موسیقی «عاشیقی» یکی از مکاتب مهم و مادر موسیقی آذربایجان است که تاریخ هزاران سالهی آن ریشه در اعماق فرهنگ این مرز و بوم دارد و از «شامانلیخ» در آغاز، با طی مسیر ترقی چند هزار ساله و با تغییرات بسیار در عناوین و محتوای آن به «اوزانلیخ» رسیده و با ادامه این مسیر تکامل، تبدیل به «عاشیقلیخ» شده است.
طبق اسناد تاریخی موجود، قدمت موسیقی عاشیقی حداقل به ۶۰۰ سال قبل میرسد و در واقع با عاشیق «قربانی» که در دربار شاه اسماعیل صفوی حضور داشته، آغاز و با تغییرات اندکی تا به امروز رسیده است، «عاشیق»، نوازنده ساز، راوی دردها، رنجها، شادیها، قهرمانیها و در یک کلام، تاریخ یک ملت است که در ادبیات شفاهی از او به عنوان ریش سفید یک قوم نیز یاد شده است.
، موسیقی عاشیقی در مدتهای مدید با جریان ادبیات شفاهی که به صورت سینه به سینه از یک نسل به نسل بعدی منتقل شده، پیش میرفت که تدریس، یادگیری و انتقال آن به نسلهای بعدی با این روش بسیار سخت و طاقت فرسا بود و برخلاف سایر مکاتب موسیقی، کسی نبود که الفبای این نوع از موسیقی را در قالب «نت» به صورت علمی و متدیک به رشته تحریر درآورد.
عاشیق «چنگیز مهدیپور»، اولین کسی بود که موفق به انجام این کار شد و به این ترتیب تاریخ موسیقی عاشیقی را متحول کرد؛ به طوری که کتب تالیفی او، در دانشگاههای جمهوری آذربایجان به عنوان ماده درسی تدریس میشود و به عنوان منابع علمی، استاندارد و مورد قبول محافل رسمی موسیقی، مورد استفاده قرار میگیرد.
عاشیق «چنگیز مهدیپور»، در سال ۱۳۴۲، در یکی از روستاهای شهرستان خدا آفرین به نام «شیخ حسینلو» که در حاشیه رود ارس قرار دارد، متولد شد. آوازه این هنرمند موسیقی از مرزها فراتر رفته و شهرت جهانی او در خطه آذربایجان، بر کسی پوشیده نیست.
برای آشنایی بیشتر با موسیقی عاشیقی به گفتوگوی صمیمانه با او مینشینیم:
قبل از شما کسی در خانوادهتان عاشیق بود؟
عموی من عاشیق «عینالله مهدیپور» از عاشیقهای نامدار منطقه بود و من از کودکی این فضا را لمس کرده و از وقتی چشم باز کردم، صدای ساز در گوشم طنینانداز بود، به طور کلی در منطقه ما عموم مردم با ساز، انس میگیرند و امروز هم آن منطقه به نام «عاشیق بشیگی» یا مهد موسیقی عاشیقی شناخته میشود، عاشیق عینالله نقش بسزایی در قدم نهادن من در این عرصه داشت.
چه شد که ساز به دست شدید؟ از سرنوشت کاریتان برایمان بگویید.
دوستم راهی سفر شد و سازش را به امانت دست من سپرد و من تا برگشتن او، بدون داشتن هیچ استادی و با تلاش خودم، حدود ۱۰ قطعه را آموخته و نواختم و اندک اندک نوازندگی ساز را یاد گرفتم
در ۱۲ سالگی به تهران رفتم، دوستی داشتم که برای خرید ساز از من راهنمایی خواست و تصور میکرد چون از خانواده عاشیقها هستم، حتما در مورد کیفیت سازها شناخت دارم، علیرغم اینکه شناخت چندانی از کم و کیف سازها نداشتم، او را همراهی کرده و برای خرید ساز راهی خیابان بهارستان تهران شده و یک ساز برای او خریدیم، پس از مدتی دوستم راهی سفر شد و سازش را به امانت دست من سپرد و من تا برگشتن او، بدون داشتن هیچ استادی و با تلاش خودم، حدود ۱۰ قطعه را آموخته و نواختم و اندک اندک نوازندگی ساز را یاد گرفتم، به مدت دو سال با جدیت به نوازندگی ساز پرداختم و در سال ۵۷ به روستایمان برگشتم تا تمامی کوکها و تکنیکها و اصول اولیه و بنیادین موسیقی عاشیقی را از عمویم بیاموزم، دو سال بعد با یکی از اساتید نامی این موسیقی، زندهیاد «استاد حسین اسدی» که اصالتا اهل منطقهی ما بود، آشنا شدم و تکنیکهای پنجه را از او آموختم، در آن مقطع زمانی استاد اسدی در نواختن ساز در ایران، بینظیر بود و تنها شخصی بود که حالتهای قرار گرفتن انگشت بر روی ساز را به خوبی میشناخت و قابلیتش در نواختن ساز بسیار بالاتر از دیگران بود.
