Fa En دوشنبه 5 آذر 1403 ساعت 23 و 58 دقیقه

استادی که دست‌فروشی می‌کرد و مستندی که به خاطر مشکل مالی متوقف ماند

استادی که دست‌فروشی می‌کرد و مستندی که به خاطر مشکل مالی متوقف ماند

چهارشنبه 2 مرداد 1398 ساعت 9:42
موسیقی ما - استاد علی‌دوست فلاحتی را از زمان کودکی می‌شناختم، در واقع کمتر کسی در شهر ایلام بود که ایشان را نشناسد و یا آوای ساز ایشان به گوشش نخورده باشد. به تهران آمدم و مدت‌ها از ایشان بی‌خبر بودم. روز جمعه‌ای بود و در میدان انقلاب صدای دوزله که از کودکی صدایش برایم آشنا بود به گوشم خورد، هر که بود داشت مقام (چمری) می‌نواخت، به سرعت صدا را دنبال کردم و «خالو علی‌دوست» را دیدم. فکر کردم جشنواره‌ای باشد یا که کارناوالِ اجرای خیابانی. جلوتر که رفتم استاد داشت برای چند عابر با زبان و لهجه شیرین خود ساز را توصیف می‌کرد. سرش که خلوت شد نزدیک شدم دستانش را  بوسیدم و مشغول گپ و گفت شدیم. برایم توضیح داد که ورشکستگی یکی از فرزندانش باعث شده در تنگنای زندگی قرار گیرد و به ناچار ساز می‌فروشد. سعی می کردم خشم و ناراحتی خودم را در درون نگه دارم. چند ساعتی کنار استاد ماندم. به خانه که رسیدم با دوستانم تماس گرفتم و از کم و کیف آنچه بر استاد گذشته مطلع شدم. با چند تن از مدیران استان صحبت کردم؛ اما جواب قانع‌کننده‌ای نگرفتم. باید خودم دست به کار می‌شدم. آن شب هر آنچه از استاد و قدمت دوزله در فضای مجازی بود استخراج کردم. تنها هشتکی که از استاد در اینستاگرام بود مربوط می شد به عزیزی که دوست‌دار موسیقی بوده و فیلمی از استاد به اشتراک گذاشته که ساز می‌نوازد و می فروشد و در سرمای آن روز دستش به خوبی روی ساز نمی‌نشیند.

گروهی از دوستان هنرمند را گرد هم جمع کردم و موضوع را با آنها در میان گذاشتم. نتیجه این شد که مستندی از زندگی استاد تهیه کنیم.

جلسه هایمان در ابتدا هفتگی بود و کم کم روزانه می‌شد.

ساز دوزله تقریبا در همه جای ایران و بعضی از کشورها بود و مقام‌ها، جنس ساز و قمیشش فرق می‌کرد؛ اما خاستگاه آن زاگرس بود.

از ابتدا و به تجربه‌ی پروژه‌های قبلی می‌دانستیم که مراجعه به هر ارگانی جز اتلاف وقت حاصلی برایمان ندارد و سعی کردیم هزینه‌های این پروژه را خودمان تأمین کنیم.

بنا به پیشنهاد دوستان و دانستن این مهم که ما سواد موسیقیایی چندانی نداریم و فقط مخاطبان خوبی برای موسیقی نواحی ایران هستیم ابتدا به لرستان بعد کرمانشاه و در آخر به ایلام سفر کردیم. تحقیقات میدانی را از اساتید کهنه کار و سپس رجوع به متون و مقاله‌ها و کتب به پایان رساندیم. دوزله بر طبق گفته کارشناسان میراث فرهنگی 7000 سال قدمت و مربوط به دوره کاسی‌هاست.

پس از پایان تحقیقاتمان راجع به ساز چند نوبت در خیابان انقلاب استاد را همراهی کردیم و به پرسش‌هایمان پاسخ داد.
 
