عبدالحسین مختاباد خواننده موسیقی سنتی ایران و آهنگساز پس از مدتها دوری از اجراهای زنده تازهترین کنسرت خود را با شعار «عشق، شادی است» در ایوان عطار مجموعه فرهنگی و تاریخی کاخ سعد آباد تهران به سرپرستی محسن حسینی برگزار میکند. در کنسرت پیش رو که امروز دوشنبه ۲۸ مرداد ماه برگزار میشود منتخبی از آخرین آلبومهای این خواننده چون «سیاه مشق» و «سایه دوست» که تا به امروز اجرای زنده نداشته با ارکستر بزرگی متشکل از سازهای کلاسیک و ایرانی به روی صحنه خواهد رفت. مختاباد در گفتوگو با «ایران» درباره این اجرا و شرایط حال حاضر موسیقی ایران سخن گفته است .
با وجود شرایط ناخوش احوال موسیقی ایرانی و عرضه موسیقیهای مختلف، ارزیابی شما از اجراهای این ژانراز موسیقی چیست؟به نظرشما آیا موسیقی سنتی و موسیقی ایرانی همچنان مورد استقبال مخاطبان هستند؟
هر ژانر از موسیقی طرفداران خود را دارد. تفاوت موسیقی هنری با موسیقیهایی چون پاپ و جاز این است که موسیقی هنری تاریخ مصرف ندارد در حالی که در موسیقی پاپ و... میبینیم که بسیاری از خوانندهها بعد از یک یا دو سال که روی استیج بودند دیگر اثری ازآنها نیست. بنابراین کار ما متفاوت با فضاهای حال حاضر موسیقی است.
البته نمیتوان سلیقه جامعه را در نظر نگرفت کما اینکه اجرای پیش رو فضایی بین موسیقی هنری ایران و موسیقی عامه پسند است. در واقع آثاری که نوشتهام هم ریشه در موسیقی ایرانی دارد و هم فضایی نزدیک به علاقهمندیهای شنوندههای مختلف و در سنین متفاوت است. آثاری که هنوزهم نسل امروز آنها را زمزمه میکنند. در این اجرا فضاهای آوازی کمتر است و بهصورت میکس فضایی ایجاد کردیم تا هم طرفداران موسیقی اصیل از آن لذت ببرند و هم کسانی که مخاطب موسیقی شادتر هستند از این فضا بینصیب نمانند.
اتفاق ناخوشایند و مهمی که در این دو دهه اخیر بیشتر دیده و شنیده میشود، گرایش خوانندههای موسیقی سنتی به سمت تصنیف خوانی است. آیا این علاقهمندی به دلیل بازار کم رونق آوازخوانی بوده است؟
آوازخوانی صحیح بسیارمشکل است و اگر بدرستی خوانده نشود، شنونده هم لذتی نخواهد برد. در واقع خواندن آواز آیتمهای مختلفی دارد که باید رعایت شود. همان طور که میبینید در نسل جدید خوانندههای موسیقی آوازی، آوازخوان بسیار انگشت شمار است چرا که برای آموختن و آموزش ردیفهای آوازی فرصت جدی و بیشتری نگذاشتهاند. از سوی دیگر موسیقی اصیل ایرانی رسانه جدی ندارد. تلویزیون که متأسفانه نه آثار موسیقی و نه سازهای اصیل را نشان میدهد و نه کنسرتهای موسیقی ایرانی و فاخر را .
موسیقی پاپ و هنرمندان این ژانر با ترفندهای مختلف نمایش نشان داده میشوند. برخی از مردم بر این نظرند که موسیقی سنتی تنها آواز خواندن است و این تصور اشتباهی است. بسیاری از آثار موسیقی ایرانی که توسط استادان موسیقی ایرانی اجرا شده به لحاظ بافت اجرایی بسیار روانتر از موسیقی پاپ و جاز است و لذت سمعی و بصری که برای شنوندهها ایجاد میکند دهها برابر بیشتر از موسیقی پاپ ارزش دارد اما متأسفانه این موسیقی نتوانسته از طریق رسانههای عمومی با جامعه ارتباط برقرار کند و درواقع موسیقی سنتی ما بیرسانه شده است و تنها به برداشتهای سطحی از این موسیقی میپردازند. درحالی که باید این نوع موسیقی را بیشتر به جوانان معرفی کنند. البته رسانههای مجازی یک کارهایی انجام میدهند. هرچند فضای مجازی است و رسانههای اصلی غایب این اتفاق بزرگ هستند.