به مرور با قوانین و نتهای موسیقی آشنا شدم و به این فکر افتادم که موسیقی عاشیقی را هم در قالب نت درآوره و آموزش ساز را از روش سنتیِ سینه به سینه به روش علمی مکتوب تغییر دهم، اما هر چه آموزشگاههای تهران را گشتم، منبعی که در این راه کمکم کند پیدا نکردم! دوستی به نام «عمران حیدری» پیشنهاد داد تا تئوری موسیقی را در یکی از آموزشگاههای موسیقی با استاد «محمدرضا درویشی» کار کنم که ایشان هم از اساتید شناخته شده موسیقی ایرانی هستند، پس از شرکت در دورهها و کلاسهای مختلف، در سال ۶۸ به تبریز بازگشتم و کتاب «آذربایجان خلق موسیقیسی اساسلاری»، نوشته موسیقیدان داهی «اوزییر حاجی بی اوف» را با استاد «یحیی اسماعیل زاده» کار کردیم و همزمان شروع به تدریس در آموزشگاههای موسیقی تبریز کردم، در سال ۶۹ گروه موسیقی «دالغا» را تشکیل دادم و با گروه ارکسترهای صداوسیما نیز همکاری داشتم، در سال ۷۱ آموزشگاه موسیقی روشن را تاسیس کردم که تا به امروز به فعالیت خود ادامه میدهد، در ابتدای تدریسم به هنرجویان ساز، نت و آموزش متدیک ساز را در قالب جزوه دست نویس خودم آموزش میدادم و از سال ۷۲ نوشتن کتابی دو جلدی برای آموزش ساز را شروع کردم که این کتاب در سال ۷۹ به چاپ رسید، پنج سال بعد با تجارب به دست آمده در این مدت دوباره کتاب را اصلاح کردم و ویرایش جدید در سال ۸۳ به چاپ رسید. در سال ۲۰۱۰، این کتاب در باکو مورد تقاضا و توجه قرار گرفت و با تایید شورای عالی موسیقی، در سال ۲۰۱۲ در باکو به چاپ رسید، کتاب دیگری نیز تحت عنوان «عاشیق هاوالاری» را در سال ۸۳ تالیف و به چاپ رساندم، این دو کتاب به دو زبان ترکی و فارسی نوشته شده و هم اکنون در دانشگاههای باکو تدریس میشوند، کتاب دیگری نیز در دست تالیف دارم که مشتمل بر ۷۲ قطعه جدید است که به زودی آماده چاپ خواهد شد.
از حضور در کشورهای خارجی و عکسالعمل خارجیها بگویید؟
در بیش از ۳۰ کشور جهان، برنامهها و کنسرتهای مختلفی داشتهام، در تمامی جشنوارهها در ایران، چندین بار به عنوان گروه برتر شناخته شدهایم، مقام اول را در «جشنواره موسیقی فیتور اسپانیا» کسب کردهام و بسیاری از آثارمان به صورت لوحهای فشرده صوتی و تصویری به بازار موسیقی عرضه شده است. در کنسرتهای تهران، بیش از نصف حضار، ترک زبان نیستند و این نشان دهندهی جذابیت این موسیقی است. در کنسرتهای خارجی، یکی از نکات جالب و قابل تامل برای من این بود که برخی از تماشاگران پس از شنیدن اجرای من، بیان میکردند که این موسیقی از منطقه جغرافیایی کوهستانی، سردسیر و به شدت محروم و رنج کشیده سرچشمه میگیرد و به نظر من این نشان دهندهی عمق ارتباط «موسیقی عاشیقی» با شنونده و مخاطب آن است.
