Fa En جمعه 25 آبان 1403 ساعت 13 و 9 دقیقه

رهبر ارکستر «آیسو»: برای «کریستین شولتز» دنبال جایگزین هستیم

رهبر ارکستر «آیسو»: برای «کریستین شولتز» دنبال جایگزین هستیم

مازیار یونسی می‌گوید: دولت باید از ارکسترها حمایت کند. حتی اگر حمایتی نیز وجود ندارد، می‌توان امکانات موجود را در اختیار گروه‌ها قرار داد. به طور مثال شهرداری فضاهای مناسبی دارد که می‌تواند آنها را در اختیار گروه‌های موسیقی قرار دهد. مثلا در پارک جمشیدیه تهران مکانی هست که به آمفی‌تئاتر شباهت دارد و پارک لاله نیز دارای چنین فضایی است. تعداد این مکان‌های مناسب بسیار زیاد است و می‌توان در آنها به اجرای موسیقی فاخر و آثاری پرداخت که هیچ مغایرتی با قوانین ندارند.

دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 ساعت 5:46

به گزارش ایلنا، «آیسو» عنوان ارکستر مشترک ایران و اتریش است که بیش از یک دهه از فعالیت آن می‌گذرد و همچنان فعال است. ارکستر «آیسو» که با هدایت کریستین شولتز موسیقی‌دان برجسته اتریشی و همکاری انجمن فرهنگی اتریش تاسیس شده در حال حاضر توسط مازیار یونسی جانشین کریستین شولتز رهبری می‌شود و کارگردانی هنری این ارکستر نیز به عهده اوست. مازیار یونسی درباره رموز تداوم حیات ارکستر مشترک «آیسو» و چند و چون فعالیت‌هایش توضیح داد و به تشریح وضعیت فعلی موسیقی کلاسیک و نحوه فعالیت‌های ارکسترها در ایران پرداخت.

از چه مقطعی با ارکستر «آیسو» همراه شدید؟

از همان ابتدا یعنی در بدو تاسیس با ارکستر «آیسو» همراه بودم. استادی از اتریش آمده بود و از متقاضیان تست می‌گرفت، من نیز تست دادم و در امتحان نمره قبولی کسب کردم و برای حضور در ارکستر پذیرفته شدم. سپس ارکستر کم کم برای کُر شکل گرفت و در همان مقطع یعنی  سال ۱۳۸۵ ارکستر زهی اضافه شد و هرچه گذشت بزرگتر و کامل‌تر شد. پس از آنکه استاد اتریشی نتوانست با ارکستر همراه باشد کریستین شولتز جانشین او شد و فعالیت‌ها با حضور ایشان ادامه پیدا کرد. البته حدود یک سال رهبر کُر مجموعه بودم و پس از آمدن آقای شولتز، ایشان رهبری ارکستر را به عهده گرفتند.

قاعدتا از آنجا که آقای شولتز اهل اتریش هستند همواره و به صورت مستمر با ارکستر «آیسو» همراه نیستند. در اینطور مواقع وظیفه رهبری ارکستر با چه کسی است؟

بیش از یک سال است که آقای شولتز با ارکستر «آیسو» همراه نیستند، زیرا مشغله زیادی دارند. البته زمانی که مشغله کم‌تری داشتند نیز سالی یک تا دوبار به ایران می‌آمدند، اما خب برای برنامه‌ریزی فعالیت‌های ارکستر و رپرتوارهایی که قرار بود توسط اعضای «آیسو» اجرا شود به صورت تلفنی با ایشان تعامل داشتیم. از یک سال و نیم پیش تاکنون مشغله ایشان زیادتر شده و به همین دلیل در حال حاضر «موزیک دایرکتور» ارکستر من هستم. به طور کلی ارتباطمان با آقا شولتز نسبت به گذشته کمتر شده، اما فعالیت‌های ارکستر همچنان ادامه دارد.

درست است که شما رهبری ارکستر «آیسو» را به عهده دارید، اما به طور کلی عدم حضور کریستین شولتز و غیبت طولانی ایشان به فعالیت‌های ارکستر آسیب نمی‌زند؟

به این فکر می‌کنیم که جایگزینی برای ایشان پیدا کنیم که البته هنوز کسی به جای ایشان معرفی نشده است، اما باید این اتفاق بیفتد.

