به گزارش خبرنگار مهر، جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» بهعنوان اصلیترین رویداد مرتبط با سینمای مستند ایران در سالهای اخیر بهواسطه ارزیابی کیفی زیرشاخههای فنی فرآیند تولید یک فیلم مستند فرصتی را فراهم آورده است تا فعالان این حوزهها نیز بیشتر فرصت دیدهشدن پیدا کنند؛ دیده شدنی که طبیعتا جدیت بیشتر در ارتقای کیفی ابعاد فنی فیلمهای مستند را نیز به همراه داشته است. «موسیقی فیلم مستند» یکی از این زیرشاخهها است که از چهارسال پیش توانسته است جایزهای اختصاصی در ترکیب جوایز «سینماحقیقت» از آن خود کند.
از چهار دوره قبل تا همین دوره دوازدهم که برگزیدگان آن سه شب قبل معرفی شدند، از میان ۴ تندیس «موسیقی مستند» سه تندیس به افشین عزیزی اهدا شده است؛ آهنگساز جوانی که البته در کنار تجربیاتش در سینمای مستند، دستی هم بر آتش آهنگسازی برای فیلمهای سینمایی و مجموعههای تلویزیونی داشته و حالا به نظر میرسد جدیتر از قبل بهدنبال تثبیت مسیر حرکت خود در سینمای مستند است.
به بهانه دریافت سومین تندیس بهترین موسیقی مستند از جشنواره «سینماحقیقت» به دلیل آهنگسازی مستند «خانهای برای تو» گفتگویی با افشین عزیزی داشتیم که متن آن را در ادامه میخوانید.
* چند سالی میشود که جشنواره «سینماحقیقت» توجه ویژهای به ابعاد فنی فیلمهای مستند دارد. فکر میکنید این اتفاق در این سالها توانسته است تاثیری بر کیفیت اجزای فنی تولیدات این عرصه داشته باشد؟
-تا پیش از آنکه جشنواره «سینماحقیقت» جایزه ویژهای را به موسیقی اختصاص دهد، سالها تجربه ساخت موسیقی برای فیلم مستند را داشتم اما به خوبی به یاد دارم که درست در همان اولین سالی که این جایزه به ترکیب جوایز جشنواره اضافه شد خیلیها جدیتر متوجه این وجه ساخت یک فیلم مستند شدند و حتی من هم پیشنهادهای بیشتری در این زمینه داشتم. خودم هم بهعنوان آهنگساز از آن سال به بعد خیلی جدیتر روی موسیقی مستند تمرکز کردم.
شاید تا پیش از آن بهواسطه شرایط اقتصادی تولید فیلمهای مستند، کمتر کسی توجه ویژهای به ابعاد فنی داشت. البته این مربوط به اصل سینمای مستند نیست و ناظر به شرایط آن سالهای مستندسازی در ایران است.
* طبیعتا که این نگاه به ابعاد فنی را نمیتوان جزو ذات سینمای مستند دانست...
-دقیقا. نکته اما اینجاست که زمانی چنین نگاهی نسبت به این حوزهها در فضای مستندسازی ایران وجود داشت و به نظرم اتفاقی که با تعریف این جایزه در جشنواره «سینماحقیقت» افتاد، تا حدودی تغییر این نگاه را به همراه داشت به خصوص زمانی که در دوره نخست با وجود نامهای مطرح و شناختهشده، من توانستم این جایزه را بگیرم، در دوره بعد شاهد حضور پررنگ آهنگسازان جوان در جشنواره بودیم...
* یعنی برگزیده شدن شما موجب ایجاد انگیزه برای آهنگسازان جوان شد؟
-دقیقا. نکته مهم دیگر هم این بود که تهیهکنندگان و کارگردانان سینمای مستند هم توجه جدیتری نسبت به موسیقی پیدا کردند. خاطرم هست در سال دومی که قرار بود این جایزه در جشنواره اهدا شود، پیشنهادهای خود من حدودا ۲ برابر شده بود. البته هنوز مشکل بودجه در فرآیند تولید فیلمهای مستند و مهمتر از آن زمان تعیین شده برای ساخت موسیقی وجود داشت، اما آن تغییر نگاهی که باید، اتفاق افتاد.
