شاید اگر ۲۰ سال قبل دو بانوی مسن، برای تجدیدخاطره در جستجوی مدرسهی کودکیهایشان در لالهزار نو برنمیآمدند، هنوز همه فکر میکردند، سردرقدیمی و ساختمان باغ مانندش را صاحبخانه ساخته و حالا که دلش را زده، انباریاش کرده است.
، حتی «عبدالغفار» هم این کوچه را دیده و در نقشهی شهریاش ثبت کرده، نقشهای که حالا یکی از مهمترین منابع شهری قاجارها است. در تنها بنبست ضلع جنوبی کوچه شهید زوارئیان یا همان «کاخ سابق» در نقشه عبدالغفار، بین خیابانهای سعدی شمالی و لالهزار نو، مجموعهای قدیمی با دو بنای شمالی و جنوبی در دو ضلع یک حیاط بزرگ قرار گرفتهاند و بنای شمالیاش در دو طبقه ساخته شده و همهی بنا سالهاست نقشِ انبار را بازی میکنند.
اما حالا مدتی است بنا را تخلیه کردهاند و به گواه مردم محله و بنری که روی چند دیوار اطراف ساختمان نصب کردهاند که تنها آدمهای فعال تا همین چند روز قبل در این خانه که بخشی از بنا را دفتر کارشان کرده بودند هم مهاجرت کردهاند و حالا بنا آن در آستانه تخریب است، یعنی یکی از قدیمیترین بناهای مدارس تهران قاجار که در فهرست آثار ملی هم به ثبت نرسیده و به نظر میرسد آنطور که باید شناخته شده نیست. بین مردم محله، چه برسد برای میراثفرهنگی و مدیریت شهری تهران!.
علی شهیدی - مدرس دانشگاه تهران و ایرانشناسی که در طول سالهای گذشته به واسطهی علاقهاش روی این بنا پژوهشهای میدانی انجام داده – بنر نصب شده روی دیوارها را آخر کار این بنای قدیمی و ارزشمند در تنها بخش باقی مانده از بافت لالهزار میداند، او آخرین ساعت پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت، با ارسال عکس و نشانی، خبر از وجود مدرسهای قاجاری با نام احتمالی «کاخ» در این نقطه میدهد؛ کوچه زوارئیان در لالهزار نو، روبروی کوچه «پیرنیا» کمی بالاتر سمت راست.
نبود اطلاعات ِ کافی از معماری بناهای غیردولتی قاجار و پهلوی
او در گفتوگو با خبرنگار ایسنا با بیان اینکه متأسفانه هنوز بناهای بسیار تاریخی و ارزشمندی در تهران وجود دارند که کسی از آنها خبری ندارد، شناسا نبودن یا کم بودن حجم اطلاعات موجود از آن بناها را دلایلی میداند که بنایی مانند این مدرسه ناشناس باقی بماند و تنها راه چاره برای به دست آوردن اطلاعات از این نمونه بناهای قدیمی را تاریخ شفاهی میداند. کاری که خود او برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر از این مدرسه انجام میدهد.
این ایرانشناس توضیح میدهد: حدود ۲۰ سال پیش دو خانم مسن به لالهزار آمدند، آنها در جستجوی مدرسهای دوران تحصیل خود بودند تا تجدید خاطره کنند، به این واسطه مشخص شد آنجا یک مدرسه بوده است، قبل از آن همیشه توجهم به این بنا و معماری و تزئینات آن جلب میشد، اما فکر نمیکردیم چنین کاربری داشته باشد یا نوع معماری آن در داخل یک مدرسه چگونه باشد..
وی با تاکید بر اینکه به واسطه نبود اطلاعات دقیق، از معماری غیر مسکونی، یعنی اداری و دولتی در اواخر قاجار و پهلوی اطلاعات چندانی نداریم، ادامه میدهد: معماریهای باقی مانده از معماری غیرمسکونی معمولاً یا به شکل کاخهاست مانند «کاخ – موزهها»، یا شبیه به بناهای بسیار مشهور مانند اوایل پهلوی اول «کاخ دادگستری» یا «کاخ شهربانی» (وزارت خارجه امروزی) است.