رهبر آینده ارکستر «آیسو» اهل اتریش خواهد بود؟

قاعدتا باید اهل اتریش باشد، زیرا پروتکل ما به این شکل است که هنرمندی اتریشی با ارکستر همراه باشد و اگر قرار باشد شخصی مثل من که مقیم ایران است این مسئولیت را به عهده بگیرد باید به عنوان «دپیوتی» با ارکستر همکاری کند. یعنی «موزیک دایرکتور» جانشین یا جایگزین. در حال حاضر و طی یک سال و نیم گذشته که آقای شولتز در ایران حضور ندارند بخش مهم وظایف ایشان به عهده من است.

در جشنواره موسیقی فجر نیز شما رهبری ارکستر «آیسو» را به عهده داشتید، درست است؟

بله همینطور است؛ البته طی سال‌های اخیر بسیار پیش آمده که در غیاب  آقای شولتز من رهبری ارکستر را به عهده بگیرم یا اینکه رهبر میهمان این مسئولیت را به عهده گرفته است.

رهبری ارکستر با «موزیک دایرکتور» بودن چه تفاوتی دارد و وظیفه «موزیک دایرکتور» در ارکستر چیست؟

قضیه رهبری ارکستر با «موزیک دایرکتور» بودن متفاوت است. «موزیک دایرکتور» بودن یعنی کارگردانی هنری مجموعه  و خط و مشی دادن به چگونگی فعالیت‌ها. اینکه چه قطعاتی توسط اعضا نواخته شود به عهده «موزیک دایرکتور» است و نوع گزینش‌ها و نحوه امتحان گرفتن و چگونگی اجراها نیز به عهده اوست. کلا آقای شولتز تعیین کننده سیاست‌های کلی ارکستر بودند و طی مدتی که ایشان با ارکستر همراه نیستند و در ایران حضور ندارند، مسئولیت‌های ایشان به عهده من است و می‌توان گفت کارم سنگین‌تر شده است.

همانطور که می‌دانید ارکسترها در ایران بنا به دلایل مختلف تداوم حیات ندارند و این در حالی است که از تاسیس ارکستر «آیسو» بیش از یک دهه می‌گذرد. رمز ماندگاری ارکستر «آیسو» چیست؟

در واقع با خون دل ارکستر «آیسو» را نگه داشته‌ایم. البته شانسی که آورده‌ایم این است که انجمن فرهنگی اتریش به گونه‌ای از ما حمایت می‌کند، هرچند شاید این حمایت‌ها به صورت مستقیم و مالی نباشد، اما خب، همواره وجود دارد. به هرحال انجمن فرهنگی اتریش، مکان و فضای تمرین ما را تامین کرده‌ و همین که اساتید بزرگ با ما معاشرت می‌کنند، اتفاق خوبی است؛ زیرا انگیزه‌ای برای نوازندگان ارکستر «آیسو» است. به این ترتیب اعضای ارکستر «آیسو» لااقل این امکان را دارند تا با اساتید و هنرمندان درجه یک در تماس باشند. اگر نتوان گفت همه آن اساتید، اما می‌توان گفت بسیاری از آنها هنرمندان طراز اول دنیا به حساب می‌آیند. حداقل پنجاه، شصت درصد از معلمانی که از اتریش به ایران می‌آیند جزو اساتید دانشگاه‌های «وین» و «گراتس» و دیگر مراکز معتبر آن کشورند.

با احترام به همه ارکسترهای فعال در ایران باید بگویم، محیط فعالیت ارکستر «آیسو» بسیار دوستانه است و نوازندگانی که با «آیسو» همکاری می‌کنند به لحاظ موسیقایی خوش می‌گذرانند و حال خوبی دارند. از طرفی،‌ نحوه انتخاب قطعات برای رپرتوارهای مختلف نیز با نظر همه اعضا انجام می‌شود که اتفاق مثبتی است؛ زیرا ما موزیسین‌ها آرزو داریم قطعه‌ای را روی صحنه اجرا کنیم و معمولا بنا به دلایلی این اتفاق رخ نمی‌دهد، اما در ارکستر آیسو این امکان وجود دارد. نوازندگان ارکستر «آیسو» در انتخاب‌ها سهیم هستند و درباره قطعات مختلف نظر می‌دهند.

