وقتی برای آخرینبار روی صحنه میآید دل توی دلش نیست. بارها سوت و جیغ حاضران در سالن را شنیدهاست اما اینبار همه چیز فرق میکند. اینبار آمده تا اثبات کند که یک نوجوان هم میتواند در میان بزرگ ترها سری از میان سرها درآورد. ساعت از ۱۲ بامداد میگذرد و پارسا که خسته به نظر میرسد همه انرژیاش را جمع کردهاست تا لحظه اعلام نتایج، صحنه را بترکاند. لحظه اعلام آرای مردمی میرسد. از قبل پیشبینی کرده که قهرمان فصل اول عصر جدید میشود. مجری برنامه اسامی برندهها را به ترتیب از نفر پنجم، اعلام میکند. حالا انگار هیجانیترین لحظه زندگی یک هنرمند دهه هشتادی است. پنجم؟ نه. چهارم؟ نه. «پارسا خائف» با بیش از پنج میلیون و۷۰۰ هزار رأی مردمی، نفر سوم مسابقه استعدادیابی تلویزیون میشود. حالا او یک قهرمان است و صاحب ۱۰۰ میلیون تومان جایزه و قرار است بهزودی یک قطعه اختصاصی برای یکی از برنامههای شبکه ۳ بسازد. گفتوگوی مفصل جوانه با این پسر خوشصدا را از دست ندهید.
داستان تولد یک ستاره
برگزیده جشنواره ملی موسیقی جوان و برگزیده جشنواره بینالمللی شمس و مولانا بخشی از افتخارات پارسا تا قبل از عصر جدید است. میخواهم بگویم اینطوری نبوده که یکشبه به تلویزیون بیاید، چندتا آواز بخواند و معروف شود. این پسر خوشصدای اردبیلی از سه، چهارسالگی خوانندگی را شروع کرده و حالا اینهمه طرفدار پیدا کردهاست. شاید شما هم تعجب کردهباشید که پارسا چطور شعرهای به این سختی را میخواند، خودش توضیح میدهد: «یک خواننده موسیقی سنتی، بیشتر از همه چیز با شعر سروکار دارد و من هم در فضایی رشد کردهام که همه اهل شعر و شاعری هستند. فکر میکنم راز ماندگاری آوازهای سنتی همین است که خواننده معنی و مفهوم شعر را درک کند.
البته اعتراف میکنم که درک بعضی اشعار بهدلیل زبان عمیق شعری آنها برایم سخت است اما راهش را پیدا کردهام؛ سراغ خانوادهام میروم و کمک میگیرم». از پارسا می پرسم چرا همسنوسالهایش با موسیقی سنتی غریبهاند؟ میگوید: «بیشتر نوجوانها حتی بزرگ ترها هیجان دوست دارند و شاید برای همین موسیقی پاپ بیشتر با سلیقهشان جور است. از طرفی به نظر من موسیقی سنتی از فرهنگ اصیل خودمان سرچشمه میگیرد و نباید فراموش شود و در این راه خیلی چیزها تاثیر دارد. مثلا برنامه عصر جدید میتواند در این زمینه کمک کند.
وقتی دوستان من میبینند که یک نفر همسن خودشان با ابزار موسیقی فاخر و اصیل به فینال برنامه رسیده علاقهمند میشوند که به سمت موسیقی اصیل ایرانی بیایند. خیلیها میپرسند ممکن است در آینده پاپ بخوانی؟ همینجا اعلام میکنم که برای من همه سبکهای موسیقی قابل احترام هستند ولی به خاطر علاقهای که به ترانههای سنتی دارم، سبک موسیقیام را تغییر نمیدهم».
معروف شدن چه حالی دارد؟
صحبتمان به سمت عصر جدید میرود. از حسوحال اجرا در یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی میپرسم. پارسا میگوید: «عصر جدید، مسابقه هیجان و استرس بود. از یک طرف برای اجرا در این برنامه هیجان داشتم و از طرف دیگر موقع اعلام نتیجه داوران، استرس زیادی را تحمل میکردم. در چند مرحله آخر هم که رایگیری مردمی به برنامه اضافه شد، کار ما سختتر شد. چون باید چند روز هم برای رایگیری صبر و باز هم استرس تحمل میکردم. سختترین لحظه برنامه هم هنگام اعلام نتیجه آرای مردمی بود که نمیدانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد». میخواهم بدانم معروف بودن چه حسی دارد، پارسا جواب میدهد: «از بچگی همیشه با خودم فکر میکردم که معروف شدن چقدر سخت است.
به این فکر میکردم آدم معروفها وقتی پایشان را از خانه بیرون میگذارند چطور رفتار میکنند که هم خودشان اذیت نشوند و هم مردم را ناراحت نکنند؛ حالا این چیزی است که این روزها خودم هم با آن درگیر هستم. مثلا وقتی قبل از اجرای فینال به مشهد آمدم حجم محبت مردم به قدری زیاد بود که نمیتوانستم سر موقع به برنامههای دیگرم برسم. شاید این هم یکی از بدیهای شهرت باشد که همه زندگی آدم را تحت تاثیر قرار میدهد البته این چیزها برای من شگفتانگیز هم هست. معتقدم شهرت نباید باعث شود که شخصیتم تغییر کند. چون اگر هنری دارم، مخاطبش مردم هستند و آنها باید من را دوست داشتهباشند. پس سعی میکنم حالا همان رفتاری را داشتهباشم که قبلا داشتم».
خوانندهای که نزدیک بود فوتبالیست شود!
«خوانندهای که عصر جدید را به بارسلونا ترجیح داد»؛ احتمالا ویدئویی با این کپشن در فضای مجازی دیدهباشید که پارسا در آن میگوید: «قرار بود تا چند روز دیگر به ترکیه بروم تا با نونهالان تیم بارسلونا بازی داشتهباشیم». وقتی صحبت مان به سرگرمیهای مورد علاقه میرسد، درباره این ویدئو از پارسا سوال میکنم.
میگوید: «حسابی اهل فوتبالم. حتی جزو بازیکنان آکادمی علی دایی هستم اما وقتی به عصر جدید آمدم فقط و فقط به یک چیز فکر کردم؛ اینکه آواز بخوانم و دوستانم را با موسیقی سنتی آشنا کنم». از آنجا که پارسا را با یک برنامه استعدادیابی میشناسیم، کمی با هم درباره استعداد گپ میزنیم. این خواننده نوجوان معتقد است که برای خواندن هم به استعداد نیاز داریم و هم دانش و میگوید: «فارغ از صدای خوب که تا حدودی ذاتی است باید صدا را پرورش داد و به سختی تمرین کرد. ما هفت دستگاه موسیقی و پنج آواز داریم که هرکدام چندین«گوشه» دارند و برای یادگرفتنشان تمرین زیادی لازم است و صدای خوب کافی نیست. تازه صدا اگر پرورش پیدا نکند، هیچوقت کشف نمیشود».
مصطفی میرجانیان
ثبت نظر