هر چند بسیاری از خانوادهها گمان میکنند که دوره دوم متوسطه مهمترین دوره تحصیل دانش آموزان است و کنکور سرنوشت آنها را تعیین میکند، اما واقعیت این است که آنچه آینده هر فردی را تأمین میکند گذر صحیح و سلامت از دوران کودکی است. با این حساب به جز ۴ سال ابتدایی کودکی که تماماً در اختیار والدین است، در حوزه تعلیم و تربیت دوران آمادگیهای مهدکودک، پیش دبستانی و دبستان دورههای بسیار تاثیرگذارتری در شکل گیری شخصیت کودک و حتی فرایندهای یادگیری هستند.
دوره پیش دبستانی در کشور ما اجباری نیست هر چند بسیاری از خانوادهها از آموزش پیش دبستانی استقبال میکنند و این اتفاق مبارکی است. چند سالی است که دوره ۵ ساله دبستان به ۶ سال تبدیل شده است و دانش آموزان دوره ابتدایی را در دو دوره سه ساله و عموماً در یک مدرسه به پایان میرسانند و باز از سوی دیگر چند سالی است شیوه ارزشیابی کیفی- توصیفی به عنوان تنها شیوه آموزش در دوره ابتدایی به کار میرود که مورد نقد و نظر بسیاری از صاحبنظران تعلیم و تربیت است.
واقعیت این است که چه در نزد خانوادهها و چه در حوزه آموزش و پرورش، چه رسانه ملی و… نگاه به تعلیم و تربیت کودکان دچار چالشهای فراوانی است. از یک سو نظام آموزش یادگیری، از سوی دیگر چالشهایی که این روزها درباره پسرفت سواد کودکان با توجه به نتیجه آزمونهای جهانی ذکر میشود، و از جانبی دیگر کودکانی که به هر طریقی به عنوان الگوهای برتر استعداد مطرح میشوند که نمونه آخر آن را باید در برنامه تلویزیونی «عصر جدید» جستجو کرد، از طرفی دیگر بازار آزمونها و کتابهای کمک آموزشی که هر کودک را به جانبی میکشاند و… این دوره را تماماً در معرض توجه قرار میدهد تا کارشناسان بتوانند هر روز سوژهای برای پرداختن به امر مهم تعلیم و تربیت کودکان داشته باشند.
در فرصتی که دست داد با رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش با تمرکز بر شیوه آموزشی ارزشیابی کیفی- توصیفی و چالشهای آن و همچنین چند سوال دیگر از جمله حضور کودکان در برنامه استعدادیابی «عصر جدید» و همچنین چالشهای «طرح بوم» گفتگو کردیم.
*در حوزه آموزش ابتدایی یکی از چالشهای جدی ما در حوزه ارزشیابی کیفی توصیفی است که قرار بود بازنگری در این خصوص صورت بگیرد. آیا این بازنگری به سال تحصیلی جدید میرسد؟
- تکلیف ما این بود که ارزشیابی کیفی – توصیفی را که مورد توجه بسیاری از خانوادهها، اصحاب تعلیم و تربیت است مورد بازنگری قرار دهیم که کارهای اصلاح آئین نامه و نوشتن شیوه نامه آن تمام شده است. ما مقالهها، پژوهشها و آسیب شناسی های مربوط به این حوزه را بازنگری کردیم تا بتوانیم شیوه نامه را نهایی کنیم. در حال حاضر آن را به کمیسیون تخصصی در شورای عالی آموزش و پرورش ارسال کردیم تا این اصلاحات بررسی و نهایی شود. در صورت نهایی شدن آن را به مدارس ابلاغ میکنیم و تبدیل به مصوبه میشود. در اصلاحیه ما بازخوردهای مدیران و معلمان و دغدغه والدین و دانش آموزان را در نظر گرفتیم و امیدمان این است با توجه به تراکم کاری که در شورای عالی آموزش و پرورش وجود دارد در اولویت قرار بگیرد و بتوانیم از ابتدای مهر ماه آن را اجرا کنیم.
*آیا این بازنگری بیشتر کیفی است یا ساختاری؟
- ما سعی کردیم بازنگری هایمان متناظر با چالشهای موجود باشد. به معنای دیگر سعی کردیم اگر چیزی را اصلاح میکنیم متناظر به این باشد که داریم چالشی را اصلاح میکنیم.
