ساعت 24-کمال تبریزی میگوید که در جلسهای در خانه سینما از او پرسیدند چرا قیمت دستمزدهای بازیگران فیلمش اینقدر بالاست و او گفته است آمادگی توضیح درباره این ماجرا را دارد اما این نباید اولین و آخرین بازجویی باشد و باید سراغ دیگران هم بروند.
«ما همه با هم هستیم» یک فیلم سینمایی پربازیگر و پرسرصدا، به کارگردانی کمال تبریزی و تهیهکنندگی رضا میرکریمی از عید فطر روی پرده سینماها رفت.
یک درام کمدی اجتماعی که با دور هم جمع کردن چهرههایی شناخته شده مانند محمدرضا گلزار، مهران مدیری، لیلا حاتمی، ویشکا آسایش، جواد عزتی، هانیه توسلی، پژمان جمشیدی، مانی حقیقی، سروش صحت، حسن معجونی، مهران غفوریان، نادر فلاح، سیروس گرجستانی، علی شادمان، رضا ناجی، سیاوش چراغی پور، سام نوری، فرزین محدث، بهادر مالکی و … در یک فیلم سعی کرد نشان دهد در یک فیلمنامه هر کاراکتری میتواند جای خودش را داشته باشد و با یک پردازش هیچ بازیگری زیر سایه دیگری قرار نگیرد.
کمال تبریزی کارگردان این فیلم در روزهای ابتدایی نمایشِ جدیدترین اثرش که پرفروشترین فیلم این روزهای روی پرده سینماهاست، در گفتوگویی از علت رونمایی نکردن از این اثر به صورت رسمی در جشنواره فجر، هزینهبالای ساخت و تولید آن، ماجرای سرمایهگذار پرحاشیه این فیلم تا جلسه بازجویی خانه سینما از عوامل تولید «ما همه با هم هستیم» و زیر سایه همیشگی «مارمولک» بودناش، سخن گفت.
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
شما در زمان اکران فیلم قبلیتان یعنی «مارموز» گفتید بهتر است این چنین فیلمها در جشنوارهها اکران نشوند و مستقیم روی پرده بیایند. ولی فکر میکنم درباره فیلم «ما همه با هم هستیم» به دلیل نوع روایتش میتوانست در جشنواره بهتر دیده شود و حاشیههای «مارموز» را نداشت که بخواهد برای اکران دچار مشکل شود. علت اینکه این اثر را در یک جشنواره و به صورت رسمی رونمایی نکردید چه بود؟
واقعیت امر این است که این اثر جزو فیلمهایی نبود که به لحاظ اجتماعی یا نقدی که در فیلم هست نتواند در جشنواره شرکت کند، نکته اصلی این بود که تروکاژهای خیلی سنگینی داشت و کسی که مسئولیت اجرای آنها را بر عهده داشت طبق برنامه و زمانبندی که در نظر گرفته بودیم پیش نرفت و نتیجه این شد که فیلم برای جشنواره آماده نشد. نه تنها جشنواره ملی فجر بلکه برای جشنواره جهانی فجر نیز آماده نشد و نهایتاً ما نتوانستیم فیلم را نمایش دهیم.
فیلم شما جزو آثاری بود که هزینه بسیاری در زمان ساخت و تولید به خود اختصاص داد و حاشیههایی برای آن به وجود آمد و با این اوصاف سرمایهگذار میخواسته تا زودتر به سودش برسد.
هزینه تولید با توجه به فیلمنامه بالا بود به ویژه که از بهترین افراد و امکانات برای اجراهای مختلف در فیلم استفاده شد و افزایش هزینه تولید به حضور متعدد بازیگران خاص و حجم بالای بازیگران دیگر هم برمیگشت ولی متاسفانه با وجود تمام صحبتهایی که با مسئول جلوههای ویژه داشتیم کار از جایی به بعد پیشرفت نداشت مگر اینکه به طور کلی تروکاژها را کنار میگذاشتیم و دوباره از اول با شخص دیگری کار را آغاز میکردیم که فرایند را طولانیتر میکرد. به هر حال این امر طبیعی است که برای سرمایهگذار فاصله زمانی هزینه تا بازگشت آن اهمیت داشته باشد.
اکنون چقدر این اثر با ایدهآلی که مد نظر شما بوده فاصله دارد؟
من از جمله کسانی بودم که دوست داشتم جلوههای ویژه و تروکاژ به شکلی درست وارد سینمای ایران شود اما ازین پس حتی اگر مسئول جلوههای ویژه بگوید این کار بسیار ساده و انجام شدنی است، قطعاً آن را قبول نخواهم کرد و تقریباً باید مطمئن شوم که شدنی نیست!
