Fa En شنبه 26 آبان 1403 ساعت 1 و 57 دقیقه

گاندو قرار است به چه کسی حمله کند؟

گاندو قرار است به چه کسی حمله کند؟

دوشنبه 3 تیر 1398 ساعت 9:45

به گزارش اعتماد، بعد از ماه رمضان مخاطبان تلویزیون در اولین قسمت از سریال «گاندو» اتفاقاتی را دیدند که از نمایش آن‌ها در قالب یک سریال تلویزیونی تعجب کردند. سریال «گاندو» به کارگردانی جواد افشار در اولین قسمت توانست جذاب و پرکشش برای مخاطب آغاز شود و از سوژه‌هایی حرف بزند که مخاطب بیشتر در قالب اخبار و بحث‌های ایدئولوژیک و تیکه‌های سیاسی بخش‌های خبری مثل بیست و سی می‌توانست شاهدش باشد.

یک افتتاحیه سیاسی

اولین قسمت از گاندو با تلاش ماموران امنیتی برای دستگیری یک آقازاده آغاز می‌شود. دو نفر مامور جوان که یکی وحید رهبانی بازیگر تئاتر و دیگری کامبیز دیرباز است، از دو نهاد امنیتی مختلف در موقعیت دستگیری کیس مورد نظر خود با نام علیرضا به یکدیگر برمی‌خورند و هر دو از دیگری می‌پرسند که چرا در صحنه حضور دارد.

یکی معتقد است که کیس مورد نظر اقتصادی است و دیگری می‌گوید جاسوسی است و بالاخره با هم به توافق می‌رسند. علیرضا پسر فردی دولتی است که در وزارت اقتصاد کار می‌کند. او در تدارک خارج شدن از کشور است. ماموران دیر به فرودگاه می‌رسند، زمانی که آقازاده مورد نظر که پرونده او بر اساس یکی از پرونده‌های واقعی به تصویر درآمده با یک پرواز خارجی از فرودگاه تهران خارج شده و حالا نیم ساعت است که هواپیما به پرواز درآمده است.

ماموران، اما دستور فرود هواپیما را در فرودگاه تبریز می‌دهند و خودشان با دو به اصطلاح عقاب به استقبال آقازاده می‌روند و او را با چمدان سکه‌ها و دلار‌هایی که می‌خواسته از ایران خارج کند، دستگیر می‌کنند. اولین قسمت از سریال توانست مخاطب را برای ادامه قسمت‌های بعدی جذب کند و اگرچه قسمت‌های بعد به اندازه قسمت اول از چالش‌ها و اتفاقات پرکشش برخوردار نبود، اما دست گذاشتن روی سوژه آقازاده‌ها و نحوه به تصویر کشیدن ماموران امنیتی و روند قصه باعث شد این سریال از همان ابتدای پخش مورد توجه قرار بگیرد.

دلیل انتخاب نام گاندو

گاندو گونه‌ای از تمساح است که در ایران بیشتر در منطقه سیستان و بلوچستان و چابهار دیده می‌شود. خود کلمه گاندو هم به نوعی از زبان بلوچ گرفته شده است. این کروکودیل که پوزه کوتاهی دارد مدت‌ها برای شکار خود کمین می‌کند. چند روز پیش جواد افشار کارگردان سریال در یک برنامه صبحگاهی حضور یافت و درباره دلیل انتخاب این نام بیان کرد که ویژگی مهم این حیوان این است که مدت‌ها کمین می‌کند و این ویژگی در فیلم هم برای جاسوس‌ها و هم برای ضد جاسوس‌ها به کار می‌رود.

محوری‌ترین سوژه سریال

یکی از سوژه‌های اصلی سریال پرونده جیسون رضاییان است که «گاندو» با طراحی کاراکتری با نام مایکل هاشمیان سراغ او رفته است. البته در ابتدای سریال توضیح داده می‌شود که «این مجموعه بر اساس یک پرونده واقعی ساخته شده و هرگونه تشابه اسامی شخصیت‌ها و مکان‌ها تصادفی است» و برای در نظر گرفتن برخی ملاحظات افراد با نام واقعی مطرح نمی‌شوند.