* میتوانید مثالی ذکر کنید؟
_ البته هنوز اصلاحیه ما تصویب نشده است اما به طور مثال یکی از دغدغههای دانش آموزان و والدین طیف بازخوردهایی بود که در ارزشیابی کیفی – توصیفی به دانش آموزان داده میشود و تفاوتهای فردی در آن به خوبی دیده نمیشود یعنی دامنه این بازخوردها کم بود. ما نظر مدیران و معلمان را در این خصوص دریافت کردیم و همچنین نظر اولیا و دانش آموزان را رصد کردیم و نگاهی نیز به تجارب بین المللی در این زمینه داشتیم. مشاهده کردیم که ۴ حالت توصیفی که در حال حاضر در ارزشیابی کیفی – توصیفی ما وجود دارد، کم است. خصوصاً بچههایی که همه چیز را به صورت کامل پاسخ میدهند در این نوع ارزشیابی بازخورد کاملی دریافت نمیکنند و تفاوتشان دیده نمیشود. در حال حاضر در بازنگری ما دامنه این توصیف به ۵ حالت تغییر کرده است. در کشورهای دیگر از ۵ تا ۷ حالت توصیف وجود دارد و بازخوردهای جزئیتری ارائه میدهند اما پیشنهاد اولیه ما ۵ توصیف است.
یک چالش دیگر که داشتیم در خصوص اجرای رزشیابی بود که شیوه نامه متناسب با آن وجود نداشت که وزارتخانه، آن را تدوین کرده باشد. ما باید تعدادی موارد مشخص میکردیم برای کار معلمان تا به زعم خودشان ارزشیابی انجام ندهند و چندگانگی ایجاد نشود. از همین رو گامهای اجرایی و نهایی این ارزشیابی نوشته شده است.
امسال کار دیگری که کردیم این بود که با مرکز فناوری اطلاعاتمان هماهنگ کردیم و همه موارد را سامانهای کردیم به طوری که بچهها پوشه الکترونیکی دارند و همه چیز در آن ثبت میشود. دیگر لازم نیست مدارس هزینه کنند و شخصی را که مدعی است نرم افزار خاصی برای این موارد تهیه کرده است را به کار بگیرند. روی هم رفته برخی اصلاحات ما شکلی و بیشتر آن محتوایی است اما همگی متناظر با چالشهای ما است. اینکه ما چه مشکلی در ارزشیابی کیفی – توصیفی داریم و باید چه تغییری برای بهبود آن بدهیم.
کمکی که کمیسیون تخصصی شورای عالی آموزش و پرورش میتواند انجام دهد این است که این موارد را تقویت کند. ما سعی کردیم کاملاً از شیوههای علمی در دیدگاههای خود پیروی کنیم و از پژوهشهایی که آسیبها را شناسایی کرده اند استفاده کنیم.
* یکی از چالشهایی که چند وقتی است مطرح میشود پایین آمدن سطح سواد دانش آموزان خصوصاً در خواندن و نوشتن بر اساس حضور آنها در آزمونهای جهانی است. انتقادها هم برخی به همین موضوع ارزشیابی کیفی - توصیفی باز میگردد که عملاً گویی بچهها تا رسیدن به پایه هفتم، پایشی از عملکردشان جز همان توصیف معلم وجود ندارد و برخی مواقع این توصیف دقیق نیست. آیا این شیوه نامه و تغییراتی که در ارزشیابی کیفی – توصیفی لحاظ میشود در رفع نگرانی پایین آمدن سطح سواد خواندن و نوشتن دانش آموزان تأثیر میگذارد؟
_ نکته این است که باید یادمان باشد که با تغییر روش بازخورد دادن به دانش آموزان سطح سواد تغییر نمیکند. اگر ما به دانش آموزان عدد بدهیم یا واژههایی مثل بسیار خوب و … میزان یادگیری تغییری نخواهد کرد. همزمان با این برنامه ما شروع کردیم به رصد و تحلیل گلوگاههایی که در آن دچار افت یا تکرار پایه هستیم. بر اساس مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش ما باید سال ۹۵ پایش عملکرد دانش آموزان را به شیوهای غیر از ارزشیابی کیفی- توصیفی انجام میدادیم اما اعتبار اجرایی لازم تأمین نشد تا آن را به سرانجام برسانیم.
* آیا میتوان گفت تغییر کتابهای درسی و شیوه آموزش یکی دیگر از دلایل افت عملکرد تحصیلی دانش آموزان در سالهای اخیر است و اینکه آیا میتوانید بگوییم در کدام پایه در دوره ابتدایی بیشترین مشکل وجود دارد؟
- ما پایشی را که انجام دادیم ارزیابی تک تک درسها به صورت پایه به پایه بود. از پایه اول به سمت پایه ششم که حرکت میکنیم تفاوتها و افت بیشتر محسوس میشود و در درسها میتوانیم بگوییم در درس ریاضی و علوم بیشترین افت را داریم. قطعاً نتیجه پژوهشهای خود را در شورای عالی آموزش و پرورش ارائه میکنیم اما درباره کتابهای درسی باید بگویم که ما باید درباره اظهارنظر پیرامون سطح سواد بچهها دیدی کُل نگر داشته باشیم و مجموعه عوامل که روی سطح سواد اثر میگذارد را ببینیم. مثلاً باید بدانیم معلمان چه کسانی هستند؟ آیا این معلمان صلاحیت و تخصص لازم را دارند و به روشهای گوناگون یادگیری مسلط هستند؟ اگر ما از تسلط معلم اطمینان نداشته باشیم یک علامت سوال بزرگ پیش روی خود داریم. در این سالها به روشهای مختلف معلم جذب کرده ایم که متأسفانه چالش ما را زیاد کرده است.