با توجه به تحقیقات و پژوهشهای شما در زمینههای جامعهشناختی موسیقی، ارزیابی شما ازفاصله نسل امروز موسیقی با نسل گذشته چیست؟
بهلحاظ بافت اجتماعی هر نسلی موسیقی خود را دارد. با نگاه به تاریخ موسیقی غرب خواهید دید نسل به نسل ادوار موسیقی چون رنسانس، موسیقی کلاسیک، موسیقی رمانتیک و موسیقی قرن بیستم ظهور کرده و در حال حاضر هم میبینیم که موسیقی کلاسیک در دنیای غرب بیشتر بهصورت دانشگاهی شده و تدریس میشود. کشورهای بزرگ که پایتخت موسیقی هستند چون وین، آلمان، انگلیس، فرانسه و... در طول سال شاید بیش از ۲۰ درصد سالنهایشان مخاطبان موسیقی کلاسیک باشد و بیشتر به موسیقی جاز، پاپ و موسیقی فیلم میپردازند.
بنابراین باید به سلایق هر نسل احترام گذاشت مضاف براینکه در کنار آن باید سنتهای خود را هم حفظ کنیم. در ادبیات ایران هم این اتفاقات وجود دارد و میبینید که بهصورت خودآگاه یا ناخودآگاه ادبیات نیمایی ورود کرده و این خواسته نسل امروز است؛ لذا وقوع چنین اتفاقاتی تهدید نیست بلکه فرصتی است برای موسیقیدانان ایرانی که بایستی از این فرصت پیش آمده استفاده لازم را داشته باشند و آثار خود را در فضای بهتر و با نگاه جدیدتر ارائه کنند. ناگفته نماند انجام چنین کارهایی به دانش و آگاهی و همچنین توانایی موسیقیدان نیز بستگی دارد.
با این تفاسیر ادبیات و اشعاری که درحال حاضر در موسیقی استفاده میشود و به گوش میرسد خواسته جامعه امروز ما است؟
بله قطعاً. اگر نسل امروز از موسیقی پاپ حمایت میکند مورد علاقهاش است و چارهای هم نیست اما درکنارآن نباید موسیقی هنری را کنار گذاشت. موسیقی هنری علاوه بر نگاه عامهپسند نباید فاخر بودن خود را فراموش کند. این نگاه در ادبیات ما هم وجود دارد؛ در حال حاضر در ادبیات معاصر ما شعرای بزرگی هستند که غزلهای بینظیر میگویند و حتی بهتر از شعر نو. تأکید من این است که موسیقیدانان اصیل ایرانی با نگاه به آینده، مطالعات عمیقتر و بیشتری در زمینه سنتها داشته باشند و آن را پلی میان نوگرایی و سنت بدانیم. دهه پنجاه بسیاری از موسیقیدانان برجسته ایرانی چون مرحوم بنان و... رادیو و تلویزیون را تحریم کردند آن هم به این سبب که موسیقی پاپ و جازی که از رسانه ملی پخش میشود اساس موسیقی ما را زیر سؤال برده است و موسیقی سنتی را آلوده میکند.
اما با گوش دادن به آثار موسیقی پاپ آن دوره خواهید دید کلام، شعر و ترانه و موسیقی به چه زیبایی ارائه شده بود و بهلحاظ بافت موسیقایی قابل قیاس با موسیقی پاپ امروزما نیست. ولی بازهم آن موسیقی در زمان خودش مورد انتقاد و اعتراض جامعه هنری عصر خودش قرار گرفت. بنابراین ما هم نباید فضا را خالی کنیم و درکنار اعتراض به موسیقیهای امروزی چون پاپ و جاز و... باید فرهنگسازی کنیم و لازمه و بستر این فرهنگسازی وقت گذاشتن و پرداختن بیشتر به موسیقی سنتی است.
اشاره کردید که موسیقی پاپ گذشته با آنچه امروزه شنیده میشود بهلحاظ محتوایی بسیار متفاوت است. اما این تفاوت در موسیقی سنتی هم دیده میشود. چه اتفاقی سبب شد آثار امروز موسیقی مانند گذشته فاخر و مانا نباشد؟
به این دلیل که موسیقیدانان آن نسل بهدنبال پژوهش و تحقیق و یادگیری بودند در حالی که امروزه کم سوادی و ناآگاهی و فقدان اندیشه بسیار مشهود است. بسیاری از آثاری که با عنوان موسیقی ایرانی ارائه میشود کم ارزش است و حتی گاهی در موسیقی پاپ و جاز تفکر بیشتری دیده میشود. بهنظر شما آیا هر اثری که با تار و سنتور نواخته میشود موسیقی سنتی اطلاق میشود یا هر اثری که با گیتار و پیانو اجرا میشود عنوان موسیقی پاپ دارد؟ قطعاً پاسخ منفی است و بازهم تأکید میکنم نسلی که امروز در موسیقی سنتی و ایرانی فعالیت میکنند توجه جدی و تلاشی برای آموختن ندارند و اکثریت ردیفهای موسیقی را نمیشناسند.