 
علی‌دوست‌ فلاحتی 90 ساله متولد و ساکن ایلام کارمند بازنشسته محیط زیست. می‌گفت: 70 سال پیش دوره گردی به ایلام آمده و من عشق به نوای ساز را از کنار معرکه ایشان فهمیدم و از 70 سال پیش تا کنون این ساز از من جدا نشده. در جوانی شکارچی ماهری بودم و اداره شکاربانی آن روزگار هیچ گاه نتوانست مانع شکارچی بودن من شود به ناچار مرا که سواد هم نداشتم به قولی نمک‌گیر کرد و به استخدام این اداره با عنوان محیط بان در آمدم. به خوبی تمام مراتع کوه‌ها و جنگل‌های استان را می‌شناختم؛ هیچ نقطه ای در استان نبود که صدای ساز و تفنگ مرا نشنیده باشد.

این گفته استاد گروه ما را با چالشی جدی روبه‌رو کرد:

خالو علی‌دوستِ نوازنده سازش را بیشتر دوست دارد یا خالو علی‌دوستِ شکارچی تفنگش را؟!

از اتفاقات مالی زندگی خود گفت و اینکه دار و ندارش را فروخته و تقریبا جز حقوق بازنشستگی که بر موج اقساط سوار است چیزی برایش نمانده.

بالاخره جمع بندی و پیش‌تولید ما شروع شد و گروه را عازم ایلام برای تولید مستند کردیم.

حدود 12 روز در فصل زمستان 12 روز در فصل بهار و  هفت روز در فصل تابستان مشغول به فیلم برداری بودیم.

به این نتیجه رسیدیم که خالو علی‌دوست نیازی به هدایت ندارد و خود راوی‌ترین راوی زندگی خویش است.

به کوه قلاقیران رفتیم کوهی که نماد ایلام است و استاد علاقه فراوانی به آن دارد. در زمان پیش تولید برانکاردی برای حمل استاد به نقاط مرتفع پیش بینی شده بود؛ اما در کمال حیرت ایشان در سن نود سالگی پیش‌تر از ما به ارتفاعات صعود می‌کرد دلیل این چابکی را که جویا شدیم می‌گفت دو دلیل دارد: «هیچ‌گاه در زندگی چای ننوشیدم و هیچ گاه دخانیات استعمال نکردم.»

فضاهای سورئالی برایمان ایجاد می‌کرد که در قالب هیچ صحنه‌ای جز ذهن خودش قابل توصیف نبود. می‌گفت برای هر گونه از شکارها مقامی به مرور تعریف کرده‌ام و برای سرشماری با نواختن آن مقام شکارها خود سر از کوه به تمنای صدای سازم بیرون می‌آوردند.
به درخت بلوطی رسیدیم و گفت در گرمای سوزانی زیر این درخت ساز نواختم و برگ‌هایش را به رویم گشود.

می‌گفت در اوایل انقلاب به تالار وحدت دعوت شدم و مدال طلا گرفتم، روزی از او خواستیم برایمان ساز بسازد با مهارت و وسواس خاصی نی‌ها را جدا کرد و سازی ساخت. ساز علی‌دوست بی‌هویت در اکثر ساز فروشی های بهارستان موجود بود و ظاهرا عرضه و تقاضای خوبی هم داشت. متوجه شدیم فردی با او تماس می‌گیرد و هر بار 500 عدد ساز سفارش می دهد و هر کدام را 10 الی 15 هزار تومان خریداری می‌کند. پیگیر شدیم و دریافتیم این فرد تور لیدر است و 10 برابر قیمت خرید، بی نام و نشان ساز خالو علی‌دوست که برای هر کدام سه ساعت وقت می‌گذارد به گردشگران خارجی می‌فروشد. ساز استاد را مهردار کردیم مهر(ع. فلاحتی) را ساختیم و از استاد خواستیم دیگر ساز بدون مهر نسازد. در برنامه‌ای در تلویزیون، اولین ساز مهردار شده استاد به موزه مردم شناسی استان تقدیم شد که این تا کنون این ساز در موزه جا نگرفته است.
صفحه اینستاگرام استاد را راه اندازی کردیم، صفحه ویکی‌پدیا را هم تاسیس کردیم و به اشتراک گذاری کلیپ‌های استاد مشغول شدیم، دیگر همان یک هشتک از استاد در فضای مجازی نبود و تقریبا عاشقان موسیقی نواحی کلیپ‌های استاد را به اشتراک می گذاشتند.