نکته دیگر این است که امروز در دنیا و در سند تحول بنیادین خودمان تاکید میشود که باید از منابع یادگیری متعدد در امر آموزش استفاده کرد و هر چه در کودکی، ما آموزشهای عملیاتی تر و عینیتر به بچهها ارائه دهیم نسبت به یادگیری میتوانیم مطمئنتر باشیم تا آنکه بر اساس متن به یادگیری تکیه کنیم. چرا که اگر یادگیری صرفاً از طریق کتابهای درسی و متن صورت بگیرد میتوان حافظه بچهها را پرورش داد و تصور کرد سواد اتفاق افتاده است.
در ارتباط با زبان فارسی پیشنهادی که در ارزشیابی کیفی – توصیفی در بازنگری جدید ارائه کرده ایم این است که حتماً باید یک ارزیابی شفاهی نیز صورت بگیرد و معتقدیم اصلاح برخی شیوههای ارزیابی به افزایش مهارت میانجامد اما نکته آخری که میخواهم بگویم این است که قضاوت ما درباره کاهش سطح سواد خواندن و نوشتن بچهها بر اساس آزمون تیمز و پرلز است که ما از سال ۱۹۹۵ و ۲۰۰۱ در آنها شرکت کردیم و پیش از آن مقایسهای برای دانش آموزان نداشتیم.
* نکته دیگر این است که امروزه سوادهای چندگانه مطرح میشود و عدهای میگویند بچههای امروز در فناوری اطلاعات سواد بالایی دارند.
- نکته این است که با هر تعریفی از سواد، پایه خواندن و نوشتن و ریاضی اساس سواد است. اگر ما بگوییم نوع دیگری از سواد کاربردی وجود دارد که نیازی به این پایهها ندارد، درست نیست. اما میخواهم بگویم روند نتایج ما در همین آزمونهای جهانی که ذکر شد از سال ۱۹۹۵ تا دوره پیش نشان از رشد داشته است. هر چند هنوز به میانگین نرسیده ایم. در واقع ما از نظر سطح سواد، بچههایمان رشد داشته اند اما باید حواسمان باشد که این یک چالش است که ما از میانگین جهانی نمرات کمتری داریم. امر یادگیری فرایندی پیچیده است، امکانات خوب، معلم، کتاب، والدین و … برای امر تعلیم و تربیت لازم است. در یکی از پژوهشهای جهانی که میان نمرات دانش آموزان ایرانی صورت گرفت نشان داد که میان نمره بچههای فقیر و غنی در این آزمونها تفاوت چشمگیری وجود دارد و همین نشان میدهد چقدر مواردی که ذکر کردم اثرگذار است.
*از همین رو است که کارشناسان معتقدم آموزش و پرورش میتواند وظیفه برطرف کردن چالش امر یادگیری میان طبقه فقیر و غنی را با عدالت آموزشی برطرف کند در صورتی که امروزه میبینیم اگر سرباز معلم به نقطهای میفرستند آن نطقه، مناطق محروم است و معلمان برتر در همان مناطق غنی باقی میمانند.
- بله، در سطح جهان، نظامهای آموزشی موفق ویژگی شأن این است که به کل سیستم توجه میکند و با هوش ترین معلم و بهترین مدیران را برای چالش برانگیز تر ین مدارس میفرستند در حالی که ما برعکس عمل میکنیم باید این رویه اصلاح شود.
*بگذاریم این سئوال را هم از شما بپرسم که نظرتان درباره اشخاصی مانند آقای آذری که یک روحانی هستند و در مناطق محروم و دورافتاده استان کهگیلویه و بویراحمد سفر میکنند و برای بچهها کتاب میخواند، چیست؟ آیا به این افراد و تشویق آنها نظری دارید؟
- من به نوبه خودم از همین طریق از ایشان و کسانی چون ایشان تشکر میکنم. اتفاق از طریق دستیارم سعی کردیم ارتباطی با ایشان برقرار کنیم و دعوتی هم از ایشان صورت گرفته است. همین موضوع حضور ایشان و کاری که میکنند نشان میدهد که تعلیم و تربیت بچهها مسئولیت همگانی است و ما باید از ظرفیتهای اجتماعی استفاده کنیم تا در قسمتهایی که به دلیل سیاستگذاریهای غلط ما دچار چالش هستیم آن چالشها جبران شود. ما باید از این پتانسیلها استفاده کنیم خصوصاً در مناطق محروم نمونه چنین کارهایی بسیار ارزشمند است ضمن اینکه خود فرایند کتابخوانی فعالیتی ارزشمند است. بزرگترین ترویج کتابخوانی در سطح کشور را با طرح «عید و داستان» کلید زدیم. قصههایی که از بچهها به دست ما رسیده است شگفت انگیز است. قصه بهترین امکان برای افزایش همزمان مهارتهای خواندن، نوشتن، تخیل است و پیامهای تربیتی را نیز میتوان همزمان متناسب با اقتضائات دوران کودکی به آنها انتقال داد.
