«لیلا ابوالعلا» از موفقترین نویسندگان سودانی است که آثارش به ۱۴ زبان ترجمه شدهاند. او در مصاحبهای از علایق ادبی خود سخن میگوید.
و به نقل از گاردین، «لیلا ابلوالعلا» موفق به کسب جایزه ادبی «کرین» برای داستان کوتاهش به نام «موزه» شده است. همچنین رمانهای «مترجم»، «مناره» و «کوی ترانهها»ی این نویسنده در لیست نامزدهای جایزه ادبیات داستانی «بیلیز» زنان قرار گرفت. رمان «مترجم» او هم از سوی نشریه نیویورکتایمز به عنوان کتاب برجسته سال ۲۰۰۶ انتخاب شد.
در حال حاضر چه کتابی را مطالعه میکنید؟
کتاب جدید «ایزابلا حمّاد» به نام «پاریسی». این کتاب یک رمان بزرگ خانوادگی همچون «شوهر دلخواه» نوشته «ویکرام ست» است اما تاریخچه «فلسطین» را روایت میکند. نثر این کتاب بینقص است.
آرزو داشتید کدام کتاب را نوشته بودید؟
«خانه» نوشته «مریلین رابینسون» که سیاستهای نژادپرستانه، خانواده و ایمان را در قالب مجموعهای بینظیر از بینش معنوی و شکستهای انسان ارائه داده است.
چه کتابی نویسندگی شما را تحت تاثیر قرار داد؟
«سفری به تاریکی» اثر «جین ریس»؛ داستان دختر جوانی از اقلیمی گرمسیر که مسیر زندگی خود را به بریتانیا تغییر میدهد. بیچارگی و آسیبپذیری یک مهاجر بودن بسیار شفاف قابل مشاهده است. این اثر تمامی نوشتههای من را تحت تاثیر قرار داده است.
به نظر شما از چه کتابی آنچنان که شایستگیاش را داشته تقدیر نشدهاست؟
«فصل مهاجرت به شمال» نوشته «طیب صالح» و «هنوز آنهایی که زیبا هستند به دنیا نیامدهاند» نوشته «ارما» اگر از «همه چیز فرو میپاشد» نوشته «چینوآ آچهبه» قدرتمندتر نباشند، ضعیفتر نیستند.
چه کتابی طرز فکر شما را تغییر داد؟
به ترتیب «فلوت سحرآمیز» اثر «الن اسپنس»، «گردآورندگان بلوط» اثر «رابین جنکینز» و «و زمین همچنان پایدار است» نوشته «جیمز رابرتسون» مرا متقاعد کردند که میتوانم با اسکاتلند به عنوان مکانی که میتوانم دوستش داشته باشم و دربارهاش بنویسم ارتباط برقرار کنم.
چه کتابی را قبل از آنکه تمامش کنید کنار گذاشتید؟
من خودم را مجبور کردم تا خواندن کتاب «یک زندگی کوچک» نوشته «هانیا یاناگی هارا» را متوقف کنم. کتاب جذابی بود اما شدت دلشکستگی و ظلم این اثر تقریبا سم به بدن من تزریق میکرد. میشود یک غذای بد را بالا آورد اما چیزی که میخوانی برای همیشه در تو باقی میماند.
از اینکه چه کتابی را نخواندهاید شرمندهاید ؟
رشته تحصیلی من در دانشگاه آمار بود و ادبیات انگلیسی که در مدرسه خواندم مبتدی بود؛ به همین علت خواندن بسیاری از آثار ادبی را از دست دادم. بسیار شرمندهام که هیچ اثری از شکسپیر را مطالعه نکرهام.
قدیمیترین خاطرهای که از خواندن کتاب به یاد دارید چیست؟
مادرم که به من یاد میداد چطور قرآن بخوانم.
خواندن چه اثری به شما آرامش میدهد؟
هر اثری از «دافنه دوموریه».
اغلب اوقات چه کتابی را به عنوان هدیه به دیگران میدهید؟
کتابهای خودم. خانواده و دوستان نباید برای کتاب خواندن کتابهای من پول بپردازند.
دوست دارید به واسطه کدام کتابتان در یادها بمانید؟
ترجیح میدهم همچون «زورا نیل هرستون» فراموش بشوم و دوباره کشف شوم.
انتهای پیام
ثبت نظر