یادداشت_مجتبی احمدی
با آغاز سریالهای ماه مبارک رمضان این پیش بینی به ذهن بسیاری از مخاطبان (عام و خاص) خطور کرد که تلویزیون در تولیدات نمایشی، سال موفقی را پیشرو دارد.
اتفاقا سریالها در استارت اتفاقات خوبی را رقم زدند و داستانها هم توانستند در قدم اول مخاطبانشان را درگیر کنند. قصهها و شخصیتها به سرعت به مخاطب نزدیک شدند و داستانها توانستند سیلی اول را محکم بزنند و در واقع هرچه لازم بود تا تماشاگر در قدم اول داشته باشد مهیا شد تا هر سه مجموعه تلویزیونی ماه رمضان امسال در شروع موفق باشند.
اما در نیمههای ماه رمضان و در کمرکش پخش سریالها، قصهها گویا در حال درجا زدن هستند. در واقع قصه پیش نمیرود و شخصیتها با همان تعاریف اولیه، مدام خودشان را تکرار میکنند و به جز ریز قصههای حوصله سر بر ماجرایی که دوباره تماشاگر با آن درگیر شود رخ نمیدهد.
اگرچه در کار برخی نویسندگان کمی خساست در خرج قصه دیده میشود اما این اتفاق اگر با تبحر و تعمد تکنیکی رخ ندهد بیشک تماشاگر سریال را رها میکند. اتفاقی که در سوابق سریالهای مناسبتی به خصوص همین ماه مبارک رمضان در سالهای گذشته بارها دیده شده است.
اینکه در یک دوره رقابتی از پخش سریال، نویسنده حجم وسیعی از اطلاعات و اتفاقات را در استارت کار یعنی در قسمتهای ابتدایی هزینه کند تا به این وسیله تماشاگرش را نگه دارد، حربهای است که اگر تا پایان پیش نرود اعتماد مخاطب سلب میشود.
طراحی و مهندسی معرفی شخصیتها، التهاب قصه، کشمکشهای داستانی، گرهافکنی و در نهایت گرهگشاییها باید در طول یک سریال هر شبی، (که قرار نیست حتی به 30 قسمت هم برسد) تقسیم شود تا تماشاگر سریال متوجه این نشود که برخی از قسمتهای مجموعه خالی از هرگونه اتفاق و داستان است. دور از منطق است که تلاش کنیم با سکانسهای طولانی مدت، نگاه های عمیق مصنوعی، دیالوگهای مطول بیربط و لحظاتی که میتواند در تدوین برش بخورد هم زمان به زمان سریال اضافه کنیم و هم با کشتن ریتم حتی برهم زدن تمپو در بازی شخصیتها به دنبال این باشیم که زمان کلی سریال را به حد مقرر برسانیم. فراموش نکنیم سریال بر اساس اتفاقات است که پیش میرود نه طولانی شدن پلانهای خسته کنندهای که بازیگر در آن نگاهش را به دوربین میدوزد و اتفاقی در آن رخ نمیدهد.
باید توجه داشت تماشاگری که امروزه به انواع و اقسام مدیاها دسترسی دارد و سریالهای چند سیزنی پرطرفدار دنیا را دنبال میکند، اگر شبی با دست خالی از پای سریال بلند شود به سرعت آنچه را که دیده است قضاوت می کند و متوجه سردرگمی شخصیتها، تکرار مکررات، حرفهای بیربط، دیالوگهای تکراری و به اصطلاح معروف «آب بستن به سریال» میشود.
عذر بدتر از گناه گاهی اضافه کردن قصههای فرعی بیربط است که ذهن تماشاگر را مشوش میکند و عملا نشان از این دارد که قصه ابتدایی پتانسل این حجم از سریال را نداشته و عملا داستان از بیرمقی زمین خواهد خورد پس نویسنده به اجبار باید با اضافه کردن داستان و شخصیتهایی که ارتباطی به خط محوری و نخ تسبیح اصلی کار ندارند ناجی داستانی باشند که به ته دیگ رسیده و عملا مشتری قرار است گرسنه از پای گیرنده بلند شود.
در تمام سریالهای درحال پخش فعلی آثار با مخاطبی نسبی و البته رضایت نسبی مواجه هستند در واقع هیچ یک از سریالهای روی آنتن نمره مردودی نگرفتند بلکه با تماشاگر تا امروز همراه بودند پایان بندی و فینال هر یک از قصههاست که از اینجا به بعد می تواند نمره قبولی و اقبال اثر را تضمین کند.
ثبت نظر