در سال اخیر که واقعا شرایط برایم غیرقابل باور بود؛ هم دوستان بیشتری وارد این عرصه شدند و هم تهیهکنندگان توجه ویژهتری به بخش موسیقی داشتند...
* اساسا در جشنواره امسال، موسیقی آرشیوی و انتخابی بسیار کم بود.
-بله. خیلی کم بود. جالبتر پروداکشن موسیقیها بود. خیلی دوستان برای این بخش هزینه بالایی هم کرده بودند. شخصا شاید خیلی درگیر هزینه بالا برای ساخت موسیقی نباشم اما کارهایی را امسال در جشنواره دیدم که واقعا برای ساخت موسیقی آنها هزینه شده بود و معلوم بود با پشتوانه فکری سراغ آن رفتهاند.
این مهمترین دستاوردی است که توجه جشنواره «سینماحقیقت» به حوزه موسیقی مستند، در این عرصه به همراه داشته است.
* انتظاری که از موسیقی در سینمای داستانی میرود، فضاسازی و افزایش بار دراماتیک روایت است از این منظر برخی کارکرد موسیقی را در تضاد با ذات سینمای مستند که قرار است بهطور کامل مبتنی بر واقعیت محض روایتی را ارائه کند، میدانند. از نگاه شما کارکرد موسیقی در سینمای داستانی و مستند، از این جهت چه تفاوتی دارد؟
-یکی از حساسیتهای ساخت موسیقی برای فیلم داستانی، فضاسازی متناسب با ذهن کارگردان است و فکر میکنم این اتفاق تا حدودی در سینمای مستند هم رخ میدهد مثلا در مستند «خانهای برای تو» که امسال در جشنواره داشتیم، برای کاراکتر اصلی اتفاق ناگواری رخ میدهد. تدوینگر فضایی را به وجود آورده بود که از خانه او باید حس امید دریافت میکردیم. این امید در اصل ماجرا وجود داشت و موسیقی کمک میکرد آن را برای مخاطب بیشتر ملموس کند.
این به معنای آن نیست که بخواهیم مخاطب را فریب بدهیم و چیزی غیرواقعی را به او تحمیل کنیم اما حس و حالی را که باید به مخاطب منتقل میشد پررنگتر کردیم...
* به تعبیری همان واقعیت موجود را به وسیله موسیقی ضریب میدهید.
-دقیقا. مثلا در تصویر شما میتوانید یک لبخند ببینید مانند لبخند «جوکر» در «شوالیه تاریکی» و یا لبخند کاراکتر اصلی در «درخشش» کوبریک ولی این موسیقی است که کمک میکند شما فراتر از یک لبخند حس متفاوتی را به مخاطب القا کنید. در سینمای مستند اما این کار را نمیکنیم و بیشتر به دنبال آن هستیم که جزئی از واقعیت موجود در روایت را پررنگتر کنیم.
در موارد دیگر، موسیقی این کارکرد را هم دارد که مخاطب را با خط اصلی روایت مستند همراه کند. موسیقی میتواند به بالا بردن سطح درک مخاطب کمک کند.
* با این استدلال حتما بخشهایی از یک مستند هست که به واسطه حذف موسیقی میتواند به درک مخاطب کمک کند. بهعنوان آهنگسازی که احتمالا از سوی کارگردان یک مستند مورد مشورت هم قرار میگیرید مرز درست میان این ۲ وجه استفاده از موسیقی را کجا میدانید؟ به تعبیری توازن میان سکوت و فضاسازی با موسیقی چگونه باید شکل بگیرد؟
-نکتهای که به آن اشاره میکنید یکی از نکات بسیار مهم در ساخت موسیقی یک فیلم مستند است به خصوص که در سینمای مستند یک داستان واقعی در حال روایت است و هیچ چیز قرار نیست ساختگی باشد.