در طول تصویر برداری مستند خواستیم به پاسخ پرسش در ذهنمان برسیم و بدانیم علی‌دوست شکارچی یا علی‌دوست نوازنده، از او خواستیم فردا لباس شکار بپوشد و تفنگ بیاورد، او را به نقطه‌ای بردیم که می‌گفت 30سال است آنجا نرفته و شکار به وفور در آنجا یافت می‌شود.

به کمین نشستیم و متاسفانه حتی پرنده‌ای هم ندیدیم، علیدوستی که سال‌ها با شکار و سال‌ها با حفاظت در کنار حیات وحش بود چنان تعجبی داشت که بی‌اختیار سازش را از جیب کتش در آورد و نواخت، گفت که باورش نمی‌شود این چنین محیط زیست خالی شده، ابراز پشیمانی عمیقی از شکارچی بودن داشت و درام ما شکل گرفت، تفنگ را شکست و لوله تفنگ را سوراخ کرد قمیشی برای لوله تفنگ ساخت و حالا دیگر ساز شده بود وقتی با آن می نواخت صدای ساز همراه با باروت فضا را محاصره کرده بود گفت این پیام صلح زیست محیطی است.

علی‌دوست در جشنواره‌های فراوانی شرکت کرده و لوح تقدیرهایش را درون یک گونی در اتاق یک مسکن مهر کوچک نگهداری می‌کند.

سال قبل در جشنواره موسیقی نواحی کرمان به عنوان کهن سال‌ترین نوازنده موسیقی نواحی شناخته شد.

ما در سه فصل مستند را ضبط کرده بودیم و خارج از مستند تصویری فعالیت‌هایی چون ساخت مهر (ع. فلاحتی)، ساخت صفحه اینستاگرام و ویکی پدیا،‌ رایزنی حضور استاد در جشنواره ها و برنامه‌ها، فروش اینترنتی ساز، پیگیری معادل سازی هنری استاد، پیگیری نصب کاشی ماندگار، تولید آلبوم مقام نوازی دوزله، رایزنی با جشنواره‌های خارجی جهت حضور استاد، ایجاد هشتک‌هایی با زبان فارسی و انگلیسی،‌ پیگیری حضور مسئولین در منزل استاد، یگیری تجلیل از استاد در مراسم‌ها و همایش‌ها، ساخت مستند تصویری برای حضور در جشنواره‌های داخلی و بین المللی، برگزاری دوره‌های آموزشی توسط استاد در جهت حفظ دوزله، جمع آوری آرشیو کاملی از صوت و تصویر و ویدئو از استاد فلاحتی
 
چند نکته:
 
 
حضور وزیر ارشاد و استاندار ایلام در منزل ایشان و اعطا کمک بلا عوض یکی از این اتفاقات بود.

 استاد فلاحتی دو آرزو دارند: «داشتن گروه و حضور در برنامه‌هایی خارج از کشور»

ایشان ساز را با نی و فلز می‌سازند.

 به اعتقاد ما در استان ایلام فقط استاد فلاحتی پاسدار مقام‌های اصیل ساز است.

پس از این اقدامات حضور استاد در خیابان انقلاب و دست فروشی ساز به صفر رسیده است.

مستند تصویری به دلیل اتمام منابع مالی و نبود حامی مالی در مرحله تدوین متوقف شده است.

آلبوم مقام نوازی استاد تولید و آماده انتشار است ما اعلام آمادگی می کنیم که  به صورت رایگان در اختیار موسسه‌ای برای نشر قرار دهیم. 

استاد می‌گوید خود می‌دانم که مرحله بعدی زندگی من مرگ است (خدا حفظش کند) و می‌خواهم اولین اکران مستند را ببینم.  

هیچ کمک مالی به ما نشده و در طول این دو سال با هزینه شخصی این کارها انجام شده است.
تعداد بازدید : 211

ثبت نظر

ارسال