«چهار، پنج سالی است که کلیههایم از کار افتاده و هفتهای سه روز دیالیز میشوم. با ۷۰ و اندی سال سن توان کارهای سنگین را ندارم اما مجبورم برای امرار معاش هرازگاهی تئاتری کار کنم.»
این جملهها حال و هوای این روزهای حسن عظیمی است؛ بازیگر نمایشهای سیاهبازی که از اوضاع فعلی تئاتر سنتی گلهمند است.
او که اجرای یک نمایش ایرانی را تدارک دیده است و در هجدهمین دوره جشنواره نمایشهای آئینی سنتی هم حضور داشت، در گفتوگویی با ایسنا درباره این رویداد تئاتری و اینکه آیا امسال هم اثری در این جشنواره دارد یا خیر، میگوید: در دوره جدید جشنواره آئینی سنتی برنامهای ندارم، چون معتقدم شرکت نکردن در جشنوارهای که چنین شرایطی بر آن حاکم است و ماحصل خوبی ندارد، برایم بهتر است. جشنواره باید یک خروجی با ارزش داشته باشد و اینکه بودجهای برای آن هزینه شود و چهار نفر هم از آن پول بخورند بی فایده است. در قبال هزینهای که در این جشنواره میشود باید دو تئاتر خوب از دل آن بیرون بیاید، چراکه هنر تئاتر سنتی یکی از زیباترین ژانرهای تئاتری در ایران است.
این نویسنده و کارگردان معتقد است: جشنواره را باید دست یک آدم دلسوز باشد تا حداقل دو سه تئاتر سنتی در سال روی صحنه برود مانند تئاترهای دیگر که این روزها خیلی راحت روی صحنه میروند.
عظیمی بیان میکند: جشنواره نمایشهای آئینی سنتی در حفظ تئاترهای سنتی مؤثر است اما موضوع مهم چگونگی اجرای این نمایشهاست. مسئله مهمی که باید در این جشنواره به آن توجه شود، ارائه نمایشها و برنامههای جدید است. بر همین اساس در فراخوان جشنواره باید ذکر شود که آثار تکراری، تقلیدی و قدیمی ارائه نشود.
این هنرمند که ۵۵ سالی است در حوزه تئاتر سنتی فعالیت میکند، میگوید که تمام عشق و زندگی او این کار بوده و هست و ادامه میدهد: شما الان گروه تئاتری را در تهران پیدا کنید که یک گیوه، شلوار دهاتی و کلاه داشته باشد. من حدود ۳۰ میلیون لباس قدیمی دوختم؛ لباسهایی که یادآور خاطرات ۷۰ سال پیش است. از شکم خودم گذشتم تا این آرشیو لباس را جمعآوری کنم. در گذشته در آرشیو لباس مرکز هنرهای نمایشی هر چه میخواستیم موجود بود، اما الان یک دست لباس برای شاه یا سرباز و … نیست.
عظیمی با تاکید براینکه «اگر مکانی برای اجراهای نمایش سنتی وجود داشته باشد با استقبال مردم همراه خواهد شد» در ادامه میگوید: امروز هیچ مکانی برای اجرای نمایشهای سنتی نداریم و این یک فاجعه است. من تضمین میکنم که اگر چنین جایی وجود داشته باشد علاوه بر سودهی شکم بیست، سی نفر را سیر میکند و حتی در این مکان میتوانند زندگی کنند.
او همچنین از دوران فعالیتش در تئاتر نصر یاد میکند و اضافه میکند: یادش بخیر! دکتر منتظری ۱۴ سال تئاتر نصر را در اختیار ما قرار داد، در آن زمان زندگی بیست، سی خانوار تأمین میشد و سالی به دوازده ماه کار سنتی روی صحنه بود، از بین ۱۲ کار سه، چهار اثر برجسته میدیدیم مانند «سعدی و هملت»، «بیژن و منیژه»، «سیاوش در آتش» و … این نمایشها باعث افتخارمان بود، اما الان چه؟ الان چه اثر مفتخری روی صحنه است؟ در این شرایط اگر من نوعی هم بخواهم چند بازیگر تربیت کنم، به خودم میگویم برای چه این کار را کنم؟
او تعریف میکند، «من سال ۴۹ در جشن هنر شیراز نمایشی سه خطیای که آقای پیتر بروک بر اساس نمایش «عروسی فیگارو» برایمان نوشت را روی صحنه بردم. ما توانایی این را داشتیم که یک نمایش سه خطی را ۶ ساعت اجرا کنیم. این موضوع را زنده یاد بهمن مفید به پیتر بروک گفته بود و او برایمان سه خط نوشت و از اجرای ما متعجب بود».
