قرارمان در یک محله قدیمی است، جایی که هنوز پای برج سازها به آن نرسیده، وارد کوچه میشوم و دنبال پلاک هفت و در سبز رنگ میگردم که یک نفر با عجله از یک خانه بیرون میآید، به کارگران یک ساختمان که در حال کار هستند میگوید: «میشه چند لحظه کار نکنید که سرو صدا نیاد، داریم فیلمبرداری میکنیم.» حرفهایش را که شنیدم به سمت همان در سبز رنگ رفتم. خودم را معرفی کردم و وارد شدم. لوکیشن یک خانه قدیمی است، خانهای که این شبها، در سریال شبکه سه(لحظه گرگ و میش) قصه زندگی خانواده وحدت در آن روایت میشود و حالا قرار است این خانه روایتگر قصه دیگری باشد. قصهای که توسط حامد عنقا نوشته شده و بهرنگ توفیقی آن را کارگردانی میکند.
طبق قرار قبلی، سراغ مجید مافی را میگیرم تا با او هماهنگ کنم و مصاحبه بگیرم، میآید و خواهش میکند که کمی صبر کنم تا این سکانس گرفته شود. در حال صحبت است که مهراوه شریفینیا و حمید گودرزی را میبینم که وارد اتاق کنار حیاط میشوند تا سکانسشان گرفته شود.
عاشقانهای با موضوعات روز
گریم حمید گودرزی و کبودی کنار چشمش و نوع لباس پوشیدنش جوری است که نشان میدهد نقشش، نقش خاصی است که صحنههای اکشن زیاد دارد.
سکانس ضبط میشود و گروه استراحت کوتاهی میکند، هماهنگ میشود تا گفتوگوی کوتاهی با حمید گودرزی داشته باشم، وارد خانه میشویم و روبهرویش مینشینم و با همان گریم خاصش میگوید: چون میخواهد به صحنه بعدی برسد، سوالها رو زود بپرسیم.
در مورد نقشش در سریال که میپرسم، میگوید: «همین چیزی که در این چند دقیقه فیلمبرداری دیدید، نقش عاشقانه و پرفراز و فرودی است. اسم نقشی که بازی میکنم حامد است. سریال هم که روند کلیاش عاشقانه است و باید دید که مخاطبان آن را دوست دارند یا نه.»
سرش با گوشی همراهش گرم است که از همکاری با بهرنگ توفیقی میپرسم، خندهای بر لبش مینشیند و میگوید: «عالی است. تا امروز با ایشان کار نکرده بودم و الان میتوانم بگویم، یکی از بیدردسرترین کارگردانهایی هستند که تاکنون برخورد داشتم. کارش را خوب بلد است و سریع انجام میدهد و اخلاق خوبی دارد.»
میگویم: «انگار خیلی نقش حامد را دوست دارید؟چند وقت است که کار را شروع کردید؟»
سری تکان میدهد و میگوید: «حدود یک ماهی است که شروع شده و یک ماه دیگر نیز ادامه دارد. نوروز هم باید ضبط کنیم. فکر میکنم یک سریال ۱۵ قسمتی است.»
چند نفری وارد اتاق میشوند تا گریمش را چک کنند. میپرسم، فکر میکنید این سریال بین مخاطبان تلویزیون در ایام نوروز دیده شود؟»
میگوید: «به نظرم این سریال هم مثل سریال قبلی این تیم میگیرد، چون قرار است مشکلات جامعه ازجمله بحث دلار و گرانی را در آن ببینیم و اصل قصه همین است و چون موضوع، موضوع روز است برای مخاطبان جذابیت دارد.»
گریمش چک میشود و آماده است که دوباره برای ضبط سکانس برود، میپرسم: «تعطیلات نوروز تایم خاصی است و معمولا سریالهایی که مایه طنز داشته باشد، مردم را بیشتر جذب میکند، سریال شما هم اینطور است؟»
کمی فکر میکند و میگوید: «به آن معنا کمدی نیست ولی آه و ناله هم ندارد، یک ملودرام عاشقانه است و لحظات طنز هم دارد.»
حمید گودرزی این روزها با مسابقه پنج ستاره هم در تلویزیون است، از مسابقه و روند آن هم میپرسم و میگوید: «تا سال آینده مسابقه ادامه دارد. الان هم که درگیر این پروژه هستم و قبل از آن هم که فیلم سینمایی متعلق به آقای کمال تبریزی کار کردم، به اسم «سلامعلیکم حاج آقا» و احتمالا جزء اکرانهای نوروزی است.»