با این حال پرونده اصلی سریال به جیسون رضاییان روزنامه‌نگار ایرانی- امریکایی واشنگتن‌پست در ایران است که چند سال قبل به دلیل جاسوسی بازداشت شد. جیسون رضاییان که تابعیت دوگانه دارد به جرم جاسوسی در مراکز هسته‌ای و پیش بردن پروژه «نفوذ» در کشور مدتی را هم در زندان سپری کرد.

حمایت ایالات متحده امریکا و شخص باراک اوباما از رضاییان اگرچه ابعاد مختلفی از این پرونده جاسوسی را باز می‌کند با این حال اولین سوالی که برای مخاطب به وجود می‌آورد، این است که آیا متوسل شدن به این پرونده قرار است صرفا برای دراماتیک کردن یک سوژه سیاسی باشد یا بسط و توسعه دادن به یک نگاه سیاسی در مخالفت با دولت؟ درواقع به تصویر کشیدن پرونده‌های سیاسی با ماهیتی که دارند برای همه جذاب و هیجان‌انگیز است، اما به شرطی که سریال دستمایه‌ای برای تخریب یک جناح یا گسترش یک دیدگاه نباشد.

شروع اولین حاشیه‌های سیاسی

پخش اولین قسمت اگرچه علاوه بر مخاطبان بخشی از سیاستمداران را نیز به خود جلب کرد، اما هر چه سریال جلوتر رفت، حساسیت‌ها نسبت به آن بیشتر شد؛ اینکه سریال چه خط‌مشی‌ای دارد و با چه نگاهی جلو می‌رود و قرار است روی چه جریانی تمرکز کند.

این حساسیت‌ها باعث شد در آخرین قسمت بازپخش شده از سریال واژه دولت از یکی از دیالوگ‌ها حذف شود. دیالوگی که طی آن دو مامور امنیتی با هم حرف می‌زنند و یکی در حال گزارش دادن به مافوق خود است و طی آن توضیح می‌دهد که طبق پروسه تحقیقاتی دارند به سرنخ‌هایی در مقامات بلندپایه کشور می‌رسند و می‌گوید: «از دو، سه کانال داریم می‌رسیم به مقامات ارشد کشوری.» داریوش فرهنگ مافوق او می‌پرسد: «مثلا» که جواب می‌شنود «دولت» که این کلمه دولت در بازپخش حذف می‌شود.

با این حال روز گذشته کوروش کمره‌ای مدیر روابط عمومی شبکه سه سیما در توییتی عنوان کرد: «موضوع اصلی در قسمت ۱۳ سریال گاندو دستگیری خواهرزاده یکی از مسوولان است نه کلمه دولت!»

بعد از آن قسمت سیزدهم سریال که باید پنجشنبه شب ۳۰ خردادماه روی آنتن برود باز هم به صورت بازپخش و تکراری پخش می‌شود. گفته می‌شود قسمت ۱۳ سریال که قرار بوده پای جیسون رضاییان به دولت را باز کند در صحنه‌هایی مخاطب را با این نفوذ در ساختار دولت روبه‌رو می‌کرده است.

هر چند جواد افشار در تلاش برای پخش صحنه‌های مورد نظر است، اما چالش بین تلویزیون و نهاد ریاست‌جمهوری در بازتاب این صحنه‌ها ادامه دارد. افشار در جمله‌ای کوتاه به خبرنگار «اعتماد» می‌گوید: «اقتدار امنیت ملی ما از هر چیزی مهم‌تر است، حتی از منافع و مصالح شخص و اشخاص مهم کشور». او توضیح دیگری در این باره نداد و فقط خواستار شد که اجازه دهیم سریال در آرامش پخش شود.

درام سیاسی با پرهیز از سیاست‌زدگی

مسلما وقتی گفته می‌شود سریالی بر اساس پرونده‌های واقعی به تصویر کشیده می‌شود، می‌تواند حساسیت‌های زیادی را به همراه داشته باشد تا مبادا به جایگاهی برای یک تسویه حساب‌های جناحی و حزبی تبدیل شود. یکی از چالش‌های همیشگی در پرداخت بصری و دراماتیزه سوژه‌ها و شخصیت‌های سیاسی نگاه ایدئولوژیک است که می‌تواند یک قصه جذاب سیاسی را تا مرز نابودی پیش ببرد.