نام این فیلم یادآور اتفاقاتی است که در کشور رخ داد. آیا برای انتخاب اسم دچار ممیزی نشدید؟
خیر، بعد از دیدن فیلم مشکلی با آن نداشتند.
چرا برای ساخت این فیلم از این تعداد بازیگر چهره استفاده کردید که بخواهد هزینه تولید این اثر را بالا ببرد؟
در وهله اول، فیلمنامه این اجازه را به ما میداد. کسی که این فیلم را ببیند متوجه میشود ما چیزی به نام نقش اول نداریم. بنابراین فیلمنامه امکان آن را ایجاد میکرد که کاراکترهای مختلف در موقعیتهای کاملاً موازی و برابر کنار هم قرار گیرند و این مورد برای بازیگران میتواند یک امتیاز محسوب شود. مثلاً آقای مدیری، محمدرضا گلزار یا جواد عزتی اگر میخواستند ترتیب اول، دوم و سوم داشته باشند احتمالاً برای حضور آنها دچار مشکل میشدیم. در این فیلم هر کاراکتری جای خودش را میتواند داشته باشد، پردازش خاص خودش را دارد و زیر سایه دیگری نیست. مثلاً خانم لیلا حاتمی به راحتی پذیرفتند که این نقش را بازی کنند زیرا متوجه تاثیر هر کدام از شخصیتها در جای خودشان بودند. در صورتی که معمولاً فیلمنامهها شخصیت محور هستند و چنین امکانی را فراهم نمیکنند که بتوان از چندین بازیگر شناخته شده در آنها بهره برد.
در وهله دوم، بحث سرمایه گذار بود که خودش تمایل و آمادگی این هزینه را داشت که ما بتوانیم برای اولین بار از چندین بازیگر شناخته شده در فیلم استفاده کنیم و باید اشاره کنم که به این ترتیب بیش از ۵۰ درصد از هزینه فیلم برای بازیگران صرف شده است و در حقیقت علاوه بر پروسه و هزینه سنگین تولید خود فیلم با توجه به شرایطی که داشتیم هزینه بازیگران هم به آن اضافه میشد.
یکی از سختیهای کار این بود که نمیتوانستیم همه این افراد را با هم در سر صحنه داشته باشیم، زیرا هر کدامشان در پروژههای مختلفی مشغول بودند. البته خوشبختانه ما توانستیم با حضور یک برنامهریز حرفهای در زمانی که میخواستیم فیلمبرداری کنیم و همه آنها را در کنار هم جمع کنیم. برنامهریزی برای این پروژه بسیار سخت و فشرده بود و آقای علیرضا شمس توانست به خوبی از عهده آن بر آید. البته گاهی مجبور شدیم بعضی صحنهها را به صورت جداگانه ضبط کنیم. گفتگوی آقای مدیری و عزتی را نتوانستیم همزمان با هم داشته باشیم و جداگانه فیلمبرداری شد. بنابراین، این دو هیچگاه روبروی هم ننشستند.
در چند وقت اخیر بحث درباره سرمایه گذاریها روی فیلمها با عنوان پولهای کثیف بارها مطرح شده است. برخی معتقدند نباید از این سرمایهگذارها با چنین الفاظی استقبال کرد چون آنها معتقدند از این سرمایهها برای توسعه و رشد سینما میتوان استفاده کرد اما به شرط اینکه در کنارش آییننامه و ضوابطی بر حضور درست آنها در سینما وجود داشته باشد. با این اوصاف درباره سرمایه گذار فیلم شما هم صحبتهایی مطرح شده. پاسخ شما به این شایعات و بحثهایی که مطرح میشود چیست؟
باید صادقانه بگویم که دلیل و علتی که این اثر را به جشنواره ندادیم فقط آماده نبودن تروکاژها نبود. بلکه یکی از دلایل آن همین مورد بود یعنی اگر فیلم آماده هم میشد شاید تصمیم میگرفتیم آن را به جشنواره ندهیم. در کشور ما شرایطی وجود دارد که اگر کسی خیلی در معرض دیده شدن قرار گیرد و کار عجیبی انجام دهد همه توجهات به سمت او جلب می شود و در این میان عدهای دست به کار میشوند تا جلوی حرکات استثنایی را بگیرند. در مورد سرمایهگذاری در سینمای ایران واقعیت این است که بخشی از آن به همین شکل است و خیلی از کسانی که اعتراض دارند که چرا بعضی سرمایه گذاران به سینما روی میآورند؟ و اینکه پولهای آنها مشکوک است، سرمایه هایشان را از کجا می آورند و …؟ در این میان شاید یکی از دلایلی که این افراد اقدام به بیان چنین اعتراضهایی میکنند این است که خودشان امکان دسترسی به این سرمایه گذاران را پیدا نکردهاند! ولی همه شاهد هستند که برخی از معترضین به محض اینکه خود امکان همکاری با سرمایه گذار مشکوک را پیدا کردند دچار سکوتی باورنکردنی شدند!
