در اواخر دهه هفتاد ناگهان فضای موسیقی ایران عوض شد. موسیقی تا آن روزها هیچگاه موجودیت جدی نداشت، ولی ناگهان مردم مواجه شدند با خوانندگانی چون علیرضا عصار، محمد اصفهانی، حسین زمان، شادمهر عقیلی، قاسم افشار، نیما مسیحا، حمید حامی و... که آمدند و با آثار درجه یکی که ارایه دادند، عصر جدیدی در موسیقی ایران رقم زدند.
این دوران اما دیری نپایید و آن نسل درخشان کمکم ناپدید شد، تا جاییکه حالا دیگر نسل دیگری را در موسیقی ایران شاهدیم. با اینحال اما گاه بهگاه ردی و نشانی از خوانندگان آن روزگار هم میبینیم.
به بهانه اجراهای اخیر حسین زمان و حمید حامی که اجراهاشان رنگ جدیدی در موسیقی تک رنگ امروز بود، با یکی دیگر از خوانندگان آن روزگاران گپی زدهایم. او کسی نیست جز قاسم افشار که میگوید تا چند ماه دیگر کنسرت جدیدش را برگزار خواهد کرد.
آقای افشار عزیز؛ این روزها شاهد کنسرتها و قطعات خوانندههای نسل اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب هستیم که در دهه هفتاد و اوایل هشتاد محبوبیت غبطهبرانگیزی داشتند. شما قصد حضوری جدیتر در عرصه موسیقی ندارید؟
چرا؛ من هم انشاءالله فعالیتهای جدیدم را شروع خواهم کرد.
یعنی برنامه کامل و قطعی برای این امر در ذهن دارید؟
یک صحبتهایی شده که انشاءالله بعد از محرم و صفر چند کنسرت داشته باشیم.
یعنی این قطعی است؟
اگر مشکل خاصی پیش نیاید، احتمال نود و نهدرصدی دارد.
حالا گذشته از این موضوع؛ اصلا میتوانید تحلیل کنید که چه شد این فاصله پیش آمد؟ بههرحال شما و همنسلانتان داشتید فعالیت میکردید و حضور پررنگی هم داشتید، اما بهناگهان شاهد یک انقطاع بودیم و عدمحضور شما و علیرضا عصار، حسین زمان، حمید حامی، نیما مسیحا و خیلیهای دیگر.
خب این قضیه دو بخش دارد. بله؛ یک بخشش خود ماها بودیم که البته من دلایل دیگران را نمیدانم، اما خودم در یک دوره زمانی با تولیدات موسیقیایی مواجه شدم که ذهن را به هم میریخت. یعنی در یک دورهای چیزهایی شنیدم که تا قبل از آن تصورش را هم نمیکردم که ممکن است خوانندهای همه چیزی را بخواند. وقتی ناگهان دیدم که دیگر موسیقی فاخر تولید نمیشود، به این فکر افتادم که در این فضا تولید آثار متفاوت از آن جریانی که تبدیل به جریان اصلی شده بود، دیگر توجیهی ندارد.
میشود بگویید در بحث موسیقی پاپ، منظورتان از موسیقی فاخر چیست؟
گذشته از مسائل تکنیکی، در یک بحث رسانهای در این حد میتوانم به ترانههایی اشاره کنم که کلام خوب و فاخری دارند یا شعرهای خوب. این به بحث مفصلتری در این زمینه نیاز دارد.
داشتید درباره دلایل تغییرجهت ناگهانی موسیقی حرف میزنید. گفتید این بحث دو بخش دارد.
بله؛ گذشته از نقش و تصمیم خود ما در دورشدن از آن نوع موسیقی که نمیپسندیم، اما بخش دیگر متوجه متولیان فرهنگی است که آمدند و ژانر موسیقی را عوض کردند. این باعث شد سلیقه مخاطب کاملا عوض شود و به این دلیل است که امروزه میبینیم یک فاجعه کامل در موسیقی ما رخ داده است.
میشود منظورتان را از فاجعه کامل واضحتر بیان کنید؟
فاجعه کامل از نظر شخصی من یعنی ٧٠درصد از آهنگها و ترانههایی که امروز ارایه میشوند.
یعنی در این سالها کسانی را ندیدهاید که کارشان واجد حداقل استانداردهای لازم بوده باشد؟
اگر بخواهم درباره این دهه حاضر حرف بزنم، دوستانی که در این مدت آمدهاند و دارند فعالیت میکنند، بعضیشان شروع خوبی داشتند، اما بعد که در بیزینس اصلی افتادند، حتی اجراهاشان هم ضعیفتر شد. اتفاقا همین چند شب پیش در کنسرت یکی از این خوانندگان، دیدم که این خواننده نهتنها با حد و اندازه خودش فاصله دارد، بلکه آن کاری هم که ارایه میدهد، با مفهوم کنسرت و موسیقی و... فاصله گرفته است.