این تقریبا اولین درام سیاسی تلویزیون است که با نگاهی به یک پرونده ضدجاسوسی ساخته می‌شود و به همین دلیل پیش از این تجربه‌هایی درباره چنین رویدادی را شاهد نبوده‌ایم. سریال‌های پلیسی و امنیتی بیشتر با خود پلیس و نهاد‌های اطلاعاتی و امنیتی مواجه بوده‌اند و دست‌کم در نحوه نمایش از ماموران حاشیه‌هایی وجود داشته است.

ضمن اینکه مثل روز روشن است که وقتی تلویزیون می‌خواهد حتی پای یک سرباز نیروی انتظامی را وسط بکشد، سازندگان با احتیاط کامل و با هماهنگی نیروی انتظامی پیش می‌روند، ولی مشخص نیست چه اتفاقی افتاده است که به راحتی دولت مستقر در یک سریال متهم می‌شود بی‌اینکه لازم باشد با دولت در این قضیه مشورت شود. اینجاست که مشخص می‌شود تنها چیزی که در رسانه ملی هزینه ندارد، حمله به دولت است.

غلبه نگاه ایدئولوژیک در درام‌های سیاسی

سال گذشته جشنواره فیلم فجر دو اثر سیاسی را اکران کرد. فیلم «شبی که ماه کامل شد» از نرگس آبیار و فیلم «ماجرای نیمروز- رد خون» از محمدحسین مهدویان که یکی به ماجرای عبدالمالک ریگی پرداخته بود و دیگری به ماجرای منافقان بعد از جنگ ایران و عراق و عملیات مرصاد. هر دو این آثار اگرچه نگاهی انسانی و دراماتیزه به سوژه‌های سیاسی داشتند و از طرف مخاطبان مورد اقبال قرار گرفتند، اما از طرف برخی هم مورد انتقاد بودند، چراکه نتوانسته بودند انتظار طیفی را که بیشتر به دنبال یک نگاه ایدئولوژیک بودند، برآورده کنند.

همین نگاه که می‌طلبد اثر در راستای یک پیام ایدئولوژیک و سیاسی باید حرکت کند گاهی در تلویزیون دست به تولیدات تند و تیزی زده است. هنوز قضاوت‌ها درباره سریال «گاندو» زود است و قرار هم نیست چنین نتیجه‌ای گرفته شود، ولی با نگاه تند و تیزی که در برخی طیف‌ها دیده می‌شود، چندان دور از انتظار نیست که دولت نگران تصویر ارایه شده از خود در رسانه فراگیری، چون تلویزیون باشد، آن هم وقتی که طبق قوانین کشور رسانه دیگری مانند رسانه ملی وجود ندارد که او بخواهد از خود دفاع کند.

آسیب‌شناسی «گاندو» در قیاس با تریلر‌های سیاسی غربی

رضا درستکار، منتقد سینما و تلویزیون است که همان ابتدا سریال «گاندو» را یک شوخی می‌داند و درباره تفاوت ساخت سریال‌های جاسوسی و سیاسی در غرب و ایران می‌گوید: آن طرف متخصصان و تحصیلکرده‌ها کار می‌کنند، اما این طرف کسانی روی این سوژه‌ها کار می‌کنند که همه چیز را سهل و آسان در نظر می‌گیرند.

او چند نکته را باعث شکست سریال‌های جاسوسی می‌داند و معتقد است: یکی از عوامل دخیل در شکست این سریال‌ها این است که مولف وقتی واقعیت را تعریف می‌کند آن را تحریف می‌کند یا می‌گوید الان که این قصه را تعریف می‌کنیم ضربه‌ای هم به دولت بزنیم. البته تلویزیون‌های غربی هم به واقعیت وفادار نمی‌مانند و آن‌ها هم می‌گویند رضاییان یک شهروند عادی است. این منتقد اضافه می‌کند: نویسندگان ما تسلط تکنیکی به ژانر فیلم‌های جاسوسی ندارند درحالی که با تسلط کامل به این پرونده‌ها باید آن‌ها را دراماتیزه کرد.