* بگذارید درباره برنامه «عصر جدید» هم از شما سئوالاتی بپرسم. در این برنامه چند کودک به مرحله نهایی رسیده اند از جمله دو کودک که در مهارت چرتکه ویژه بودند. جدای از اینکه بحث بر سر این برنامه این است که آیا واقعاً به استعداد توجه میکنند یا نه، اما آنچه در این برنامه و بعد از حضور این دو کودک در برنامه شاهد هستیم این است که خیلی از خانوادهها به سمت کلاسهای مهارت محاسبه ذهنی که اصطلاحاً به آن روش آموزشی چرتکه میگویند علاقه مند شده اند. آیا شما این روش را به عنوان معاون آموزش ابتدایی کشور و یک متخصص تأیید میکنید؟
- اول اینکه به نظر ما برنامههای رسانه ملی باید ممیزی تربیتی داشته باشد. شخصاً موافق روش چرتکه نیستیم. با دکتر مهاجرانی رئیس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان جلسه مشترکی داشتیم و قرار است نامه مشترکی برای مدارس ارسال کنیم که آموزشهایی نظیر چرتکه و کانگرو را که به نظر ما ارزش تربیتی ندارند ممنوع کند. علم تعلیم و تربیت میگوید دوران کودکی باید کودک را متوازن و متعادل رشد دهد یعنی اگر بیش از حد به پرورش ذهنی او توجه کنیم در واقع او از ساحتهای دیگر تربیت باز میماند. نکته این است که شما در دوره کودکی در هر زمینه که به کودک فشار وارد کنید جواب میگیرید. حال میتواند آموزش ذهنی ریاضی باشد یا یک ورزش حرفه ای. اما آیا تربیت در کودکی با این اصول موافق است و با چه قیمتی ما میخواهیم به چنین تربیتی دست بزنیم.
*نکته این است که در دنیا هم مواردی مانند آموزش چرتکه جذاب است.
-در دنیا مؤسسات زیادی هستند و افرادی در آن فعالیت میکنند که با مقاصد تجاری پیش میروند اما روند علمی در دنیا آنها را تأیید نمیکند. ما گزارشهایی داریم از بچههایی که در همین چرتکه بسیار پیشرفت کردند اما دچار مشکلات رشد عاطفی و یا حتی مشکلات تیکهای عصبی شدند. در واقع هر چیزی که از حالت طبیعی خارج شود شکل کاریکاتوری به خود میگیرد. وقتی والدین زمان زیادی از کودک خود میگیرند تا صرف یادگیری یک مهارت خاص کند در واقع فرصت یادگیری ابعاد دیگر مهارتها را از او میگیرند.
متأسفانه تلویزیون نه در این برنامه که در برنامهای دیگر هم به این موارد دامن میزند و باعث میشود والدین، کودکانشان را با هم مقایسه و حتی آنها را تحقیر کنند. این کودکان در بزرگسالی به جایی می رسند که علاقه به برتر بودن در آنها نهادینه شده است.
بچهها با عملکرد خودشان تشویق میشوند. هر موجودی در خلقت خداوند ویژگی خوبی دارد که بتوان آن را تشویق کرد اما وقتی شما یک معیار برای قضاوت بگذارید در واقع تعداد زیادی تشویق نمیشوند. در دنیا و کشورهای پیشرو در امر آموزش بچهها در هر زمینهای که علاقه مند باشند میتوانند ارائه داشته باشند و در همان زمینه تشویق میشوند. کاش عصر جدید دست از سر کودکان بردارد.
*نکته این است که در طرح بوم، که طرح جدید آموزش و پرورش برای مدارس است و مدارس دو ساعت از زمان هفته را به صورت آزاد برای تدارک برنامه خاصی میتوانند در نظر بگیرند نیز برخی مدارس روی همین موارد دست میگذارند.
-در دستورالعمل طرح بوم اتفاقاً آورده ایم که در طرح بوم چه مواردی نباید لحاظ شود. مثلاً بوم کلاس تقویتی نیست. مسابقات نیست، اردوهای تفریحی نیست اما قبول داریم که باید در بحث نظارتی کارهای بیشتری روی این طرح صورت بگیرد که به بیراهه نرود. مشکل اینجاست که این طرح از طریق معاونتهای آموزشی باید پیگیری شود اما متولی آن سازمان پژوهش و برنامه ریزی است. تفاوت مجری و ناظر چالش ایجاد میکند. یک ماه قبل جلسهای با آقای ذوعلم رئیس سازمان پژوهش داشتیم و این موارد را منتقل کردیم و ایشان برای حل مشکل تاکید کردند و ما هم اعلام کردیم آمادگی داریم که ناظر و مجری این طرح در سه پایه دوم ابتدایی باشیم.