او با بیان اینکه متأسفانه از شیوه ساخت مدرسه در دورههای گذشته چیزِ زیادی نمیدانیم، اضافه میکند: با سرنخی که کار میدانی از این مدرسه به ما داد، وقتی وارد آن ساختمان میشویم یا از بیرون بنا، به نما نگاه میکنیم، مطمئن میشویم که با یک ساختمان اداری و دولتی روبهرو هستیم. از یک سو نوع ساخت پنجرهها متفاوت است، معمولاً ابعاد پنجرهی خانهها در طبقات بالا و پایین متفاوتاند، اما در این ساختمان یکسان هستند. آن پنجرهها و نردههای زیادی دارد و چیزی که امروز به عنوان هنر «فرفورژه» مطرح میشود، پیش از آن، در گذشته توسط آهنگرها ساخته میشد.
وی میافزاید: از سوی دیگر این بنا، دارای یک راهپله بسیار عریض است که طبقه اول را به طبقه دوم متصل میکند، در حالی که یک خانهی مسکونی نیاز به چنین راه پلهای ندارد، اما در فضایی مانند مدرسه و برای تردد دانشآموزان بین کلاس و طبقات معمولاً آن ایجاد میشود. همچنین اتاق تالار مانند در طبقه اول بنا و کمدهای بسیار نفیس چوبی، احتمال اینکه این اتاق، دفتر مدیر مدرسه بوده را زیاد میکند.
شهیدی همچنین با اشاره به احتمال مصادرهای بودن این بنا در اوایل انقلاب اسلامی، اظهار میکند: تا جایی که میدانم در اوایل انقلاب، آن بنا یک ملک مصادرهای بوده که مانند دیگر املاک مصادرهای بعد از انقلاب، مدتی خانوادههای نیازمند در آنها زندگی میکردند و به دولت اجارهی مختصری میدادند و سرانجام چند سال قبل ظاهراً این بنا در مزایده به فروش میرود و یکی از تجار منطقه با خرید آن، فضا را به انباری تبدیل میکند، اما از مدتی قبل نیز، انباری تخلیه شده و به نظر میرسد برای تخریب و ساخت احتمالاً یک مجتمع تجاری و اداری در حال آماده شدن است.
کوچه ۲۰۰ ساله لالهزار، جایی اشرافزادگان و اعیان قاجاری
این ایرانشناس از سوی دیگر کوچهی «شهید زوارئیان» را یکی از قدیمیترین کوچههای تهران معرفی میکند و ادامه میدهد: تا قبل از تغییر نام کوچه به «شهید زوارئیان»، آن کوچه «کاخ» نامیده میشده و هیچ نامی قبلتر از آن برای کوچه به دست نیامد، از سوی دیگر موقعیت کوچه در «نقشه عبدالغفار» وجود دارد که به واسطهی اینکه آن نقشه یکی از قدیمیترین نقشههای تهران در دوره قاجار است، از اهمیت زیادی برخوردار است.
او قدمت این کوچه را چیزی حدود دو قرن میداند و ادامه میدهد: در ورودی کوچه از سمت خیابان سعدی سینما «اُدئون» و در خیابان لالهزار نیز سینما «کریستال» قرار داشته و در داخل کوچه نیز خانههای اشرافی زیادی متعلق به اشرافزادگان آن دوره قرار داشته است.
این پژوهشگر با بیان اینکه این محله بخشی از محله دولت و بین خیابان سعدی و لالهزار نو فعلی که اعیاننشین بوده و تعداد زیادی از بزرگان دوره قاجار در آن ساکن بودهاند، ادامه میدهد: در ضلع غربی کوچه منتهی به خیابان لالهزار، املاک پیرنیا و عمارت معروف «مشیرالدوله» قرار دارد.
احتمالاً به واسطه نام کوچه، نام مدرسه «کاخ» بوده
شهیدی با اشاره به پژوهشی که دربارهی نام این کوچه - کاخ - انجام داده است، ادامه میدهد: متأسفانه اسناد و شواهد بیشتری از نام قبل از «کاخ» برای این کوچه به دست نیاوردم، اما کوچه دیگر در خیابان سعدی هست که نام آن با یک تفاوت، شبیه این کوچه بوده، کوچه «کاخ کودک» که هنوز مدرسهای که به دلیل آن اسم کوچه نام گرفته، وجود دارد.
او موقعیت آن کوچه را بالاتر از چهارراه «سید علی» معرفی میکند که یک قهوهچی و یکی از شخصیتهای مشهور تهران در دوره قاجار بوده که یک کوچه نیز به نام او در یکی از فرعیهای نزدیک همین چهارراه قرار دارد.
