Fa En جمعه 25 آبان 1403 ساعت 13 و 13 دقیقه

کسی که بیش از همه حرص رامبد جوان را در «خندوانه» درآورد

ساعت24-رامبد جوان در یک متن کوتاه درباره آشنایی و کار با نیما شعبان‌نژاد کمدین «خندوانه» نوشت.

یکشنبه 21 بهمن 1397 ساعت 17:45

رامبد جوان در یک پست اینستاگرامی درباره نیما شعبان‌نژاد نوشت: «دلم می‌خواد کمی از نیما بگم. روزی که اومد تا برای اولین بار ببینمش (برای بازی در نقش مخالف خون و مکمل در خندوانه) هیچ کدوم نمی‌شناختیمش هیچی ازش ندیده بودیم حتی در تئاتر که تعدادی بازی کرده بود (کارهایی نبودن که سروصدا کنن و دیده شده باشن). مهربون بود و کمی مودب. این امکان رو بهش دادیم تا آزمایشی جلوی دوربین خندوانه قرار بگیره. شروع بدی نبود ولی هنوز شک داشتیم که بمونه یا ازش خداحافظی کنیم. مخصوصا که اخلاقش هم مثل یک جوون کم تجربه و خام بود و یه وقتایی برای هممون غیرقابل تحمل. ولی هم من صبوری کردم و هم خودش. بالاخره قلابش گرفت هم به تماشاچیها و هم به کل گروه و هم به من.

دوست شدیم و از دوستیمون لذت بردیم. از کار کردن با هم لذت بردیم. ناگفته نماند بیشتر از هر کسی تو گروه خندوانه ازش حرص خوردم مثل یه بچه‌ی لوس و لج‌باز ولی دوست داشتنی و با استعداد (حتما او هم بارها از سختگیریها و تندیهای من کلافه شده و رنجیده "ازش عذر می‌خوام")
الان که دیگه مدتها گذشته و هممون به عنوان یه بازیگر جوون می‌شناسیمش یاد اون روزای اول می‌افتم و پیش خودم خداروشکر می‌کنم که هردومون صبور بودیم. وقتی بازیگری می‌کنه چه در خندوانه (که من غش می‌کنم برای اجراهای درجه یکش) و چه در پروژه‌های دیگر عزیزان، بهش افتخار می‌کنم و از ته قلب براش انرژی می‌فرستم.

همه‌ی اینارو گفتم تا بگم چقدر سخت و پیچیده است کار کردن و رشد کردن (برعکس تفکر بعضیها که ساده فرضش می‌کنن) و نیما این مسیر رو تا اینجاش طی کرده و حالا حالاها هم جا داره که یاد بگیره و تجربه کنه و رشد کنه. مثل همه‌ی ما که از تلاش دست نمی‌کشیم. پروژه‌ی ممنوعه متاسفانه برای نیما بیشتر حرص و افسوس و نشدن بود. حذف این نقش یک تصمیم منفعلانه و ترسو بود که متاسفانه همیشه بوده و هست. همیشه تفکرات دگم و ترسو دست به حذف و تحریف می‌کنن. متاسفم.»

دوست شدیم و از دوستیمون لذت بردیم. از کار کردن با هم لذت بردیم. ناگفته نماند بیشتر از هر کسی تو گروه خندوانه ازش حرص خوردم مثل یه بچه‌ی لوس و لج‌باز ولی دوست داشتنی و با استعداد (حتما او هم بارها از سختگیریها و تندیهای من کلافه شده و رنجیده "ازش عذر می‌خوام")
الان که دیگه مدتها گذشته و هممون به عنوان یه بازیگر جوون می‌شناسیمش یاد اون روزای اول می‌افتم و پیش خودم خداروشکر می‌کنم که هردومون صبور بودیم. وقتی بازیگری می‌کنه چه در خندوانه (که من غش می‌کنم برای اجراهای درجه یکش) و چه در پروژه‌های دیگر عزیزان، بهش افتخار می‌کنم و از ته قلب براش انرژی می‌فرستم.

همه‌ی اینارو گفتم تا بگم چقدر سخت و پیچیده است کار کردن و رشد کردن (برعکس تفکر بعضیها که ساده فرضش می‌کنن) و نیما این مسیر رو تا اینجاش طی کرده و حالا حالاها هم جا داره که یاد بگیره و تجربه کنه و رشد کنه. مثل همه‌ی ما که از تلاش دست نمی‌کشیم. پروژه‌ی ممنوعه متاسفانه برای نیما بیشتر حرص و افسوس و نشدن بود. حذف این نقش یک تصمیم منفعلانه و ترسو بود که متاسفانه همیشه بوده و هست. همیشه تفکرات دگم و ترسو دست به حذف و تحریف می‌کنن. متاسفم.»

تعداد بازدید : 225

ثبت نظر

ارسال