دوره پیش دبستانی در کشور ما اجباری نیست هر چند بسیاری از خانوادهها از آموزش پیش دبستانی استقبال میکنند و این اتفاق مبارکی است. چند سالی است که دوره ۵ ساله دبستان به ۶ سال تبدیل شده است و دانش آموزان دوره ابتدایی را در دو دوره سه ساله و عموماً در یک مدرسه به پایان میرسانند و باز از سوی دیگر چند سالی است شیوه ارزشیابی کیفی- توصیفی به عنوان تنها شیوه آموزش در دوره ابتدایی به کار میرود که مورد نقد و نظر بسیاری از صاحبنظران تعلیم و تربیت است.
واقعیت این است که چه در نزد خانوادهها و چه در حوزه آموزش و پرورش، چه رسانه ملی و… نگاه به تعلیم و تربیت کودکان دچار چالشهای فراوانی است. از یک سو نظام آموزش یادگیری، از سوی دیگر چالشهایی که این روزها درباره پسرفت سواد کودکان با توجه به نتیجه آزمونهای جهانی ذکر میشود، و از جانبی دیگر کودکانی که به هر طریقی به عنوان الگوهای برتر استعداد مطرح میشوند که نمونه آخر آن را باید در برنامه تلویزیونی «عصر جدید» جستجو کرد، از طرفی دیگر بازار آزمونها و کتابهای کمک آموزشی که هر کودک را به جانبی میکشاند و… این دوره را تماماً در معرض توجه قرار میدهد تا کارشناسان بتوانند هر روز سوژهای برای پرداختن به امر مهم تعلیم و تربیت کودکان داشته باشند.
در فرصتی که دست داد با رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش با تمرکز بر شیوه آموزشی ارزشیابی کیفی- توصیفی و چالشهای آن و همچنین چند سوال دیگر از جمله حضور کودکان در برنامه استعدادیابی «عصر جدید» و همچنین چالشهای «طرح بوم» گفتگو کردیم.
*در حوزه آموزش ابتدایی یکی از چالشهای جدی ما در حوزه ارزشیابی کیفی توصیفی است که قرار بود بازنگری در این خصوص صورت بگیرد. آیا این بازنگری به سال تحصیلی جدید میرسد؟
- تکلیف ما این بود که ارزشیابی کیفی – توصیفی را که مورد توجه بسیاری از خانوادهها، اصحاب تعلیم و تربیت است مورد بازنگری قرار دهیم که کارهای اصلاح آئین نامه و نوشتن شیوه نامه آن تمام شده است. ما مقالهها، پژوهشها و آسیب شناسی های مربوط به این حوزه را بازنگری کردیم تا بتوانیم شیوه نامه را نهایی کنیم. در حال حاضر آن را به کمیسیون تخصصی در شورای عالی آموزش و پرورش ارسال کردیم تا این اصلاحات بررسی و نهایی شود. در صورت نهایی شدن آن را به مدارس ابلاغ میکنیم و تبدیل به مصوبه میشود. در اصلاحیه ما بازخوردهای مدیران و معلمان و دغدغه والدین و دانش آموزان را در نظر گرفتیم و امیدمان این است با توجه به تراکم کاری که در شورای عالی آموزش و پرورش وجود دارد در اولویت قرار بگیرد و بتوانیم از ابتدای مهر ماه آن را اجرا کنیم.
*آیا این بازنگری بیشتر کیفی است یا ساختاری؟
- ما سعی کردیم بازنگری هایمان متناظر با چالشهای موجود باشد. به معنای دیگر سعی کردیم اگر چیزی را اصلاح میکنیم متناظر به این باشد که داریم چالشی را اصلاح میکنیم.
* میتوانید مثالی ذکر کنید؟
_ البته هنوز اصلاحیه ما تصویب نشده است اما به طور مثال یکی از دغدغههای دانش آموزان و والدین طیف بازخوردهایی بود که در ارزشیابی کیفی – توصیفی به دانش آموزان داده میشود و تفاوتهای فردی در آن به خوبی دیده نمیشود یعنی دامنه این بازخوردها کم بود. ما نظر مدیران و معلمان را در این خصوص دریافت کردیم و همچنین نظر اولیا و دانش آموزان را رصد کردیم و نگاهی نیز به تجارب بین المللی در این زمینه داشتیم. مشاهده کردیم که ۴ حالت توصیفی که در حال حاضر در ارزشیابی کیفی – توصیفی ما وجود دارد، کم است. خصوصاً بچههایی که همه چیز را به صورت کامل پاسخ میدهند در این نوع ارزشیابی بازخورد کاملی دریافت نمیکنند و تفاوتشان دیده نمیشود. در حال حاضر در بازنگری ما دامنه این توصیف به ۵ حالت تغییر کرده است. در کشورهای دیگر از ۵ تا ۷ حالت توصیف وجود دارد و بازخوردهای جزئیتری ارائه میدهند اما پیشنهاد اولیه ما ۵ توصیف است.
