ترانه مکرم ترانهسرا درباره برخی خوانندگان شاعر میگوید: اگر در زمینه شعر و ادبیات تحصیلات دانشگاهی ندارید و چهارتا کتاب نخواندهاید و در املا و دیکته مشکل دارید، چطور ترانه میسرایید؟ شما حتی نمیتوانید متنی را بدون غلط بنویسید.
به گزارش ایلنا، ترانه مکرم (شاعر و ترانهسرا) که فعالیت شعری خود را از سال ۱۳۷۲ آغاز کرده و از اواخر دهه هفتاد پا به عرصه ترانهسرایی و موسیقی گذاشته، طی این سالها با خوانندگان مطرحی چون محسن چاوشی، سیروان خسروی، خشایار اعتمادی، فرزاد فرزین، مهدی مقدم، کاوه یغمایی، حامی، علی اصحابی، سینا شعبانخانی و محمد اصفهانی همکاری کرده است. مکرم که ۹سال ممنوع الکار بوده و اجازه فعالیت در زمینه موسیقی را نداشته و تاکنون مجموعه ترانههای «طلوع من»، «ساعت ۹» و «خدا را چه دیدی» را منتشر کرده، درباره کم و کیفترانهسرایی طی سالهای اخیر توضیح داد و از فضای فعلی موسیقی گفت.
به نظرتان در زمینه موسیقی و خلق ترانه چه مسیری را طی میکنیم؟
طی ده سال گذشته در زمینه موسیقی و خلق ترانه روند رو به رشدی داشتیم، اما طی دو سه سال اخیر سیر نزولی عجیبی را طی کردیم و در حال سپری کردن این روند هستیم.
بهطور کلی دلیل این سیر نزولی چیست؟
متاسفانه نگاه صرفأ بازاری و تجاری اهالی موسیقی، این هنر را تحت تأثیر قرار داده و این وجه پررنگ درآمدزایی باعث شده در مرحله اول کیفیت شعرها به طرز وحشتناکی پایین بیاید. در وهله بعد نیز سیر نزولی و کاهش کیفیت صداها را داریم. اگر بخواهم جانب انصاف را رعایت کنم، باید بگویم این ضعف در آهنگسازی، تنظیمها و نوع ملودیها کمتر مشهود است و ضربه اصلی به ترانه وارد شده است.
در این میان مخاطبان چه نقشی دارند؟
متاسفانه در حال حاضر مردم را به سمت ترانههای بیکیفیت و صددرصد بدون قافیه و محتوا سوق دادهاند. اغلب ترانهها و شعرها کاملأ سطحی، مبتذل و سخیف هستند. نمیخواهم از گروه یا شخصی خاص نام ببرم؛ اما زمانی که ترانهای حتی یک بیت سالم ندارد، چطور ممکن است جزو بهترین ترانههای سال قرار گیرد و چطور ممکن است آن اثر ماندگار شود؟ نظر مردم مهم است، اما ما که داعیه کارشناسی داریم، چرا آثار سخیف را به مردم تزریق میکنیم! این مردم همانهایی هستند که با ترانههای بسیار خوب و ماندگار، خاطرات بسیار خوبی دارند پس ایراد از مردم نیست. ایراد از ماست.
منظورتان بهطور مشخص چه کسانی است؟
به نظر من اگر خواننده تولیدکننده باشد صددرصد مقصر است. مردم از پشت صحنه موسیقی اطلاع ندارند و من درباره آن میگویم. این شرکتها هستند که با همکاری آهنگسازانی که با آنها قرارداد دارند، آهنگ را انتخاب میکنند و به صورت دستوری یا قراردادی از خواننده میخواهند آن اثر را بخواند. آن آهنگ تولید میشود و بیرون میآید و مردم نیز آنها را گوش میدهند. یعنی چنین اشخاصی هستند که تصمیم میگیرند و برای مردم برنامهسازی میکنند و گوش مردم و جامعه را تحت تاثیر قرار میدهند. متاسفانه در حال حاضر دیگر خوانندهسالاری وجود ندارد. آهنگسالاری داریم و همین میشود که هر اثر یک هفته نهایتا یک ماه عمر میکند و پس از آن شنیده نمیشد و به فراموشی سپرده میشود.
آهنگسالاری یعنی چه؟
در حال حاضر خواننده را با آهنگش میشناسیم و خود خواننده و کیفیت کارش مورد توجه نیست؛ و اینگونه است که جا برای بسیاری از ترانهسرایان کاربلد و قوینویس تنگ میشود. به نظرتان چرا برخی از ترانهسرایان خودشان خواننده میَشوند؟ زیرا آنها برای آثارشان احترام قائلند و مخاطبان کمی برای اشعارشان پیدا میکنند؛ لذا ترجیح میدهند خودشان آن ترانه را بخوانند تا آن آثار گوشه دفترشان نپوسد و مردم نیز بفهمند شعر و ترانه خوب یعنی چه. ما خانمها نمیتوانیم خواننده شویم اما من نیز اگر مرد بودم، خواننده میشدم و ترانههای خودم را میخواندم.