یک سری واقعیتهای دیگری هم وجود دارد که تاکنون گفته نشده است. در زمانی که این فیلم را میساختیم جلسهای در خانه سینما با حضور مدیرعامل و برخی تهیه کنندگان برگزار شد و از ما پرسیدند که چرا قیمت دستمزدهای بازیگران فیلم شما اینقدر بالاست و رقم دستمزدها را شما تغییر دادهاید و … در ادامه جلسه همانجا ما یک شرطی را مطرح کردیم و گفتیم آمادهایم راجع به دستمزدها صحبت کنیم اما این کار نباید اولین و آخرین بازجویی باشد و بعد از ما به سراغ دیگران هم بروید. به ما قول دادند که این کار را انجام خواهند داد ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد! و اولین و آخرین جلسهای بود که در خانه سینما تشکیل شد. گرچه در همان جلسه مشخص شد که مبالغ پرداختی به بازیگران تفاوت چندانی با پرداختهای قبل و بعد پروژههای دیگر به آنان نداشته است.
من فکر میکنم موضوع سرمایه در سینما رقابتی را ایجاد میکند که بعضیها که منافعشان در گرو این رقابت است و ساکت نخواهند نشست. این درگیری و رقابتی است که میتواند سالم باشد اما نیست. من هیچوقت دوست نداشتم و ندارم که وارد این فضای ناسالم شوم و با اینکه شایعات و حرفو حدیثها زیاد است اما علاقه اصلی من توجه مردم کوچه و بازار به فیلم و محتوای آن است صرف نظر از اینکه در این میانه چه کسانی از مواهب مالی و مادی آن برخوردار میشوند یا نه! وظیفه من فیلمسازی و ارتباط با مردم است و نه فرصت و نه تمایلی دارم که به گردونه رقابت سالم یا ناسالم این روزها توجهی داشته باشم.
با توجه به موضوع سرمایه گذاری در آثار هنری و دادگاه ها و حکمهایی که صادر شده، شرایط خاصی به وجود آمده است. سینما هنری نیست که مانند نوشتن کتاب باشد و برای تولید فقط به چند برگ کاغذ و قلم محدود شود و بلکه به سرمایه زیادی احتیاج دارد و هر چقدر این جذابیت بیشتر باشد متقاضی هم بیشتر خواهد بود. این یک امر طبیعی است که با رشد سینمای ما عجین شده است به شرطی که نهادی مانند وزارت ارشاد هنگام صدور پروانه ساخت علاوه بر پرسش از عوامل فیلم، از سرمایه گذار هم بپرسید و درباره او نیز جستجو کند و در نهایت صلاحیت سرمایه گذار را هم اعلام کند. همین آقای سجاد علیجانی که سرمایه گذار فیلم ما است در آثار دیگری مانند «جهان با من برقص» سروش صحت، «رحمان ۱۴۰۰» و «روزهای نارنجی» نیز حضور داشته است.
الان برخی با شنیدن نام سجاد علیجانی ممکن است بترسند و بگویند آدم خطرناکی است ولی من به عنوان یک کارگردان کاری به این کارها ندارم و برای اولین بار او را دیدهام و تا این لحظه هم رفتار بدی از او ندیدم. ضمن اینکه ارگانرهایی در جامعه وجود دارند که وظیفه شان جلوگیری از خطای شهروندان است. علاوه بر آن در نظر بگیرید که میزان اختلاس ها آنقدر زیاد شده است که باید این حق را بدهید که افراد با عینک بدبینی به موقعیتهای اطرافشان نگاه کنند.
به نظر میرسد با توجه به اتفاقاتی که برای فیلم «رحمان ۱۴۰۰» افتاد دیگر آثار سینمایی شرایط خوبی را پشت سر نمیگذارند و به نوعی تاوان آن اشتباه را پس میدهند.