این مدرس دانشگاه با بیان این توضیحات، نسبت به این اتفاق اشاره میکند که احتمالاً نام کوچه یعنی «کاخ» باید روی مدرسه نیز تأثیر گذاشته باشد و مدرسه نیز «کاخ» ثبت شده باشد، چون معمولاً هیچ خانهی مسکونی نام خود را از کوچه نمیگیرد، یا باید نام مدرسه بوده باشد یا اشارهای باشد به کاخ «مشیرالدوله» که این کوچه به آن یعنی املاک و عمارت «مشیرالدوله» ختم شده باشد، در ضلع مقابل این کوچه در خیابان لالهزار.
خانههایی که احتمالاً روی روی کارتپستالها جا خوش کردهاند
او همچنین به وجود خانهی قدیمی و ارزشمند دیگری در نزدیکی این بنا اشاره میکند و میگوید: آن نیز متعلق به یکی از پزشکان دوره پهلوی بوده است. هر دو بنا سردرهای فوقالعاده زیبا و شاخصی دارند که شاید برخی از آنها را در کارت پستالهایی که در طول دوران مختلف در تهران چاپ شده، دیده باشیم.
وی با اشاره به اینکه این کوچه لوکیشن چند فیلم سینمایی نیز بوده، ادامه میدهد: ای کاش میراثفرهنگی یا شهرداری میتوانستند با تملک این املاک، آنها را به یک مرکز مهم گردشگری، بومگردی یا موزههایی که تاریخ شهر تهران را تاریخ بر اساس یک موضوع خاص میتوانند معرفی کنند، تبدیل کنند، مانند موزه آموزش و پرورش.
همه چیز در لالهزار به سرعت در حال نابودی است
این مدرس دانشگاه اظهار میکند: این دو ساختمان نیز جزو معدود یادگارهایی هستند که از بافت تاریخی لالهزار به جا ماندهاند و هنوز سرپا باقی ماندهاند، امیدواریم با کمک دلسوزان شهر و شورای شهر و میراث فرهنگی، بتوانیم آنها را سرپا نگه داریم.
وی با بیان اینکه در حالی که در طول چند سال و ماه گذشته، شهرداری منطقه ۱۲ تهران، در حال آمادهسازی خیابان لاله زار برای تبدیل به پیادهراه است، اما بناهای قدیمی زیادی به خصوص در بخش پایینی لالهزار تخریب شدهاند.
شهیدی تاکید میکند: متأسفانه در بخشِ پایین این خیابان قدیمی، همه چیز به سرعت در حال نابودی و تغییر کاربری به پاساژهای چند طبقه است، حتی این اقدام در حال گسترش به لالهزار نو در بالای خیابان جمهوری و چهارراه لالهزار است، اتفاقی که میتواند برای آینده این خیابان بسیار نگرانکننده باشد.
تا میتوانی عکس بگیر، شاید فردا نباشد
مجتبی ۴۰ ساله و یکی از همسایههای روبهرویی خانهی دکتر است، نگاه متعجب و حسرتوارمان به بنا را که میبیند، با خنده میگوید: تا میتوانی عکس بگیرید شاید دفعه بعد که بیایی دیگر خبری از این دو خانه و سر درهایشان نباشد. هر کدام حداقل ۱۰۰ سال را دارند و هر کدام زیرزمینی جداگانه دارند.
او که گویی خانهی دکتر را بیش از مدرسه دوست دارد، حتی داخل بنا را هم دیده. وضعیتاش این طور توضیح میدهد: مالک امروزی خانه به ما گفت که اینجا متعلق به یک دکتر بوده، اما امروز بیشتر از آن یک خانه خرابه باقی مانده است. داخل باغ سمور هم دارد. خانه حیاط و باغ و استخر داشت که امروز استخر آن بیشتر به یک خرابه تبدیل شده است.
مجتبی همانطور که به داخل خانه میرود، با حسرت سرش را تکان میدهد و باز میگوید: از این سر درها عکس بینداز دفعه بعدی که بیایی دیگر آنها را نمیبینی. بعید میدانم در تهران از این نمونه سردرها دیگر وجود داشته باشد.
پیرمردِ دیگری که از یکی از مغازهها بیرون میآید از احتمال مدرسه بودن بنا متعجب میشود و میگوید: تا آنجا که حافظهام یاری میکند اینجا و خانه کناری انبار بوده است. او اما نمیداند بنا دقیقاً متعلق به چه کسی است.
انتهای پیام
ثبت نظر