درواقع بسیاری از خوانندهها و گروهها عملا روی صحنه دارند شو ارایه میدهند برای مردم. یعنی در بیش از ٥٠درصد موارد کسی که روی استیج میرود، بیش از خوانندگی دارد شومنی میکند. آنچه ارایه میشود، هر چه میخواهد باشد، اما ترانه نیست! در جنبههای دیگر هم کنسرتهای الان نیمی پلیبک است و حتی نوازندهها هم نمینوازند که باید جلو اینها را بگیرند که آقا وقتی درآمد چند دهمیلیون تومانی دارید و بلیتهای دویستهزار تومانی میفروشید، حداقل ترانه هم بخوانید دیگر!
یعنی همه را با یک چوب میرانید؟
نه. اتفاقا میخواستم به کنسرت چند روز پیش حسین زمان اشاره کنم که بعد از سالها مردم رفتند کلام شنیدند. شعر خوب شنیدند و اگربه موسیقی امروز دقت کنیم میبینیم که جای شعر خوب در این موسیقی خالی است. ما الان اشعاری میشنویم که قابل هضم نیست.
یعنی معتقدید که اکثریت طرفداران این خوانندههای جدید از شعر خوب بدشان میآید؟ پس فکر نمیکنید این تقسیمبندیها سلیقهای است؟
شما اگر به کنسرتهای این دوستان جدید بروید، میبینید که رنج سنی مخاطبان از ١٤سال است تا ١٨، ١٧. نمیخواهم توهین یا بیاحترامی کنم، ولی آن مخاطب چهارده ساله بسیاری از معانی شعر و کلام را نمیفهمد و متوجه نمیشود که به چه چیزی دارد گوش میکند. او تنها دارد دنبال سرگرمی میگردد.
مگر موسیقی پاپ یا همان پاپیولار چیزی جز سرگرمی و تفریح قرار است ارایه دهد؟
بله درست است، اما این را هم توجه کنید که یکسری از موسیقیهایی که اجرا میشوند، نه موسیقیاند و نه پاپ. اگر بخواهیم اینگونه نگاه کنیم و بخواهیم نگاهی مقایسهای داشته باشیم باید بگویم که موسیقی قبل از انقلاب ما صد سر و گردن بهتر و بالاتر از موسیقی امروز است.
قطعا. فکر میکنید چرا آن موقع ترانهها قویتر بودند یا چرا شمار غولهای آن دوره و زمان اینقدر زیاد بود؟
یکی از دلایل قدرت موسیقی قبل از انقلاب وجود و حضور تیمهای منسجم بود. یعنی شاعر، آهنگساز و خواننده یک تیم میشدند و آثار را برای یک فرد خاص، با توجه به نوع و جنس و توانایی صدای آن فرد میساختند. نه اینکه ترانهسرا دفترش را بگیرد دستش و به همه ارایه دهد تا شاید مشتری پیدا کند و هر کس پول بهتری بدهد، ترانهها را به او بدهد.
اما کیفیت آثار هم تفاوت روشنی با امروزیها دارد؟
بله؛ آهنگسازهای امروز ما اکثرشان آهنگساز نیستند. یعنی همه کارها را میدهند کامپیوتر میسازد و اینها فقط و فقط اسم خودشان را بهعنوان آهنگساز مینویسند. در موسیقی قبل از انقلاب اما حتی اگر اساتیدی داشتیم که سواد تئوریک موسیقایی نداشتند، اما چنان هنرمند بودند و ملودیهایی ساختند که آثارشان هنوز با گذشت ٦٠سال به مخاطب لذت میدهد.
همهچیز را درباره ترانه و آهنگساز گفتید، اما اشارهای به خوانندگان نکردید!
اینکه دیگر اظهرمنالشمس است. خوانندههای آن موقع صدا داشتند، نه اینکه بیایند سر و صدا راه بیندازند. الان اما صدا مهم نیست و همهچیز سروصداست.
پس باید خوشحال باشید که شما را با یکی از آن صداها شبیه میدانند. نه؟
خیلیها گفتهاند که صدای من شبیه فلان خواننده است. من خودم این امر را قبول ندارم، اما همانگونه که اخیرا در گفتوگوی دیگری گفتهام خوشحالم که مرا با بهترین خواننده یک دوره مقایسه میکنند.
اما گفتید که خودتان قایل به این شباهت نیستید؟
نه. ایشان صدای خاص خودش را دارد و من هم صدای خودم را. اما چون در آن دوره خاص ما کارمان را شروع کردیم، یکسری چیزها از آن موسیقی قدیم برای مردم تداعی شد که یکیشان هم شباهت صدای من با ایشان بود.
پولاد امین
ثبت نظر