ارکستر «آیسو» به لحاظ مالی و اقتصادی چه وضعیتی دارد و آیا می‌تواند هزینه‌های خود و دستمزد و حق و حقوق اعضا را تامین کند؟

نمی‌گویم فعالیت‌ها و اجراهای ارکستر «آیسو» سود مالی ندارد، اما در حد قابل قبولی نیست. به طور مثال نوازنده‌ای که قیمت سازش حدود هفتاد،‌ هشتاد میلیون تومان است برای یک شب اجرا دوماه سر تمرین حاضر می‌شود و برای همان یک شب اجرا دستمزد ناچیزی نصیبش می‌شود. در ارکستر «آیسو» آنچه که به نوازندگان پرداخت می‌شود صرفأ جنبه احترام دارد و هرچه را در کاسه‌مان جمع می‌شود با هم تقسیم می‌کنیم. احترام یکی از موضوعات مهمی است که برای من و اعضای ارکستر اهمیت زیادی دارد.

شخصأ این احترام را از آقای شولتز یاد گرفتم. ایشان در حال حاضر مدیر بخش خصوصی ارکستر سمفونی «وین» است که «سیمفونیا» نام دارد و انتشار آثار سمفونی «وین» را به عهده دارد و کلأ هرآنچه قرار است توسط کمپانی‌های دیگر منتشر شود، باید به تایید آقای شولتز برسد؛ به اضافه اینکه ایشان ارکستر سمفونیک «وین» و فیلارمونیک «ونکور» را رهبری کرده است. زمانی که کریستین شولدز به ایران می‌آمد من و دیگر اعضای گروه از ایشان نکات مثبت بسیاری آموختیم. تقدس موسیقی و همه تقدس‌هایی که وجود دارند به جای خود، اما ایشان با همه اعتبارشان چیزی را فدای شخصیت افراد نمی‌کنند و آنچه از ایشان آموخته‌ام همین است. با این تفاسیر مثلا اگر قرار باشد رهبری ارکستری را به عهده بگیرم  با نوازندگانم انسانی رفتار خواهم داشت. یکی از دلایلی که باعث خوب بودن حال اعضا می‌شوند همین نوع برخوردهاست.

دو کشور اتریش و ایران به لحاظ فرهنگی و هنری چه تشابهاتی دارند.

حرف زدن درباره تشابهات فرهنگی و هنری ایران و اتریش  زمان زیادی می‌طلبد. اما به طور کلی می‌توانم بگویم میان موسیقی ما و موسیقی اتریش تشابهی وجود ندارد. تنها تشابه موجود صدا و سکوت و ریتم است که نقاط مشترک موسیقی ملل و کشورهای مختلف است. دیدگاه و نگاه موسیقی شرق با دیگر کشورها متفاوت است و به طور کلی باید این را بپذیریم که لااقل از قرن نوزدهم به بعد اتفاق‌های خوبی از سوی موسیقی شرق و غرب رخ داده است. از طرفی رپرتوارهایی وجود دارند که برای سازهای ارکسترهای کلاسیک غربی نوشته شده‌اند یا ترکیبی از آن سازها با سازهای ایرانی وجود دارد.

در نوع انتخاب قطعات و اجرای رپورتوارها چه فاکتورهایی را مدنظر قرار می‌دهید و در این میان سلیقه چه جایگاهی دارد؟

ابتدا این را بگویم که سلیقه همواره در نوع انتخاب‌ها وجود داشته و نمی‌توان آن را لحاظ نکرد. نه تنها من که آقای شولتز نیز گاه تحت تاثیر سلیقه به انتخاب قطعات می‌پردازند و گاه هیئت امنایی وجود دارد که در اینباره تصمیم می‌گیرد. به جز وجود سلیقه و تاثیر آن که نمی‌توان منکرش شد، بحث تکنیکال قطعات است و آثاری را انتخاب می‌کنیم که به استانداردهای ما نزدیک باشند. در اغلب موارد ایرانی یا اتریشی بودن آثار برای ما در اولویت است و پیش می‌آید که قطعات آهنگسازان معاصر ایرانی را اجرا کنیم. طی کنسرت‌های اخیر نیز  به واسطه تمرکز انجمن فرهنگی اتریش امسال بر حضور خواننده و خواندن آواز توسط ارکستر «آیسو»، تلاش کردیم بیشتر از رپرتوار موسیقی اتریش استفاده کنیم که در آن  اپرا و اپرت زیاد است.