یک چالش دیگر که داشتیم در خصوص اجرای رزشیابی بود که شیوه نامه متناسب با آن وجود نداشت که وزارتخانه، آن را تدوین کرده باشد. ما باید تعدادی موارد مشخص میکردیم برای کار معلمان تا به زعم خودشان ارزشیابی انجام ندهند و چندگانگی ایجاد نشود. از همین رو گامهای اجرایی و نهایی این ارزشیابی نوشته شده است.
امسال کار دیگری که کردیم این بود که با مرکز فناوری اطلاعاتمان هماهنگ کردیم و همه موارد را سامانهای کردیم به طوری که بچهها پوشه الکترونیکی دارند و همه چیز در آن ثبت میشود. دیگر لازم نیست مدارس هزینه کنند و شخصی را که مدعی است نرم افزار خاصی برای این موارد تهیه کرده است را به کار بگیرند. روی هم رفته برخی اصلاحات ما شکلی و بیشتر آن محتوایی است اما همگی متناظر با چالشهای ما است. اینکه ما چه مشکلی در ارزشیابی کیفی – توصیفی داریم و باید چه تغییری برای بهبود آن بدهیم.
کمکی که کمیسیون تخصصی شورای عالی آموزش و پرورش میتواند انجام دهد این است که این موارد را تقویت کند. ما سعی کردیم کاملاً از شیوههای علمی در دیدگاههای خود پیروی کنیم و از پژوهشهایی که آسیبها را شناسایی کرده اند استفاده کنیم.
* یکی از چالشهایی که چند وقتی است مطرح میشود پایین آمدن سطح سواد دانش آموزان خصوصاً در خواندن و نوشتن بر اساس حضور آنها در آزمونهای جهانی است. انتقادها هم برخی به همین موضوع ارزشیابی کیفی - توصیفی باز میگردد که عملاً گویی بچهها تا رسیدن به پایه هفتم، پایشی از عملکردشان جز همان توصیف معلم وجود ندارد و برخی مواقع این توصیف دقیق نیست. آیا این شیوه نامه و تغییراتی که در ارزشیابی کیفی – توصیفی لحاظ میشود در رفع نگرانی پایین آمدن سطح سواد خواندن و نوشتن دانش آموزان تأثیر میگذارد؟
_ نکته این است که باید یادمان باشد که با تغییر روش بازخورد دادن به دانش آموزان سطح سواد تغییر نمیکند. اگر ما به دانش آموزان عدد بدهیم یا واژههایی مثل بسیار خوب و … میزان یادگیری تغییری نخواهد کرد. همزمان با این برنامه ما شروع کردیم به رصد و تحلیل گلوگاههایی که در آن دچار افت یا تکرار پایه هستیم. بر اساس مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش ما باید سال ۹۵ پایش عملکرد دانش آموزان را به شیوهای غیر از ارزشیابی کیفی- توصیفی انجام میدادیم اما اعتبار اجرایی لازم تأمین نشد تا آن را به سرانجام برسانیم.
* آیا میتوان گفت تغییر کتابهای درسی و شیوه آموزش یکی دیگر از دلایل افت عملکرد تحصیلی دانش آموزان در سالهای اخیر است و اینکه آیا میتوانید بگوییم در کدام پایه در دوره ابتدایی بیشترین مشکل وجود دارد؟
- ما پایشی را که انجام دادیم ارزیابی تک تک درسها به صورت پایه به پایه بود. از پایه اول به سمت پایه ششم که حرکت میکنیم تفاوتها و افت بیشتر محسوس میشود و در درسها میتوانیم بگوییم در درس ریاضی و علوم بیشترین افت را داریم. قطعاً نتیجه پژوهشهای خود را در شورای عالی آموزش و پرورش ارائه میکنیم اما درباره کتابهای درسی باید بگویم که ما باید درباره اظهارنظر پیرامون سطح سواد بچهها دیدی کُل نگر داشته باشیم و مجموعه عوامل که روی سطح سواد اثر میگذارد را ببینیم. مثلاً باید بدانیم معلمان چه کسانی هستند؟ آیا این معلمان صلاحیت و تخصص لازم را دارند و به روشهای گوناگون یادگیری مسلط هستند؟ اگر ما از تسلط معلم اطمینان نداشته باشیم یک علامت سوال بزرگ پیش روی خود داریم. در این سالها به روشهای مختلف معلم جذب کرده ایم که متأسفانه چالش ما را زیاد کرده است.