سینمای مستند برایم دغدغه است؛ مستندهای داخلی و خارجی را بهصورت جدی دنبال میکنم و برای پیشنهادهای مستندی که تا امروز داشتهام به اندازه یک فیلم داستانی و یا حتی بیشتر، انرژی صرف کردهام. این اتفاقی است که در کار برخی دوستانم کمتر میبینمشخصا تفاوت میان این ۲ کارکرد را در آثارم مشاهده کردهام و بهنظرم توانایی تشخیص درست در این زمینه تنها از طریق تجربه به دست میآید.
* موردی هم داشتهاید که برای صحنهای موسیقی بگذارید و بعد در نسخه نهایی احساس کنید که ای کاش از سکوت استفاده میکردید؟
-بله. برای مستند «ها سوخته» قطعهای ساخته بودم که شاید مستقلا از آثار خوب من هم بود اما وقتی نسخه نهایی را دیدیم، خودم و تیم کارگردانی احساس کردیم بهتر است بدون موسیقی باشد. حتی بخشهایی از فیلم بود که من به عنوان آهنگساز نظرم بر استفاده نکردن از موسیقی بود و کارگردان برای استفاده اصرار میکرد.
برعکس این اتفاق شاید موسیقی «در جستجوی فریده» بود که برایش جایزه هم گرفتم. در آن مستند حجم موسیقی کم نبود اما در خدمت روایت بود و به نظرم تشخیص درست در این زمینه بسیار حایز اهمیت است.
* از چهار جایزهای که تا امروز «سینماحقیقت» به موسیقی مستند داده سهم شما سه جایزه بوده است. برداشت خود شما از این اتفاق چیست و صادقانه فکر میکنید کدام ویژگی، کارتان در عرصه مستند را از سایر همکارانتان متمایز کرده است؟
-تا به امروز تجربههای زیادی در حوزه سینمای داستانی و سریالهای تلویزیونی داشتهام. در هفت دوره جشنواره فیلم فجر، در بخش مسابقه ملی فیلم داشتهام اما در عرصه سینمای مستند به نظرم تفاوتم با برخی همکارانم این است که این حوزه را به اندازه سینمای داستانی جدی میگیرم.
سینمای مستند برایم دغدغه است، مستندهای داخلی و خارجی را بهصورت جدی دنبال میکنم و برای پیشنهادهای مستندی که تا امروز داشتهام به اندازه یک فیلم داستانی و یا حتی بیشتر انرژی صرف کردهام. این اتفاقی است که در کار برخی دوستانم کمتر میبینم؛ دوستانی که در سینمای داستانی آثار بسیار ارزشمند و باکیفیتی دارند اما در سینمای مستند احساس میکنم انرژی چندانی نمیگذارند.
البته نکته مهمتر این است که تا فیلمی دیده نشود، اجزای فنی آن هم دیده نمیشود. دریافت این سه جایزه الزاما به معنای آن نیست که کار من از همکاران دیگر خیلی بهتر بوده اما این اقبال را داشتهام که با آثاری همکاری داشته باشم که از جمیع جنبههای کیفی مورد توجه قرار گرفته است. وقتی یک فیلم در یک جشنواره دیده میشود، شانس اجزای آن هم برای دیده شدن بالاتر میرود.
این نکته بسیار مهمی است که باید درباره جایزههای جشنوارهای مدنظر داشت. همان سالی که برای «رویاهای دم صبح» جایزه موسیقی را گرفتم، آثار خوب دیگری هم در جشنواره بود اما این مستند آنقدر دیده شد که موسیقی آن هم به چشم آمد.
ثبت نظر