البته بسیاری از خوانندهها نیز شاعر شدهاند.
همینطور است و خب زمانی که اکثر خوانندههای ما شاعر شدهاند، چرا ما ترانههایمان را نخوانیم؟ من یکبار این حرف را زدم و جنجال به پا شد. متاسفانه در حال حاضر آهنگسازان نیز شاعر شدهاند و ترانه میسرایند! چه کسی به اینها اجازه ورود داده است؟ البته اگر ترانه و شعر اصولی و قوی باشد از آن استقبال میکنم.
چنین خوانندگانی چرا ترانهسرایی هم میکنند آنهم درحالیکه ترانهسرایان خوبی داریم؟
برخی از این خوانندهها به دو دلیل شاعر شدهاند، اول اینکه هزینه نکنند و دوم اینکه اعتماد به نفس بسیار بالایی دارند. این اعتماد به نفس تا حدی بالا رفته که خودشان را در جایگاه شاعر میگذارند؛ در صورتی که هر کس باید کار خودش را انجام دهد. مگر من آهنگ میسازم که آنها شعر میگویند و ترانه میسرایند. من و هنرمندی چون نیلوفر لاریپور درس این کار را خواندهایم.
برای خوانندگان شاعرپیشه بیتخصص چه پیامی دارید؟
به آن خوانندگان باید گفت اگر در زمینه شعر و ادبیات تحصیلات دانشگاهی ندارید و چهار تا کتاب نخواندهاید و در املا و دیکته مشکل دارید چطور ترانه میسرایید؟ شما نمیتوانید متنی را بدون غلط بنویسید. حتی نمیتوانید نامهای برای وزارت ارشاد بنویسید. این دوستان اگر توانستند در یک گردهمایی نامهای صحیح و سالم بنویسند من حرفم را پس میگیرم.
سلایق و اهداف خوانندگان و آهنگسازان چقدر بر نوع کار شما تأثیر داشته است؟
ببینید من ترانههای خوبی دارم و گاه برخی از ابیات آنها را در اینستاگرمم منتشر میکنم و با استقبال مردم مواجه میشوم؛ اما زمانی که شخصی با من تماس میگیرد و میگوید ترانهای میخواهم شبیه کار فلان شخص من چه میتوانم بگویم؟ زمانی که حتی نمیتوانم آن آهنگ را یکبار بشنونم چه باید بکنم؟ واقعا دلم میخواهد خوانندهای را پیدا کنم که در کارش بسیار متبحر باشد و از او بخواهم که شعرهای نابم را بخواند و آن شخص با قابلیتهایی که دارد بتواند ستاره شود تا مردم متوجه شوند با شعرهای خوب هم میشود ستاره شد. زمانی که الگوی خوانندگان ما فلان شخص و گروه است ترجیح میدهم سالی دو کار به هنرمندانی مثل رضا صادقی، حمید حامی و بابکجهانبخش بدهم. از این بهتر است که خودم و اثرم را مطابق میل و سلیقه این و آن تنظیم کنم. من نمیتوانم مغزم را با آنچه برخی میخواهند تطابق دهم. من کار شش و هشت و بازاری نیز نوشتهام اما نیامدهام در اثرم خرابکاری کنم و کل قافیهها را براساس شیوه غلط بنویسم، این روند برای من ننگ است من ادبیات و ترانه درس میدهم، نمیتوانم کاری کنم که مثلا در ترانهای دوازده بیتی ایراد دستوری و قافیهای وجود داشته باشد این برای من بسیار زشت است.
فکر نمیکنید ترانهسریان و اعضای خانه ترانه و دیگر تشکلها و انجمنهای مربوطه با هم اتحاد ندارند و در این زمینه چندصدایی وجود دارد؟
همین جا بگویم عضو هیچ گروهی نیستم دوستان بسیاری زیادی دارم که تعدادشان حداقل ده برابر آنهایی است با من مشکل دارند که بحثاش جداست، اما در کل اهل خودنمایی و خودشیفتگی نیستم. برخی گروهها نیز، مافیای کثیفی دارند که از ابتدا تا الان در هیچ کدام از آنها شرکت نکردهام و هیچکس نمیتواند این برچسب را به من بزند که اعتبار این همه سال را از خانههای ترانه کسب کردهام. من همیشه در خانهام نشستهام و کار کردهام.
این انزوا برایتان حاشیهساز نبوده است؟
خیلیها به من برچسب زدند که چون حرفی برای گفتن ندارم در این جلسات حضور پیدا میکنم. به لطف خدا طی سالهای فعالیتم هفتصد ترک کار کردهام، آدمی که حرفی برای گفتن ندارد با دو ترک اول حذف میشود. من یک افشین یدالهی را میشناختم که هیچکس نمیتواند جایگاه ایشان را پر کند و پس از آن هرچه که هست شوآف و تظاهر است و من چنین رویهای را دوست ندارم. درخت هر چه پربارتر افتادهتر.
