشنهاداتی برای اتفاقهای بهتر بدهیم.
طبیعتاً هر کاری وقتی برای اولینبار انجام میشود، نقصهای خودش را دارد و قطعاً هم بچهها خودشان این نقایص را به خوبی میدانند. اساساً این شیوه که موسیقی پِلی شود و روی آن ساز بزنند، همه جا (به خصوص در فستیوالها) متداول شده؛ چراکه خیلی از موسیقیها، قابل اجرا روی استیج نیستند، در نتیجه آنها را قبلاً سیکوئنس و یکسری مود و فضای خاص ایجاد میکنند که اکثراً مود «چیلاوت» است و در جاهایی مثل کافه دل مار یا بوداپست اجرا میشود.نچنانی؛ برخلاف به نظر من که ایده بسیار خوبی بود و به سادگی هم آن را انجام دادند.
موضوعی که میتواند باعث شود تا این اجراها روند بهتری طی کند این است که این موزیکهای سیکوئنس شده، باید بر اساس سالن، از لحاظ ساوند اندازهگیری شوند تا همانطور که در استودیو سکوئنس شدهاند، در سالن هم شنیده شوند؛ چون این سبک آنقدرها موسیقی پیچیدهای ندارد و بیشتر ساوند و مود است که اگر درست انجام نشود، هدف گروه را مخدوش میکند.
اِلمانهای مهم این نوع اجراها، علاوه بر صدا، اَرنجمان ارکستر و چیدمان آن هم هست؛ مثلاً در این برنامه براساس ادواتی که برای سازهای کوبهای چیده شده بود، انتظار بیشتری از این سکشن میرفت اما نقش ساز کوبهای آنقدر که باید زیاد نبود. ساز پیانو بسیار خوب و دقیق کارش را انجام میداد و در خدمت ارکستر قرار گرفته بود و صدابرداری آن هم درست بود. از لحاظ انرژی هم خیلی خوب بودند و نوازنده ساکسیفون هم به نظرم خیلی مسلط بود و در کل یک پکیج مدرن و شیک و کمحرف (از لحاظ ایسنترومنتال) بودند.
بچهها از همان ابتدا یک تجربه اکسپریمنتال خیلی جدی در نظر نگرفته بودند که شنونده زده شود، به خوبی میدانستند که باید فاکتورهای ریزی از موسیقی پاپیولار هم در آن وجود داشته باشد که مردم را به این سمت بکشاند که حالا یک بخش آن گفتمان آنها با یکدیگر روی استیج بود که البته برخی آن را میپسندند و برخی هم آن را دوست ندارد. یا مثلاً پاسکاری نوازندهها که میتوانم بگویم 80 درصد دست رضا تاجبخش بود و 20 درصد هم دست نوازنده ساکسوفون که به نظرم میتوانند آن را متعادلتر کنند.
اینها همه به عنوان پیشنهاداتی برای قدمهای بعدی این گروه است و به نظرم در قدم اول، همه چیز خیلی خوب و به اندازه بود و اساساً برای همچین گروهی که اعضایش با ظرافت و وسواس به همه چیز نگاه میکنند، جای انتقادی نمیماند. حتی میتوانند بعدها برای اینکه جذب مخاطب هم داشته باشند، یک خواننده به گروه اضافه کنند. این بار با علیرضا میرآقا این کار را انجام دادند که خب کارش خیلی هم درست است اما میتوانند از خواننده دیگری که برای مردم شناخته شده است هم مثلاً در دو قطعه استفاده کنند.
پیشنهادم دیگرم این است که این کارها -که با چنین ظرافتی برایش زحمت کشیده شده- اگر کمتر بر پایه بداههنوازی پیش برود و یک خط ملودی برای آن تعریف شود تا بیشتر در ذهن بماند، میتواند نتیجه بهتری داشته باشد. یا اینکه تنوع ترکها بیشتر شود و از همه مهمتر، بکدراپهایی که میتواند با دقت بالاتری انتخاب شود تا سنخیت بیشتری با مترلیالها داشته باشد.
در کل به شخصه سعی میکنم این ژانر از موسیقیهای اینسترومنتال را ساپورت کنم و امیدوارم این بخش از موسیقی که بسیار هم در کشورمان مهجور است، اول از همه با افرادی که سوادش را دارند پُر شود و بعد آدمهای معمولی چون آنها ممکن است با نظرهای غیرکارشناسی، به راحتی ضد تبلیغ عمل کنند.
ثبت نظر