در کنسرت‌های اخیر تمرکزتان بر چه نوع موسیقی بود؟

خوشبختانه این فرصت را داشتیم که طی کنسرت‌های اخیر دوبار خواننده‌‌ اتریشی خوبی را در اختیار داشته باشیم و تلاش کردیم از رپرتوار موسیقی کلاسیک بزرگانی چون موتسارت و یوهان اشترواس بهره ببریم. می‌توان گفت طی دو کنسرت اخیر به اجرای آثار عامه پسندتر پرداخته‌ایم و آثار شادتری را مد نظر داشته‌ایم، یعنی به اجرای قطعاتی پرداخته‌ایم که در عین عامه‌پسند بودن آثاری کلاسیک به حساب می‌آیند که البته نمی‌توان آنها را خیلی عامه پسند نیز محسوب کرد.

یادم هست چند سال پیش کنسرتی داشتیم و اگر اشتباه نکنم در جشنواره فجر پنج سال پیش بود که به اجرا پرداختیم. در آن کنسرت اجرای ما بر اساس تابلویی از گوستاو کلیمت و به صورت بداهه نوازی برای ارکستر بود. البته به عنوان رهبر ارکستر خط‌هایی به ارکستر دادم، اما کلیت اجرا بر اساس بداهه بود. به هرحال موسیقی ما قابلیت‌های بسیاری در زمینه بداهه‌نوازی دارد و در این زمینه دارای جایگاه ویژه‌ای است. نوع اجرای ما در آن کنسرت اتفاق ویژه‌ای بود و شاید برای تماشاچی موسیقی ارکسترال ایران بیش از حد آوانگارد بود، اما این نیز نوعی وام گرفتن از اتفاقات موسیقی اروپا است که خوشبختانه طی برخورد و تعامل با اساتید به این دیدگاه رسیده‌ایم. به اضافه اینکه در حال حاضر دانشگاه‌های اتریش و آلمان و دیگر مراکز معتبر موسیقی آوانگارد به سمت و سویی می‌رود که پرداختن به آنها مجال بیشتری می‌طلبد.

آیا فعالیت‌های ارکستر «آیسو» به لحاظ کلاسیک بودن محدود به تهران است؟

پیش از این رایزنی‌هایی کرده بودم تا ارکستر آیسو در شیراز اجرای «open air» یا حتی خیابانی داشته باشد و تا چند روز پیش به این اتفاق امید داشتم، اما خب احتمالأ این اتفاق به دلیل مشکلات عجیب و غریب مالی میسر نخواهد شد.

به طور واضح درخواست شما از دستگاه‌های مربوطه در شیراز چه بود؟

درخواست ما از شهرداری شیراز این بود که جای خواب پنجاه نفر اعضای ارکستر را به ما بدهند. بی‌شک شهرداری با آن همه پرسنل چنین امکانی را در اختیار دارد تا بدون دریافت هزینه، فضای مناسب را برای اسکان و اجرای ما فراهم کند.

این امکان وجود نداشت که با هزینه شخصی یا با مشارکت اسپانسر به اجرا در شیراز بپردازید؟