نکته دیگر این است که امروز در دنیا و در سند تحول بنیادین خودمان تاکید میشود که باید از منابع یادگیری متعدد در امر آموزش استفاده کرد و هر چه در کودکی، ما آموزشهای عملیاتی تر و عینیتر به بچهها ارائه دهیم نسبت به یادگیری میتوانیم مطمئنتر باشیم تا آنکه بر اساس متن به یادگیری تکیه کنیم. چرا که اگر یادگیری صرفاً از طریق کتابهای درسی و متن صورت بگیرد میتوان حافظه بچهها را پرورش داد و تصور کرد سواد اتفاق افتاده است.
در ارتباط با زبان فارسی پیشنهادی که در ارزشیابی کیفی – توصیفی در بازنگری جدید ارائه کرده ایم این است که حتماً باید یک ارزیابی شفاهی نیز صورت بگیرد و معتقدیم اصلاح برخی شیوههای ارزیابی به افزایش مهارت میانجامد اما نکته آخری که میخواهم بگویم این است که قضاوت ما درباره کاهش سطح سواد خواندن و نوشتن بچهها بر اساس آزمون تیمز و پرلز است که ما از سال ۱۹۹۵ و ۲۰۰۱ در آنها شرکت کردیم و پیش از آن مقایسهای برای دانش آموزان نداشتیم.
* نکته دیگر این است که امروزه سوادهای چندگانه مطرح میشود و عدهای میگویند بچههای امروز در فناوری اطلاعات سواد بالایی دارند.
- نکته این است که با هر تعریفی از سواد، پایه خواندن و نوشتن و ریاضی اساس سواد است. اگر ما بگوییم نوع دیگری از سواد کاربردی وجود دارد که نیازی به این پایهها ندارد، درست نیست. اما میخواهم بگویم روند نتایج ما در همین آزمونهای جهانی که ذکر شد از سال ۱۹۹۵ تا دوره پیش نشان از رشد داشته است. هر چند هنوز به میانگین نرسیده ایم. در واقع ما از نظر سطح سواد، بچههایمان رشد داشته اند اما باید حواسمان باشد که این یک چالش است که ما از میانگین جهانی نمرات کمتری داریم. امر یادگیری فرایندی پیچیده است، امکانات خوب، معلم، کتاب، والدین و … برای امر تعلیم و تربیت لازم است. در یکی از پژوهشهای جهانی که میان نمرات دانش آموزان ایرانی صورت گرفت نشان داد که میان نمره بچههای فقیر و غنی در این آزمونها تفاوت چشمگیری وجود دارد و همین نشان میدهد چقدر مواردی که ذکر کردم اثرگذار است.
*از همین رو است که کارشناسان معتقدم آموزش و پرورش میتواند وظیفه برطرف کردن چالش امر یادگیری میان طبقه فقیر و غنی را با عدالت آموزشی برطرف کند در صورتی که امروزه میبینیم اگر سرباز معلم به نقطهای میفرستند آن نطقه، مناطق محروم است و معلمان برتر در همان مناطق غنی باقی میمانند.
- بله، در سطح جهان، نظامهای آموزشی موفق ویژگی شأن این است که به کل سیستم توجه میکند و با هوش ترین معلم و بهترین مدیران را برای چالش برانگیز تر ین مدارس میفرستند در حالی که ما برعکس عمل میکنیم باید این رویه اصلاح شود.
*بگذاریم این سئوال را هم از شما بپرسم که نظرتان درباره اشخاصی مانند آقای آذری که یک روحانی هستند و در مناطق محروم و دورافتاده استان کهگیلویه و بویراحمد سفر میکنند و برای بچهها کتاب میخواند، چیست؟ آیا به این افراد و تشویق آنها نظری دارید؟
- من به نوبه خودم از همین طریق از ایشان و کسانی چون ایشان تشکر میکنم. اتفاق از طریق دستیارم سعی کردیم ارتباطی با ایشان برقرار کنیم و دعوتی هم از ایشان صورت گرفته است. همین موضوع حضور ایشان و کاری که میکنند نشان میدهد که تعلیم و تربیت بچهها مسئولیت همگانی است و ما باید از ظرفیتهای اجتماعی استفاده کنیم تا در قسمتهایی که به دلیل سیاستگذاریهای غلط ما دچار چالش هستیم آن چالشها جبران شود. ما باید از این پتانسیلها استفاده کنیم خصوصاً در مناطق محروم نمونه چنین کارهایی بسیار ارزشمند است ضمن اینکه خود فرایند کتابخوانی فعالیتی ارزشمند است. بزرگترین ترویج کتابخوانی در سطح کشور را با طرح «عید و داستان» کلید زدیم. قصههایی که از بچهها به دست ما رسیده است شگفت انگیز است. قصه بهترین امکان برای افزایش همزمان مهارتهای خواندن، نوشتن، تخیل است و پیامهای تربیتی را نیز میتوان همزمان متناسب با اقتضائات دوران کودکی به آنها انتقال داد.
