موسیقی ما - امیرحسین شورچه از موزیسینهای جوان مشهدی است که به تازگی شروع به انتشار رسمی آثارش کرده است. او پیش از این با کمک مسعود فیاضزاده آلبومی تولید کرده بود که به شکل عمومی منتشرش نکرد. حالا آلبومی به تهیهکنندگی حامد بهداد آماده انتشار دارد که اخیراً دومین تکآهنگاش یعنی «مرا به خانهام ببر» را منتشر کرده است. قطعهای که به نسبت تکآهنگ اولش (بهادرخان) ترانهی سادهتری دارد و شاید به همین دلیل هم بازخوردهای بیشتری داشته است.
قرار است به زودی اولین آلبوم شورچه منتشر شود. این آلبوم «بادیات» نام دارد و «حامد بهداد» تهیهکنندگی آن را برعهده دارد. امیرحسین شورچه، ترانهسرایی، ملودیپردازی، خوانندگی و نوازندگی گیتار آکوستیک کارش را خودش انجام میدهد. با توجه به تعاریف مرسوم موسیقی، شورچه از سانگرایترهای موسیقی جریان فرعی ایران محسوب میشود. شورچه به نوعی نماینده بخشی از موسیقی خراسان است که محسن نامجو، عبدی بهروانفر و حتی جَجو هم پیش از این روی آن کار کردند؛ ترکیبی از پیشینهی موسیقی خراسان با فضای موسیقی کانتری، بلوز و راک. لحن و آکسانگذاری او روی کلمات حاشیههایی را در فضای مجازی ایجاد کرده و حالا «مرا به خانهام ببر» مخالفان و موافقان سرسختی دارد. به همین واسطه با امیرحسین شورچه، مسعود فیاضزاده -که از موزیسینهای قدیمی مشهد است و بیشتر با گروه ماینس وان و بادزنگ شناخته میشود-، همچنین امیر بهاری روزنامهنگار و منتقد موسیقی که سال گذشته مدیر روابط عمومی جشنواره فجر هم بوده، گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم.
-
امیرحسین شورچه: ادبیات برایم اهمیت ویژه دارد
پیش از هرچیز باید بگویم هیچوقت اعتقاد نداشتم که هنرمند باید به اثرش ضمیمه شود و آن را توضیح بدهد. دوست دارم مخاطب بیواسطه با اثرم روبرو شود و بدون هیچ پیشفرضی با آن برخورد کند. من از سال 1385، پیش از اینکه حتی گیتار یاد بگیرم، کارم را با داستاننویسی شروع کردم و به همین خاطر هم ادبیات در قطعاتم بیش از هر چیزی برایم اهمیت دارد. همیشه دوست دارم در موسیقیام داستان روایت کنم؛ داستانی که به آن اشراف دارم، داستانی که درباره خودم و شهرم، مشهد است. درباره شهری که به دلایل مختلف هر روز بیشتر تخریب میشود و این تداعیگر خاطرات تاریک ما است.
درباره موسیقی باید بگویم اول ساخته میشود و چندوقت فقط به آن گوش میدهم. تصاویر و تاثیرات را دریافت میکنم. حتی ممکن است کلماتی به ذهنم برسد که با آنها داستانی شکل بگیرد. موسیقی را به خانواده یا دوستان نزدیکم میدهم و در مورد حسهای لحظهای از آنها سوال میکنم. اگر بخواهم در رابطه با آلبوم بیشتر توضیح دهم نامش بادیات (جمع بادیه) است. روایت بادهای سرگردان است که از گذشته تا امروز به دنبال رویاهای بیسرنجامشان گشتهاند. کانسپت کلی آلبوم هم همین رویاهای بیسرانجام است.
-
مسعود فیاضزاده: لحن او برای اهالی خراسان ملموستر است
به نظر من امیرحسین شورچه از جمله هنرمندانی است که قریحهای بسیار قوی دارد. فرم، لحن، ادبیات و اشعارش را به شکل خالص و بدوی در تولید آثارش به کار میبرد. در مورد لحن او از من سوال کردید و باید در این زمینه بگویم شاید لحن و تاکیدهای او در خطهی خراسان کمی ملموستر شنیده شود. اما در این که اقدام به ساخت فرمی خاص در گفتار کرده و حالتی نمایشگونه به خوانش کلمات داده شکی نیست.
از دید من با توجه به خواستگاه قطعههایش، رنگآمیزی متفاوتی را در ذهن شنونده تصویر میکند و جای تأمل و پذیرش دارد
. خلوص، خلاقیت، روراستی، روشن بودن تکلیف او در مواجه شدن با اثرش، خصوصیات و موجباتی بود برای همکاری من، علی باغفر و حامد بهداد با امیرحسن شورچه.
-
امیر بهاری: شورچه لحنی همسو با روایت دارد
دربارهی قطعه «مرابه خانهام ببر» از امیرحسین شورچه دو نکته نظر من را جلب کرد. یکی ترانه و دیگری لحن خوانش که گویا بحثبرانگیز هم شده است. شورچه در این قطعه به جای ترانه گفتن، ترانه ساخته است. چند مصراع از حافظ وجود دارد و مصراع «مرا به خانهام ببر» هم اثر معروفی از ایرج جنتی عطایی است. همین عبارت احتمالاً الهاماتی به شورچه داده است. در ترانه جنتی عطایی این عبارت مصراع آغازین ترجیعبند است. اما شورچه عبارت مرا به خانهام ببر را به مصراع دوم ترجیعبند تبدیل کرده و هر بار مصراع اول متفاوتی برای آن انتخاب کرده است. به نظر من بازیهایی که شورچه با ترانه کرده، قابل تامل است. به خصوص در جریان فرعی موسیقی که هنوز ترانه معضلی جدی است. حتی در قطعه اولش یعنی «بهادرخان» هم ترانه از مهمترین المانهای موفقیت اثر بود. اما در رابطه با لحن که واکنشهای مختلفی در بر داشت، باید بگویم در این جنس موسیقی که رگههایی از فولک، بلوز و حتی گاسپل دارد، خوانندههایی هستند که لحنسازی میکنند و این لحن با روایتشان همسو میشود. یکی از دلایل این است که موسیقی فولکلور روایتی را بیان میکند که فانتزی، تخیلی و بدوی است. اگر بخواهم مثال بزنم لئون ردمون را نام میبرم که موسیقیاش ترکیبی از رگتایم، بلوز مدرن و فولک بود؛ او لحنی فانتزی و منحصر به فرد برای آوازش ساخته بود.
من فکر میکنم با توجه به کاری که امیرحسین شورچه انجام میدهد، نوع خواندن و لحناش همخوان با داستان و حکایتی است که روایت میکند. به نظرم امیرحسین در سنتی قرار میگیرد که محسن نامجو به نوعی آغازگرش بود؛ از این نظر که نامجو چه آگاهانه و ناخودآگاه سعی کرد الهاماتی که از موسیقی بخشیگری داشت را وارد موسیقی فولکلور-مدرن خودش کند. شیوهی اجرای او به روایتگری بخشیها نزدیک است و شورچه حتی از او هم نزدیکتر است. نحوهی خوانش شورچه از نظر من هنرمندانه است؛ چرا که دقیقاً قصهای تعریف میکند و این قصه فراز و فرودی دارد که او با لحناش به مخاطب منتقل میکند.
ثبت نظر