در بدو همکاری با خوانندگان ملاک انتخابتان چیست؟
در نوع همکاریها صدا، سواد و البته شخصیت خواننده برایم از هر چیزی مهمتر است. برایم مهم نیست که آن خواننده شهرستانی است یا خیر؟ پول و وضعیت مالی آن خواننده برایم مهم نیست. آنچه برایم اهمیت دارد نوع برخورد و احترامی است که آن شخص نسبت به من قائل است. میتوانید از آنها که مرا میشناسند و با من همکاری کردهاند، بپرسید. در روابط کاریام، اولین چیزی که میگویم قضیه مالی نیست. پیش از همکاری با خوانندگان به صدای آنها توجه میکنم و از سبک و فضای مد نظرشان میپرسم.
و اگر آن خواننده کار اولی باشد چه؟
در رابطه با خوانندگان کار اولی آنها را با آهنگسازان حرفهای مرتبط میکنم تا کیفیت صدای آنها را ارزیابی کنند به این دلیل که تحلیل این قضیه در تخصص من نیست، بنابراین نظر آهنگسازان برایم ملاک است.
گونه و سبک مورد علاقهتان چیست؟
من در همه سبکها کار کردهام، از سبک کویتیپور گرفته تا سبکهایی که شاید خیلی دور از ذهن باشند، البته در زمینه راک نیز فعالیت کردهام. همچنین با خوانندگانی مثل دکتر اصفهانی که در فضای فاخر فعالیت میکنند همکاری کردهام؛ اما آنچه که خودم دوست دارم کار در فضای فاخر و تولید چنین آثاری است و اینکه فضاها و سبک سیاقهای امروزی را نیز میپسندم که البته این سبکها با هم متضاد هستند. بهطور کلی سبکهایی را میپسندم که بتوانم خودم را در نشان دهم. حتی اگر فضای اثری شش و هشت باشد، اگر حرف جدیدی برای گفتن داشته باشم آن را میپذیرم.
نظرتان درباره نوآوری چیست؟
در رابطه با نوآوری ما پایهای داریم. اول اینکه نوآوری با خرابکاری تفاوتهای بسیاری دارد. زمانی که نیما یوشیج شعر نو را ایجاد کرد، پایه شعر و ادبیات را میشناخت و آن را نابود نکرد بلکه نوآوری کرد. یا اگر آقای احمد شاملو در زمینه شعر اتفاقات جدیدی را رقم زد، ادبیات را نابود نکرد این اشخاص ادبیات را بلد بودند. بهطور مشخص در ابتدا باید اشراف کاملی بر شعر داشته باشیم و پس از آن یکسری حرکات را آگاهانه و خودآگاه انجام دهیم تا نوآوری اتفاق بیفتد نه اینکه بیسوادی خودمان را توجیه کنیم. طرف با من تماس گرفته و از قافیهآوایی میگوید و زمانی که پاسخ و مخالفتم را میشنود، میگوید شما زیادی سخت میگیرید، زیرا در حال حاضر قافیه وجود ندارد! این جمله بیاحترامی به من است زیرا من هنوز شاگرد مولوی و فردوسی هستم چرا باید به ادبیات چند هزار ساله ایران پشت کنم!؟ اگر اینگونه باشد چیزی باقی نخواهد ماند. مثل این است که واژه است را با ص بنویسیم و بگوییم این نوآوری است.
چقدر و تا چه حد آثار و ترانههای خارجی را دنبال میکنید؟
من مترجمی زبان انگلیسی خواندهام و تا حدودی بر ادبیات انگلیسی اشراف دارم. ترانه انگلیسی نیز سرودهام و ترانههای انگلیسی را نیز دنبال میکنم، اما در حال حاضر در این زمینه خیلی فعال نیستم شاید به این دلیل که وقتم کم است.
شما چند مجموعه نیز منتشر کردهاید. اثر جدیدی برای انتشار ندارید؟
آخرین مجموعه شعرم را سال ۹۵ منتشر کردم که «خدا را چه دیدی» نام داشت. اما تا زمانی که خودم بالای سر کار نباشم و انتشارات خوبی را پیدا نکنم اثری را منتشر نخواهم کرد، زیرا مانند این است که بچههایم را به پرورشگاه سپرده باشم و آنها را بکشند.
از روند چاپ و فروش دیگر آثارتان ناراضی هستید؟
دو کتاب من با شکست مواجه شد و دلیلش خودم بودم که ناشران خوبی را انتخاب نکردم. فقط از روند چاپ و فروش کتاب «ساعت ۹» راضی هستم، زیرا با انتشارات خوب «ریرا» همکاری کردم و از آنها بابت همکاری خوبشان تشکر میکنم.
ثبت نظر