* بگذارید درباره برنامه «عصر جدید» هم از شما سئوالاتی بپرسم. در این برنامه چند کودک به مرحله نهایی رسیده اند از جمله دو کودک که در مهارت چرتکه ویژه بودند. جدای از اینکه بحث بر سر این برنامه این است که آیا واقعاً به استعداد توجه میکنند یا نه، اما آنچه در این برنامه و بعد از حضور این دو کودک در برنامه شاهد هستیم این است که خیلی از خانوادهها به سمت کلاسهای مهارت محاسبه ذهنی که اصطلاحاً به آن روش آموزشی چرتکه میگویند علاقه مند شده اند. آیا شما این روش را به عنوان معاون آموزش ابتدایی کشور و یک متخصص تأیید میکنید؟
- اول اینکه به نظر ما برنامههای رسانه ملی باید ممیزی تربیتی داشته باشد. شخصاً موافق روش چرتکه نیستیم. با دکتر مهاجرانی رئیس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان جلسه مشترکی داشتیم و قرار است نامه مشترکی برای مدارس ارسال کنیم که آموزشهایی نظیر چرتکه و کانگرو را که به نظر ما ارزش تربیتی ندارند ممنوع کند. علم تعلیم و تربیت میگوید دوران کودکی باید کودک را متوازن و متعادل رشد دهد یعنی اگر بیش از حد به پرورش ذهنی او توجه کنیم در واقع او از ساحتهای دیگر تربیت باز میماند. نکته این است که شما در دوره کودکی در هر زمینه که به کودک فشار وارد کنید جواب میگیرید. حال میتواند آموزش ذهنی ریاضی باشد یا یک ورزش حرفه ای. اما آیا تربیت در کودکی با این اصول موافق است و با چه قیمتی ما میخواهیم به چنین تربیتی دست بزنیم.
*نکته این است که در دنیا هم مواردی مانند آموزش چرتکه جذاب است.
-در دنیا مؤسسات زیادی هستند و افرادی در آن فعالیت میکنند که با مقاصد تجاری پیش میروند اما روند علمی در دنیا آنها را تأیید نمیکند. ما گزارشهایی داریم از بچههایی که در همین چرتکه بسیار پیشرفت کردند اما دچار مشکلات رشد عاطفی و یا حتی مشکلات تیکهای عصبی شدند. در واقع هر چیزی که از حالت طبیعی خارج شود شکل کاریکاتوری به خود میگیرد. وقتی والدین زمان زیادی از کودک خود میگیرند تا صرف یادگیری یک مهارت خاص کند در واقع فرصت یادگیری ابعاد دیگر مهارتها را از او میگیرند.
متأسفانه تلویزیون نه در این برنامه که در برنامهای دیگر هم به این موارد دامن میزند و باعث میشود والدین، کودکانشان را با هم مقایسه و حتی آنها را تحقیر کنند. این کودکان در بزرگسالی به جایی می رسند که علاقه به برتر بودن در آنها نهادینه شده است.
بچهها با عملکرد خودشان تشویق میشوند. هر موجودی در خلقت خداوند ویژگی خوبی دارد که بتوان آن را تشویق کرد اما وقتی شما یک معیار برای قضاوت بگذارید در واقع تعداد زیادی تشویق نمیشوند. در دنیا و کشورهای پیشرو در امر آموزش بچهها در هر زمینهای که علاقه مند باشند میتوانند ارائه داشته باشند و در همان زمینه تشویق میشوند. کاش عصر جدید دست از سر کودکان بردارد.
*نکته این است که در طرح بوم، که طرح جدید آموزش و پرورش برای مدارس است و مدارس دو ساعت از زمان هفته را به صورت آزاد برای تدارک برنامه خاصی میتوانند در نظر بگیرند نیز برخی مدارس روی همین موارد دست میگذارند.
-در دستورالعمل طرح بوم اتفاقاً آورده ایم که در طرح بوم چه مواردی نباید لحاظ شود. مثلاً بوم کلاس تقویتی نیست. مسابقات نیست، اردوهای تفریحی نیست اما قبول داریم که باید در بحث نظارتی کارهای بیشتری روی این طرح صورت بگیرد که به بیراهه نرود. مشکل اینجاست که این طرح از طریق معاونتهای آموزشی باید پیگیری شود اما متولی آن سازمان پژوهش و برنامه ریزی است. تفاوت مجری و ناظر چالش ایجاد میکند. یک ماه قبل جلسهای با آقای ذوعلم رئیس سازمان پژوهش داشتیم و این موارد را منتقل کردیم و ایشان برای حل مشکل تاکید کردند و ما هم اعلام کردیم آمادگی داریم که ناظر و مجری این طرح در سه پایه دوم ابتدایی باشیم.
ثبت نظر