حرفهایمان تمام میشود و حمید گودرزی برای ضبط سکانسش به حیاط میرود و نگاهم به اتاقی میافتد که مصاحبه را انجام دادیم، احتمالا یکی از لوکیشنهای سریال است، چرخ خیاطیای گوشه اتاق گذاشته شده و لباس عروسی هم در آن طرف اتاق است که نشان میدهد کسی که در این اتاق و این خانه زندگی میکند کارش خیاطی است.
دوباره همه گروه در اتاق کوچک کنار حیاط جمع میشوند و توفیقی که روی صندلیاش نشسته است میخواهد برای ضبط این سکانس مقداری پول خرد در اختیار مهراوه شریفینیا قرار دهند و از آن طرف هم به چند نفری میگوید دور حوض کوچک داخل حیاط را خیس کنند و روی موزائیکها هم آب بپاشند تا تصویرش را بگیرد. با شمارش معکوسی که گفته میشود، سکوت کل حیاط خانه را میگیرد و فقط صدای بازیگران به گوش میرسد.
یک ملودرام طنز موقعیت و عاشقانه
در حال ضبط سکانسها هستند که یکی از عوامل فیلم کنارم میآید و میگوید اگر میخواهید مصاحبه کنید دوباره به داخل ساختمان بروید. وارد خانه میشود و چهره همیشه خندان افسانه چهرهآزاد را میبینم که گریم شده است و منتظر است تا ضبط سکانسش شروع شود. سلام علیک گرمی میکند و میخواهد برای مصاحبه به طبقه بالا برویم. وارد اتاقی میشویم که به احتمال زیاد یکی از صحنههای ضبط سریال است، از او درباره نقشش در این سریال میپرسم و میگوید: «اگر بخواهم نقشم را بگویم، لو میرود. اما خب توضیح کوتاه اینکه، اسم نقشم سیمین است که بنا به دلایلی در آلمان زندگی میکند و مجبور میشود برای مدتی به ایران بیاید که اتفاقاتی در طول داستان برایش میافتد.»
لباسی که به تن دارد سراسر مشکی است، سازندگان سریالها و عوامل همیشه از اینکه نوروز میهمان خانههای مردم باشند، خوشحالند که ۱۳ روز همراه مردم هستند، احساسش را در مورد این موضوع میپرسم و میگوید: «برای مردم هر کاری انجام دهیم خوب است، چه نوروز باشد و چه غیرنوروز. ولی موقعیت خانوادهها در نوروز کمی متفاوت است. بیشتر در کنار هم هستند و دیدن سریال یا فیلم میتواند تبادل نظرهای زیادی برایشان داشته باشد و از این جهت خیلی زمان خوبی است. من در جای دیگر هم گفتم، چه از لحاظ خانوادگی و چه اجتماعی اگر نویسندگان، تولیدکنندگان و تهیهکنندهها بتوانند متنهای درستی داشته باشند که تفکری در پشت آن باشد، مطمئنا در نوروز میتواند جایگاه خوبی بین مردم پیدا کند. مردم هم به خاطر اینکه منتظر دیدن یک سریال یا فیلمی هستند، به لحاظ فرهنگسازی تاثیرگذار است. من بازیگر هم رسالتم غیر از این نیست و خیلی خوشحال میشوم که شرایطی در فیلم یا سریال شکل بگیرد تا بتوانیم در این تاثیرگذاری سهیم باشیم.»
از او میپرسم که چقدر فکر میکند، این سریال با اقبال مخاطبان تلویزیون در ایام نوروز همراه شود؟ و میگوید: «کارهای آقای توفیقی را دیدم و در گذشته با ایشان همکاریهایی داشتم ولی در سریالهای جدیدشان این همکاری برایم پیش نیامد. اصولا روند کارشان را دوست دارم و به نظرم از کارگردانهایی هستند که وقتی یک سریال را شروع میکنند، میدانند که چه چیزی از آن میخواهند. نسبت به فضاها، موقعیتها و دکوپاژشان احساس خوبی دارم.»