سبک موسیقی عاشیقی، چگونه سبکی است؟
ایران اقوام مختلفی دارد و مثلا «تنبور» و «دف» در میان کردها رایج است و لرها کمانچه مخصوص به خود را دارند، موسیقی آذربایجان نیز، مکاتب مختلفی دارد که موسیقی عاشیقی، «موغام»، «اوپرا» و «سمفونیک» از آن جمله هستند و میتوانم بگویم تمامی ژانرهای موسیقی در موسیقی آذربایجانی وجود دارند، من از این میان، موسیقی عاشیقی را انتخاب کردهام که در اصل ریشه موسیقی آذربایجان بوده و این ساز هم از نوع ساز «قوپوز» و یکی از قدیمیترین سازهای جهان است، در میان مجسمههای موزه لوور فرانسه، مجسمهی گِلی کوچکی مربوط به ۴۸۰۰ سال پیش قرار دارد که از اطراف همدان پیدا شده، آن مجسمهی انسانی است که سازی را در سینهاش نگه داشته و مینوازد که امروزه تنها سازی که به این شکل نواخته میشود، ساز عاشیقی است.
تاریخ ظهور هنر عاشیقی به چه زمانی برمیگردد؟
خیلیها فکر میکنند که ساز عاشیقی، قابلیت اجرایی پایینی دارد، که این تصور مطلقا اشتباه است و جالب اینکه حتی «اوزیر حاجی بی اوف»، معتقد بود که ساز به تنهایی یک ارکستر است، ساز عاشیقی قدیمیترین آلت موسیقی است
عاشیق صنعتی (هنر عاشیقی) در اصل «اوزان صنعتی» بوده است که در زمان شاه اسماعیل صفوی ظهور پیدا میکند و تاریخ مدون آن از دوران عاشیق قربانی که در دربار شاه اسماعیل بوده، شروع شده است، از هنر اوزان به هنر عاشیقی رسیدن، چند صد سال طول کشیده است. خیلیها فکر میکنند که ساز عاشیقی، قابلیت اجرایی پایینی دارد، که این تصور مطلقا اشتباه است و جالب اینکه حتی «اوزیر حاجی بی اوف»، معتقد بود که ساز به تنهایی یک ارکستر است، ساز عاشیقی قدیمیترین آلت موسیقی است که قابلیتهای بسیار زیادی دارد، متاسفانه تا قبل از بنده، تغییرات و نوآوری قابل توجهی در بخش فنی و فیزیکی ساز دیده نمیشود.
درباره تغییرات و نوآوریهایی که روی ساز اعمال کردهاید، توضیح دهید؟
تعداد سیمهای ساز در اکثر مواقع ۹ رشته است که به سه گروه سه رشتهای تقسیم شدهاند، سه رشته سیم گروه پایین Re و سه رشته سیم گروه وسط Sol و سه رشته سیم بالا Do هستند، به این ترتیب، دیاپازون ساز به یک اکتاو و پنج نت میرسد، در حالی که فواصل پردهبندی و نواهایی که در ساز وجود دارد، نوید قابلیتهای بسیار بیشتری را میدهد، همین سبب شد که مدت زیادی روی این موضوع تمرکز کنم، با تلاش چندین ساله به این نتیجه رسیدم که به جای سیم اول گروه بالا Do و سیم اول گروه وسط Sol، یک سیم ضخیمتر جایگزین کنم که با این تغییرات دیاپازون صدای ساز از یک اکتاو و پنج نت به دو اکتاو و پنج نت افزایش یافت، با این تغییرات سیستم آکورد و هارمونی ساز، پیشرفت شگرفی کرده و قابلیت هماهنگی و اجرای هر نوع ملودی، از موسیقی اصیل و سنتی گرفته تا سمفونیک و ... را دارا شد. متاسفانه سازهایی مثل ساز عاشیقی در دنیا کمتر شناخته شدهاند، این نشان میدهد که تبلیغات خوبی برای شناساندن این ساز انجام نشده، آلت موسیقی مثل «بالابان» امروزه تبدیل به یکی از محبوبترین آلات موسیقی در جهان شده و این مدیون تبلیغات سایر کشورهاست نه ما، یا در همین شهر خودمان ۸۰% خانهها گیتار دارند، از این جمله من برداشت بدی نشود، منظورم این نیست که گیتار آلت موسیقی بدی است، اتفاقا من گیتار را دوست دارم، اما هر آلت موسیقی زیباییهای خاص خود را دارد و ساز کار گیتار را نمیتواند انجام دهد و بالعکس.
موسیقی عاشیقی گذشته و کنونی چه تفاوتی با هم دارند؟
عاشیقها در گذشته، هم ساز میزدند، هم آواز میخواندند، هم داستان سرایی و هم آهنگسازی میکردند و ... و در کنار آن بازیگر هم بودند، مثلا اگر در داستانی ۲۰ کاراکتر وجود داشت، تمامی آن ۲۰ کاراکتر را خود به تنهایی ایفا میکردند، گاهی اجرای داستان تا یک هفته به طول میانجامید! اما امروزه شاید به این دلیل که مردم باسوادتر شدهاند و این داستانها را زیاد شنیدهاند و موضوع داستانها نیز امروزی نبوده، کمتر استقبال میکنند و شاید دنبال چیز تازهتری هستند. داستانها پلههای ادبیات شفاهی ما هستند و شاید لازم باشد به روشی غیر از نقل قول در مجالس عروسی که قبلا انجام میشد، حفظ شوند، امروزه همه چیز تخصصی و متفاوت از گذشته است و یکی خوب مینوازد و دیگری خوب آواز میخواند.