عظیمی در ادامه میگوید: الان به چه دلخوشی کار انجام دهیم؟ تنها دلخوشی الان برای تئاتریها این است که کدامشان دبیر شوند، این موضوع واقعاً مهم نیست، مسئله مهم این است که این دبیران چه کاری انجام میدهند؟ حاصل پولی که میگیرند، چیست؟ در این اوضاع که مردم از بی پولی و گرانی ناراحتند، این پولها صرف چه چیزی میشود؟
این هنرمند که سابقه اجرای نمایشهای سنتی در جشنوارههای اروپایی را در کارنامه هنری خود دارد، معتقد است: تئاتر سنتی، تئاتر ایران را با تئاتر دنیا پیوند زده است. اما این روزها تئاتر سنتی به فراموشی سپرده شده چرا که هیچ تلاشی برای آن نمیشود. در گذشته شاهد اجرای نمایشهای خوب در تهران بودیم اما امروز کار تئاتر انحصاری شده و انگار ارث پدرشان است. ما نمایشنامه «هملت» را با اوج تراژدی که داشت در غالب تئاتر سنتی و طنز در اروپا اجرا کردیم که با استقبال خوبی هم همراه شد. نمایش سنتی هم مانند تعزیه و سیاه بازی در دنیا شناخته شده است اما هنر باید جلوی چشم باشد تا فراموش نشود. مثلاً تعزیه در ایام سوگواری و عزا هم اجرا نمیشود و همین موضوع موجب فراموشیاش میشود و یا سیاه بازی. به عقیده من خیلیها سیاه بازی و نقش اصلی آن را فراموش کردهاند و حالا نماد تکدیگری است. دیدن صحنههایی که عدهای خودشان سیاه میکنند و برای گدایی به خیابان میآیند، شرمآور و دردناک است.
او خاطرنشان میکند: ما در گذشته "عمو نوروز" داشتیم اما "عمو نوروز" ما این نبود. آن زمانها وقتی "حاجی فیروز" در ایام عید به خیابانها میآمد، برای مردم یک اتفاق استثنایی رخ میداد. در این زمینه مسئلهای وجود دارد؛ زمانی میگویند بودجه ما را ارشاد بریده است و هیچ کاری نمیتوان انجام داد. اما وقتی بودجهای وارد جشنواره میشود، نمیشود گفت کاری نمیتوان کرد، باید این بودجه به درستی خرج شود. یک انسانِ با خدا بگوید نتیجه این بودجهها چه میشود؟ هیچ نتیجهای ندارد، این روزها در نمایش سیاه بازی میبینیم که بازیگر فقط صورتش را سیاه میکند و گردن و دستهایش سفید است، این بازیگر شرم دارد که خود را کامل سیاه کند، خب چنین بازیگری نیاورید.
عظیمی با بیان اینکه "من حدود ۱۰۰ نمایش قبل از انقلاب را برای اجرا در بعد از انقلاب آماده کردم" ادامه میدهد: حدود ۲۰ روز قبل نمایشنامه پیتر بروک به نام «عروسی فیروز خان» را آماده کردم، شورای نظارت کار را دید و به من گفتند که توقع داشتند یک کار بکر ببینند و تمام تکههای این نمایش از نمایشهای مختلف در تهران برداشته شده است! در جوابشان گفتم که این نمایش در سال ۱۳۴۹ نوشته شده است و چون نمایشنامه جدیدی برای اجرا وجود ندارد، همیشه بعد از اجرای نمایشهای ما تکههایی از آن در نمایشهای دیگر اجرا و تکرار میشود. ما یک گنجینه غنی نمایشنامه داریم ولی اجرا نمیشوند، چون کار دست کُننده آن نیست.
این هنرمند از چهارشنبه ۲۹ خرداد ماه نمایش «عالیجناب هفت خط» خانه فرهنگ سلمان فارسی را روی صحنه برده و درباره این نمایش توضیح میدهد: این نمایش برگرفته از نمایشنامه پیتر بروک است که آن را ایرانی کردم و نامش را از «عروسی فیروز خان» به «عالیجناب هفت خط» تغییر دادم.
انتهای پیام
ثبت نظر