حامد عنقا علاوهبر تهیهکنندگی، نویسندگی کار را هم به عهده دارد. درباره فیلمنامه که از چهرهآزاد که میپرسم، میگوید: «قلم حامد عنقا را دوست دارم و یکی، دو کاری که از ایشان دیدم بهعنوان نویسنده دوست داشتم و یکی از پیشرفتهایی که در سریال وجود دارد آن خرده داستانهایی است که ایشان در فیلمنامه آوردهاند و کمک میکند که قصه جلو برود. تفکری پشت نوشتههای ایشان است که قابل لمس است.»
اتاقی که در آن هستیم پنجرههایش باز است و فضای سردی دارد، از این سرد بودن استفاده میکنم و میپرسم فکر میکنید چقدر سریال برای مخاطب جذاب، شیرین و گرم باشد؟ خندهای بر لبش مینشیند و میگوید: «فکر میکنم این سریال یک ملودرام طنز موقعیت و عاشقانه است. خیلی به سمت کمدی نرفته ولی وقتی فیلمنامه را خواندم و سکانسهایی را که بازی کردم، حس میکنم طنز موقعیتی دارد که میتواند برای مخاطب شیرین باشد.»
از پارتنرهایش در سریال هم میپرسم، که میگوید: «کسانی که با هم بازی داشتیم، بازیگران خوبی هستند، خانم میترا حجار، مهراوه شریفینیا، آقای مجید مشیری و حمید گودرزی و خانم تسلیمی که البته مستقیم با خانم تسلیمی کار نکردم. این را هم باید بگویم که یکی دیگر از ویژگیهای این سریال، غیر از کار با آقای توفیقی و آقای عنقا و نقش خودم وجود بازیگران خوب بوده است که بازیشان را خیلی دوست داشتم.»
باید برای ضبط سکانس آماده شود برای همین گفتوگو را کوتاه میکنیم. صدایی که از حیاط خانه شنیده میشود نشان میدهد که دوباره در حال آماده شدن برای ضبط سکانسی هستند. عوامل در حال کشیدن یک پارچه سفید بزرگ روی حیاط هستند تا سکانس جدید را با حضور مهراوه شریفینیا و اسماعیل ضبط کنند. پارچه نصب میشود و دوباره شمارش معکوس و سکوت، اما بادی که میآید پارچه را تکان شدیدی میدهد و کات میدهند تا کمی از شدت باد کم شود.
سریالمان تلخ نیست
بالاخره سکانس را ضبط میکنند و همه میخواهند برای ناهار حاضر شوند. زمان گفتوگو با بهرنگ توفیقی، کارگردان این سریال فرا میرسد. روی صندلیهای داخل حیاط مینشینیم تا گفتوگو را شروع کنیم، عذرخواهی میکند که در حال ضبط بوده است و میگوید باید هرچه سریعتر سریال را آماده کنند که به پخش برسد، از مدت زمانی که ضبط سریال را آغاز کردند میپرسم و در سکوتی که در حال ادامه دادن کار هستند و اینکه در سریال جدیدشان قرار است که مردم چه چیزی ببینند؟
میخندد و میگوید: «خیلی پروژه عجیب و غریبی نیست، یک قصه تلویزیونی است که بعد از تمام شدن سریال پدر با آقای عنقا صحبت کرده و قصه را برایشان تعریف کرده بودیم و تا امروز که در حال فیلمبرداری هستیم. اما اینکه سریال در سکوت ساخته شده دلیل خاصی نداشت، چون مدیریت کلی پروژه را آقای عنقا به عهده میگیرند، خیالم راحت است که سرانجام کار خوب از آب در میآید.»
اینکه کارگردان بداند سریالش در چه تایمی پخش میشود، مطمئنا در روند ساختش هم تاثیرگذار است برای همین میپرسم از ابتدا قرار بود که سریال را برای نوروز بسازید یا زمان پخش آن زمان دیگری بود؟
میگوید: « این کار به سفارش تلویزیون برای نوروز بود و همین بهانه ساخت این کار شد و فکر میکنم کمی دیر شروع کردیم. ای کاش زودتر اتفاق میافتاد ولی تلاش میکنیم که به نوروز برسیم.»