درباره نوآوریهایتان در قسمت فنی و فیزیکی ساز توضیح دادید، در گروه موسیقی دالغا چه نوآوریهایی دارید؟
در گروه موسیقیمان هم سعی کردهام به طور تخصصی از آلات موسیقی سایر ملل مانند «پرکاشن»، مشتمل بر «کاخون»، «تومبا» و ... استفاده کنم، برای اولین بار از سه نوع ساز بزرگ، متوسط و کوچک که اصطلاحا «آنا ساز»، «جوره ساز» و «تاوار ساز» نامیده میشوند، استفاده کردهام، در حالی که این سه ساز قبلا در دل داستانها مانده بودند و بنده پس از مطالعه عمیق در این مورد برای اولین بار از آنها استفاده کردم.
استقبال جوانترها از این ساز چگونه است؟
۲۰ سال قبل شاید خوب نبود، اما الان به دنبال آرانژمانهای (تنظیم) جدید در موسیقی عاشیقی، تعداد علاقهمندان بیشتر شده است، این نوع از موسیقی را نمیتوان با موسیقی آسانی مثل پاپ مقایسه کرد، آموختن، هضم و درک موسیقی جدی مثل عاشیقی بسیار سخت است. معمولا در همه جای دنیا دولت خود را نگهبان و مسوول حفاظت از موسیقیهای اصیل میداند و باید در تبلیغ و پاسداری از آن نقش مهمی را ایفا میکند، در کنسرتهای موسیقی اصیل در اکثر کشورها میبینیم که مقامات همگی در ردیف اول نشستهاند و این نشان دهنده حمایتشان از این موسیقی است، چرا که موسیقی فولکلور ریشه و بن مایه هر ملتی است.
ارتباطتان با ساز چگونه است؟
چنین آلت موسیقی در تاریخ هیچ ملتی نیست، ساز تاریخ و هویت ما است، ساز فقط مختص عروسی نبوده و حتی در مراسمات سوگواری ما نیز تاثیر داشته است
ساز در طول تاریخ همیشه در بین مردم بوده و در اختیار افراد خاصی نبوده است، مثلا برخی آلات موسیقی درباری بودند، اما ساز جزو آلات موسیقی است که همیشه در دست عموم مردم بوده است، صدای ساز بیانگر سبک زندگی مردم این منطقه بوده و با خون ما عجین شده است، هر وقت که آن را به دست میگیرم، احساس میکنم که این ساز امکان برقراری ارتباط با اساتید ۱۰ هزار سال پیش را به من میدهد و حس آنها را میفهمم و تاریخ این ساز و ملت در ذهنم تداعی میشود. چنین آلت موسیقی در تاریخ هیچ ملتی نیست، ساز تاریخ و هویت ما است، ساز فقط مختص عروسی نبوده و حتی در مراسمات سوگواری ما نیز تاثیر داشته است، مثلا برخی قطعهها وقتی ساخته و نواخته شدهاند که جوانی در روز عروسیاش، فوت شده است، عرفان، سئوگی (عشق)، حماسه، وطن پروری و جنگآوری و بزمی از شاخههای موسیقی عاشیقی هستند.
سبکهای مختلف موسیقی، فرزندان زشت و زیبای مادری هستند که هر چقدر هم بد باشند، باید برای بقا و ماندگاری آن تلاش کرد. این موسیقی هم متعلق به ملت است و تنها عاشیقها در حفظ آن نقش داشتهاند؛ چرا که ادبیات عاشیقی به صورت شفاهی و سینه به سینه منتقل شده است و هیچ اثر مکتوبی در این خصوص وجود نداشته و قهرمانان این ملت مثل «بابک» و «کوراوغلی» را عاشیقها زنده نگه داشتهاند. میتوان گفت این ساز هویت ما را برای مدتهای طولانی از نابودی محافظت کرده و حال این وظیفه تک تک ما است که ساز و موسیقی عاشیقی را حفاظت کنیم تا به نسل های بعدی منتقل شود.
گفتوگو: نسرین سوار ـ خبرنگار ایسنا در آذربایجان شرقی
انتهای پیام
ثبت نظر