حتی ۵۰ ساعت موسیقی درست نشنیدهاند و زمانی برای یادگیری در محضر استاد نداشتهاند. آنها هیچ تحلیل محتوایی از آثار بزرگانی چون بنان، اقبال آذر و شجریان ندارند تا ادامه دهنده راه آنها باشند. نکته دیگراینکه عدهای از جوانان فقط محو تکنیک شدهاند و بهخوبی هم آثار گذشتگان را مینوازند. بهطور مثال جوانانی هستند که بسیار زیبا و حرفهای تار مینوازند اما نمیتوانند جواب آواز بدهند. آنها با درون خود کار نکردهاند و نتوانستهاند از تکنیک به محتوا برسند بنابراین میتوان از یک تعداد انگشت شمار خواننده یا نوازنده خوب یاد کرد.
با توجه به تجربه شما در آهنگسازی و کارهایی که ساخته اید به نظرشما در بخش آهنگسازی چه مشکلاتی وجود دارد؟
زمینه آهنگسازی که فاجعه عظیمی است که البته در همه ژانرها مشهود است. ما در زمینه آهنگسازی موسیقی ایرانی، پاپ و...آهنگساز مؤلف نداریم آنها حتی نمیدانند مرز بین تقلید و نوآوری کجا است! بسیاری از تصانیفی که به گوش میرسد، تصنیفهای تیکه پاره از آثار چند آهنگساز است که نه مقدمه دارد و نه موضوع و نه مؤلف.
در این باره مسئولان فرهنگی چه وظیفهای دارند و برای بهتر شدن آن چه کارهایی باید انجام بدهند؟
یک زمان هرگاه دلمان میگرفت مراکزی بود که آرامش خاطرمان بود اما امروزه چنین مأمن امنی دیده نمیشود.
بهخاطر دارم دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ بود و هنرمندان در نهادهایی چون حوزه هنری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و رادیو و تلویزیون دور هم جمع میشدند، با یکدیگر درد دل میکردند و از کارهای هم درس میگرفتند اما امروزه نه چنین صمیمیتی وجود دارد و نه توجه این مراکز به هنرمندان موسیقی. موسیقی ایرانی در حال حاضر به آموزشگاه ها رفته و یک عده وقت خود را برای آموزش گذاشتهاند و این خطری بزرگ برای یک استاد است چرا که آموزش به مرور زمان هنرمند را تهی میکند. وقتی هنرجویان مستعد و خلاق و توانا زمینه ظهور نداشته باشند چنین وضعیت اسفباری ایجاد میشود؛ آنها سردرگم شدهاند و نمیدانند آثار خود را در کجا و برای چه کسانی تولید کنند! رسانه ملی تولیدات خود را بسته و عملاً خلاقیت یک نسل را تعطیل کرده است.
من در این سالها آثار بسیاری نوشتهام اما نمیدانم چگونه ضبط کنم و در کجا عرضه شود! غیر از بازار خراب عرضه موسیقی، سیستم بازار نیز دچار مشکل شده است و دیگر سیدی وجود ندارد که بخواهید بفروشید! متولی ساماندهی این کارها کیست؟ چه کسانی باید از آثار خلاق حمایت کنند؟ آیا هنرمندان باید فقط این شانس را داشته باشند که در رسانههای مجازی کارشان دیده شود؟ و به عقیده من باید مرکزی چون صداوسیما این عصر تکنولوژی را مدیریت کند که متأسفانه پنهان شدهاند.آن زمان که در صداوسیما فعالیت داشتم بهترین آثار موسیقایی در همان دهه ۸۰-۷۰ تولید شد و هنوز هم پخش میشود و طرفداران خود را دارد. اما در حال حاضر عملاً واحد موسیقی در صدا و سیما تعطیل شده است.
بهمدت چهار سال(۹۶-۹۲) در شورای اسلامی شهر تهران فعالیت داشتید درآن دوره چهکارهایی باید انجام میدادید که فرصت آن به وجود نیامد یا نگذاشتند؟
آن دوره طرحی ارائه کردم که خوشبختانه همچنان دنبال میشود و آن تأسیس ارکستر فیلارمونیک شهر تهران بود که برای آن ردیف بودجه در نظر گرفته شده است و شهردار محترم آقای حناچی از آن حمایت کردند و این ارکستر روی صحنه رفت اما ارکستری که پیش از این با این عنوان فعالیت داشت کامل نبود و همان زمان هم این موضوع را با سازمان فرهنگی هنری شهرداری مطرح کردم تا سازمانی با عنوان فیلارمونیک ایجاد شود؛ مانند فیلارمونیک لندن، برلین و... که مسئولیت آن هم بر عهده شهرداری است.
نکته دیگر اینکه آن زمان مطرح کردم سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران منحل شود به این دلیل که ساز و کار این سازمان مشخص نیست. هیأت امنای این سازمان متشکل از رئیس صداوسیما، بسیج، سازمان تبلیغات اسلامی و سازمانهای دیگر است که در طول ۴ سال حتی وقت نمیکنند دیدار داشته باشند آن وقت شهرداری تهران باید از صفر تا صد بودجه این مجموعه را پرداخت کند، بودجه ای که ۹۰ درصد آن صرف هزینههای جاری چون پرداخت حقوق کارمندان است.
ندا سیجانی
برچسب ها
ثبت نظر