نگاهی به شخصیت‌پردازی جاسوس‌های «گاندو»

«گاندو» در برخی نقاط قصه دست به کلیشه‌زدایی و ساختارشکنی می‌زند، اما کاش این ساختارشکنی را در شخصیت‌های منفی سریال هم به کار می‌برد. شخصیت‌های منفی قصه از همان نگاه اول برای مخاطب رو و کلیشه‌ای هستند.

درستکار می‌گوید: مثل زمان جنگ باید به این نتیجه برسیم که نمایش تصویر حماقت‌آمیز از دشمن، یک اثر کاریکاتوری به ما می‌دهد. آنتاگونیست و پروتاگونیست وقتی کاریکاتوری باشند درام به وجود نمی‌آید.

او به صحنه مهمانی این شخصیت‌های منفی اشاره می‌کند و می‌گوید: در این صحنه هر چه آدم پلشت وجود داشت جزو مهمانان بودند و با این تصویری که از این افراد ارایه می‌شود، انگار ما جاسوس‌ها را موجوداتی احمق و سطحی در نظر گرفته‌ایم، در حالی که آن‌ها کارشان را به خوبی بلدند و اگر این قدر احمق باشند، نمی‌توانند دست به جاسوسی بزنند.

این منتقد توصیه‌ای هم به دولت دارد و می‌گوید: دولت هم نباید نگران باشد، چون این سریال‌ها اثری روی مردم نمی‌گذارد. نگران ارز و معاش مردم باشد. نگران نباشد که تصویر او را وارونه نشان دهند. دولت بزرگ است و می‌تواند نشتی زیاد داشته باشد و به نظرم طبیعی است، اما این نباید مستمسکی برای این اتفاقات قرار بگیرد.

او در پایان سخنانش اشاره به سریال این روز‌های فریدون جیرانی می‌کند که در شبکه نمایش خانگی ساخته می‌شود و می‌گوید: «نهنگ آبی» اثری است که تا حدی توانسته است در ژانر معمایی خود موفق باشد و فیلمنامه آن به خوبی نوشته شده است. جیرانی زمانی هم سریال «مرگ تدریجی یک رویا» را نوشت که من در زمان ساخت آن به او نقد تندی را وارد کردم، اما الان و با توجه به سریال‌های کنونی فکر می‌کنم جیرانی آن اثر را خیلی انسانی نوشته بود.

نگاه بی‌طرفانه و دراماتیک در سوژه نه‌تن‌ها می‌تواند مخاطبان بیشتری را به اثر جذب کند بلکه راه را بر سوژه‌های بعدی نیز باز می‌گذارد تا کارگردانان بعدی نگران نباشند که به خاطر سوژه‌های ایدئولوژیک و سیاسی مورد انتقاد و هجمه قرار بگیرند.

پخش اولین قسمت اگرچه علاوه بر مخاطبان بخشی از سیاستمداران را نیز به خود جلب کرد، اما هر چه سریال جلوتر رفت، حساسیت‌ها نسبت به آن بیشتر شد؛ اینکه سریال چه خط‌مشی‌ای دارد و با چه نگاهی جلو می‌رود و قرار است روی چه جریانی تمرکز کند.

سال گذشته جشنواره فیلم فجر دو اثر سیاسی را اکران کرد. فیلم «شبی که ماه کامل شد» از نرگس آبیار و فیلم «ماجرای نیمروز- رد خون» از محمدحسین مهدویان که یکی به ماجرای عبدالمالک ریگی پرداخته بود و دیگری به ماجرای منافقان بعد از جنگ ایران و عراق و عملیات مرصاد.

هر دو این آثار اگرچه نگاهی انسانی و دراماتیزه به سوژه‌های سیاسی داشتند و از طرف مخاطبان مورد اقبال قرار گرفتند، اما از طرف برخی هم مورد انتقاد بودند، چراکه نتوانسته بودند انتظار طیفی را که بیشتر به دنبال یک نگاه ایدئولوژیک بودند، برآورده کنند.

تعداد بازدید : 261

ثبت نظر

ارسال