از اسم سریال هم میپرسم که ابتدا «تنگنا» نام داشت و بعد نامش «بر سر دوراهی» شد و اینکه آیا قرار است باز هم اسمش عوض شود؟
دوباره خندهای روی لبش مینشیند و میگوید: «اسم کار معمولا به این صورت است که باید با تلویزیون مطرح شود و به توافق رسید. در آن دورهای که اسم «تنگنا» بیرون آمد، توافقی صورت نگرفته بود و هنوز خودمان به قطعیت نرسیده بودیم.»
سریال «پدر» که در همین امسال از شبکه دو سیما پخش شد، همکاری همین تیم بود، از همکاری دوباره با حامد عنقا میپرسم که توی حرفم میآید و میگوید: «این سومین همکاریمان است.»
حرفش را تایید میکنم و ادامه میدهد: «من اساسا شروع سریالسازی را برای خودم با سریال «انقلاب زیبا» میبینم به لحاظ شکل روایت قصه و فرم کارگردانی احساس میکنم که از «انقلاب زیبا» کار سریالسازی را بهطور جدی شروع کردم که تجربه اولم با آقای عنقا بهعنوان نویسنده بود و این تجربه سوم من با ایشان است که مطمئنا تجربه خوبی هم خواهد بود.»
میگویم: «قرار است مثل سریال «پدر» یک سریال جنجالی دیگر ببینیم؟»
میخندد و میگوید: «سریالسازی یک بخش اصلیاش مخاطب گستردهای است که تلویزیون دارد و فکر میکنم ذات هنر تشنه دیده شدن است و برای خودم خیلی جذاب است که مخاطب گسترده داشته باشیم تا بخواهم یک کاری را بسازم که دیده نشود. در درجه اول دلم میخواهد که کار دیده شود بنابراین یکسری فاکتورها را باید رعایت کرد و ببینیم که مردم به چه نوع قصهای تمایل دارند و در آن زمینه کار را پیش ببریم و سعی میکنیم در کارها این اتفاق بیفتد و خوشبختانه معمولا کارهایمان دیده میشود.»
از فضاسازیای که برای این کار طراحی شده است و زمان پخش نوروزیاش میپرسم و میگوید: «فضای کارمان کمدی نیست اما به اندازه کارهای قبلی تلخ نیست، فکر میکنم بیشتر بار عاطفی و عاشقانه قصه بیشتر است تا تلخی آن.»
هوا به مرور در این لوکیشن قدیمی سرد میشود و برای اینکه زودتر بتوانیم به پایان مصاحبه برسیم از انتخاب بازیگران میپرسم که میگوید: «هر کاری را که شروع میکنیم، معمولا در مرحله پیشتولید و شروع آن سعی میکنیم که رنگش را پیدا کنیم و بدانیم که چه شکلی است و چه میخواهیم بسازیم. بازیگران هم معمولا بر همین اساس انتخاب میشوند و فکر میکنم وقتی بازیگران کامل میشوند، تقریبا رنگ سریالت مشخص شده و با توافق و تعاملی که با آقای عنقا داشتیم، مشورت کردیم و به این بازیگران فعلی رسیدیم.»
از لوکیشن سریال هم میپرسم که اینجا تنها لوکیشن است یا نه که میگوید: «بله، یکی از لوکیشنهای اصلی اینجاست و یک لوکیشن دیگر که در جای دیگری است، ترجیحم این است که قصه را ببینید تا راجع به آن صحبت کنم.»
از فرصتی که دارم استفاده میکنم و بهعنوان سوال آخر از فصل دوم «پدر» میپرسم، درحالی که از روی صندلی بلند میشود، میخندد و میگوید: «در جریان آن کار نیستم. راستش را بگویم دوست ندرام بسازم. واقعیت این است که نمیخواهم شکل ادا باشد اما یک کاری که تمام میشود حال آن کار هم تمام میشود، نه اینکه از آن فرار کنم بلکه از آن دور میشوم؛ یعنی در این شرایط و حالی که دارم این سریال را میسازم خیلی با آن کار متفاوت است و دلم نمیخواهد به آن فضا برگردم و علاقهمندم کارهای جدیدی را تجربه کنم.» گفتوگو با توفیقی تمام میشود، گروه که حالا استراحت کوتاهی کرده است، برای ضبط بقیه سکانسها آماده میشوند. اگر میخواهید ببینید که قرار است در این خانه قدیمی چه اتفاقی بیفتد تعطیلات نوروز سریال «بر سر دوراهی» را از شبکه دو سیما تماشا کنید.
عاطفه جعفری
ثبت نظر