بله به نظر میرسد اکنون در شرایطی قرار گرفتیم که به خاطر خطای خواسته یا ناخواسته برخی از همکاران باید سایرین نیز تاوان بدهند چراکه حساسیت و سخت گیری بر روی فیلمنامه ها و دیگر آثار چند برابر شده و حتی در برخی موارد حقوق همکاران دیگر هم تضییع شده است.
ما تلاش کردیم در این فیلم طنز به هیچ وجه شوخی جنسی نداشته باشیم به نحوی که شرایط کاملاً امنی برای خانوادهها فراهم کنیم که شاید برای اولینبار همه اعضای خانواده در هر رده سنی با اطمینان خاطر در کنار هم لحظات شادی را تجربه کنند و هرگز این تصور را نداشتیم به خاطر هزینههای گزاف و بازگشت سرمایه اولیه شوخیهای رایج در سینمای کمدی این روزها را به خط اصلی قصه اضافه کنیم، در شرایطی که این امکان با حضور اغلب بازیگران این نوع از سینما برایمان وجود داشت. اما تلاش ما این نبود که به واسطه هزینههای قابل توجه درصدد جبران آن به هر قیمتی باشیم و مخاطب را از این طریق به سینما بکشانیم، باید شرافت کاری و شان سینما را اتفاقاً در شرایط این روزها حفظ میکردیم.
معمولا در کارنامه هنرمندان، کاری وجود دارد که به عنوان نقطه عطف به حساب می آید و همیشه نسبت به آن سنجیده میشوند. به نظر میرسد در سابقه فعالیت و فیلمسازی شما فیلم «مارمولک» به این شکل باشد. مخصوصاً در زمان اکران فیلم «مارموز» این قیاس بیشتر اتفاق افتاد. آیا فکر میکنید روزی برسد که شما هم از زیر این سایه خارج شوید؟
این یک واقعیت است که انسانها در زندگیشان گاهی به جایی میرسند که برای آنها حکم نقطه عطف را دارد. شاید فیلم «مارمولک» را بتوانیم نقطه عطف زندگی هنری من بدانیم، نمیخواهم بگویم قله فعالیتم بوده اما این نقطه عطف بر کارهای بعدی سایه میاندازد. برخی هنگامی که به این نقطه میرسند ترجیح میدهند فعالیتشان را تمام کنند و فکر میکنند دیگر نباید بیش از این ادامه داد تا مبادا نقطه عطف را از دست بدهند.
کسی که در این وضعیت قرار میگیرد دو کار میتواند انجام دهد؛ یک اینکه در کمال احتیاط خود را در نقطه پایان تصور کند و تمام؛ یا اینکه کارش را همچنان ادامه دهد و سراغ حوزهها و تجربه های دیگر برود. معمولاً کسانی که ترجیحاً در ژانر بخصوصی از سینما فعالیت می کنند تصمیم عاقلانه و در عین حال محتاطانه آنان این است که فعالیت را متوقف کنند و در قله ابدی بمانند! ولی برای امثال من که مطیع و فرمانبر ژانر معینی نیستیم به راحتی از اطراف قله فاصله گرفته و در مسیری جدید و تجربه نشده قدم می گذاریم! و درست به همین دلیل است که در کارنامه کاری من نمونههای مشابه یکدیگر وجود ندارد و از نظر ساختاری، قصه، نوع بازی و شکل و شمایل؛ هیچ کدامشان به هم شبیه نیستند و هر یک در دنیای خودش سیر میکند. دنیایی که متوقف نمیشود و به جای سکون؛ دایم در حال تغییر و حال و هوای تازه است!
شما پیش از این هم گفته بودید که سینما برایتان مانند یک بازیگوشی است.
بله. سینما برای من هدف نیست بلکه وسیلهای است تا با آن بتوانم کلماتی را ابداع کنم که در دایره لغات متداول نیستند اما برای بیان برخی مفاهیم به آنها احتیاج داریم!
به عنوان پرسش پایانی، پرونده سریال «سرزمین کهن» به کجا رسید؟ دیگر امکان نمایش آن در صداوسیما وجود ندارد؟
در حال تلاش هستیم تا آن را در شبکه نمایش خانگی پخش کنیم. سیما نمیتواند فاز یک آن را در تلویزیون پخش کند. هر سه فاز این سریال آماده نمایش است و تنها به خاطر مشکلات مالی صداگذاری و موسیقی فاز سوم باقی مانده است. مطمئن هستم اگر «سرزمین کهن» به نمایش درآید بیننده زیادی خواهد داشت.
ثبت نظر