اولا باید مکان اسکان و اجرا را خودمان می‌گرفتیم و باقی کارها و پرداخت دستمزد اعضا نیز به عهده خودمان بود. شما حساب کنید اگر پنجاه نفر اعضای ارکستر را به شیراز می‌بردیم، کلی هزینه داشت. در جذب اسپانسر تاحدودی موفق بودیم و توانستیم از این طریق نیمی از هزینه را تامین کنیم، اما واقعیت این است که موسسات و مراکز مرتبط حاضر نیستند بخش دیگر هزینه‌ها را متقبل شوند و این درحالی است که حتی تامین نیمی از هزینه‌ها به صورت شخصی امکان پذیر نیست. در نهایت وقتی جدیتی در این زمینه وجود ندارد اتفاق مثبتی نیز رخ نخواهد داد. به هرحال مخاطب عام در ابتدا باید این نوع موسیقی را بشنود. مسلمأ زمانی که ارکستری در تالار وحدت به روی صحنه می‌رود و بلیتش صدوپنجاه هزار تومان است مورد توجه مخاطب عام قرار نخواهد گرفت. آن مخاطب می‌گوید برای کنسرتی که نمی‌دانم چیست هزینه نمی‌کنم.

حمایت‌های دولتی چقدر در رفع این نواقص موثر است؟

به هرحال برای رفع نواقص موجود لازم است دولت از ارکسترها حمایت کند. حتی اگر حمایتی نیز وجود ندارد می‌توان امکانات موجود را در اختیار گروه‌ها قرار داد. به طور مثال شهرداری فضاهای مناسبی دارد که می‌تواند آنها را در اختیار گروه‌های موسیقی قرار دهد. مثلا در پارک جمشیدیه تهران مکانی هست که به آمفی‌تئاتر شباهت دارد و پارک لاله نیز دارای چنین فضایی است. به طور کلی تعداد این مکان‌های مناسب بسیار زیاد است و می‌توان در آنها به اجرای موسیقی فاخر و آثاری پرداخت که هیچ مغایرتی با قوانین ندارند.

به جز عدم حمایت‌ و آنچه که درباره آن توضیح دادید،‌ موسیقی کلاسیک با چه مشکلات دیگری مواجه است؟

مورد مهم دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم، چگونگی و نحوه اجاره سالن‌ها به ارکسترهای مختلف است. اگر توجه کنید به طور معمول قانونی که برای اجاره سالن‌ها وجود دارد بر مبنای موسیقی پاپ است. حتی در فرمی که به سرپرست گروه‌ها ارائه می‌شود به موسیقی پاپ توجه شده است. مثلا در فرم مربوطه، نام شاعر و خواننده را از شما می‌خواهند، در صورتیکه موسیقی کلاسیک فاقد چنین مقولاتی است. البته این موضوع ظاهرا مهم نیست و مسئله، مسئله یک فرم است.

بحث قیاس نیست، اما سوالی که از مسئولان دارم این است؛ شما فرض کنید گروهی پاپ پنج نفره تالار وحدت را برای اجرای کنسرت اجاره می‌کند و این پنج نفر می‌توانند طی پنج شب سالن را پر کنند و این درحالی است که باید بابت هر شب اجرا مبلغی را به تالار بدهند. حال فرض کنید ارکستری با شصت تا هفتاد نفر عضو باید همان مبلغ را به سالن بپردازد، تازه آن هم در حالی که موسیقی کلاسیک به اندازه موسیقی پاپ مخاطب ندارد. یادمان باشد دستمزد و درآمد یک شب کنسرت در وزارت کشور یا تالار وحدت باید میان تعداد زیادی از نوازندگان ارکستر تقسیم شود و همان میزان درآمد میان پنج نفر از اعضای موسیقی پاپ تقسیم خواهد شد.

به نظرم باید سوبسید یا امتیازی برای ارکسترهای مختلف و حتی گروه‌های پاپی که تعداد اعضای‌شان از پنج نفر بیشتر است در نظر گرفته شود. به تازگی اتفاق دیگری نیز افتاده این است که گروه‌ها باید اجاره ابزار و ادوات سالنی مانند تالار وحدت را بپردازند که قبلا اینگونه نبود. در نهایت نوع اجاره و قوانین ثابتی که برای اجاره سالن‌ها وجود دارد باید مبنای درستی داشته باشد. مثلا بر اساس ژانر یا تعداد اعضای گروه‌ها تعریف شود تا در این زمینه عدالت رعایت شود و بخشی از مشکلات مالی گرو‌ه‌ها نیزحل شود. با همه این کاستی‌ها من به اتفاق اعضای ارکستر «آیسو» تلاشمان این است که به فعالیت ادامه دهیم.

تعداد بازدید : 389

ثبت نظر

ارسال