هلن اولیایینیا نسبت به وضعیت قرمز ادبیات فولکلور کشور هشدار داد.
این نویسنده و مترجم اظهار کرد: ادبیات فولکلور به معنی ادبیات مردم است و طبیعتاً ادبیات عامه هر کشوری با کشور دیگر فرق میکند، اما ادبیات فولکلور ایران نسبت به سایر کشورهای جهان از ویژگیهای خاصی برخوردار است که تنوع اقوام مختلف از جمله آنهاست. زمانی سعی داشتم قصههای رایج این اقوام را در قالب کتابی جمعآوری کنم اما متأسفانه نتوانستم به این داستانها دسترسی پیدا کنم.
او افزود: کاری که سیما بینا در خصوص لالایی اقوام ایران انجام داده، کار بسیار ارزشمندی است و متأسفانه در سایر حوزههای ادبیات فولکلور یا عامه تحقیق و جمعبندی جامعی صورت نگرفته است و این حوزهها همچون داستان، شعر، موسیقی و ... در مواجهه با جهانیشدن در حال فراموشی هستند.
اولیایینیا افزود: جمعآوری لالاییهای ایرانی از اقصی نقاط ایران به میزان بالایی میتواند فرهنگ و کشور ما را معرفی کند. هرکدام از اقوام ما سنتهایی دارند که در فولکلورشان منعکسشده و با وجود تفاوتها، شباهتهایی هم در آنها یافت میشود.
این منتقد ادبی یادآور شد: در گذشته کانال رادیوییای در کشور فعالیت میکرد که به ادبیات فولکلور و معرفی آن توجه داشت، ولی متأسفانه دهههاست که از اینگونه حرکتها خبری نیست و صحبت کردن از فرهنگ اقوام در جامعه مظلوم واقع شده است.
او با بیان اینکه افرادی مثل فرید جواهرکلام مجموعه خوبی از ادبیات عامه را گرد هم آوردهاند، گفت: اینکه کتاب ایشان تا چه حد مورد مطالعه قرار گرفته یا چه تأثیری بر ادبیات معاصر ما داشته نیازمند یک کار پژوهشی است.
نویسنده کتاب «بشنو از وی چون حکایت میکند» با اشاره به وضعیت قرمز ادبیات فولکلور در کشور تصریح کرد: اگر بخواهیم وضعیت ادبیات فولکلور کشومان را با سایر کشورها بهویژه کشورهای انگلیسیزبان بسنجیم، در کشور ما، در همین حال حاضر که اهمیت این حوزه هویدا شده است قدمی برای این کار برداشته نشده، حال آنکه کشورهای دیگر از دوران قرون وسطی تمام آن چیزی را که به فولکلورشان مربوط میشد جمعآوری، مقایسه و تدوین کردهاند.
این مدرس دانشگاه تأکید کرد: غربیها شباهتهای ادبیات فولکلور اقوام را با یکدیگر مورد مقایسه و بررسی قرار دادند و همین بحثها مرجع و منبعی برای مطالعات مردمشناسیشان شد. با خوانش دقیق اساطیر کشورهای دیگر دریافتند که افسانههای یک قبیله غیرمتمدن آفریقایی چه شباهت و تفاوتی با افسانههای جوامع متمدن دارد و سپس این مسائل را در قالب کهنالگوها آوردند. اما ما چه کردیم؟
اولیایینیا بیگانگی نسل جوان امروز ایران با ادبیات را عامل کمکاری و بیتوجهی به ادبیات فولکلور و تأثیر آن بر ادب معاصر دانست و گفت: امروز اگر از فردی بپرسیم که ادبیات فولکلور سیستان و بلوچستان، کردها و... را میشناسد یا خیر، قطعاً از آن اطلاع ندارد. اقوام کشور ما دارای بیشترین آداب و رسوم، قصهها و... هستند و همین امر باعث شده ادبیات فولکلورمان از لحاظ محتوا، غنیتر از سایر کشورها باشد ولی متأسفانه در اثر بیتوجهی، این گنجینه غنی ما در حال خاک خوردن و فراموشی است.
او با اشاره به کتابی که اخیراً در قالب مجموعهای از قصههای فولکلور برای کودکان و نوجوانان گرد آورده است اظهار کرد: هنوز برای چاپ این کتاب ناشری پیدا نکردهام، برای اینکه ناشران اهمیتی به اینگونه کتابها نمیدهند. این صرفاً یک کتاب کودک نیست، بلکه میتواند مانند کتابی مرجع برای آن دسته از افرادی باشد که به دنبال کار تطبیقی هستند و قصههای مشابه را شنیدهاند.
مؤلف کتاب «شکسپیر، نویسنده یا روانشناس» ادامه داد: مشکل اساسی حوزه کتاب در کشور بیسوادی ناشران است. کتابی که برای کودکان تهیه کردهام تصویر دارد و چاپ آن گران تمام میشود به همین دلیل ناشران از چاپ آن سر باز میزنند و حتی معروفترین ناشران کتاب کودک نیز به من میگویند، «از این کتابها زیاد است.»
اولیایینیا خاطرنشان کرد: خیلی از ناشران بدون اینکه به محتوای کتاب توجه کنند، از نویسنده رزومه میخواهند، و این رزومه خواستن فقط برای این است که مطمئن شوند این نویسنده شناختهشده است. درواقع آنها رزومه را برای ضمانت چاپ کتابهای خود میخواهند. جالب است که من برای چاپ آن کتاب رزومهام را هم فرستادهام و در آن به چاپ ۲۰۰ عنوان مقاله ادبی توسط ناشران معروف اشاره کردهام ولی متأسفانه انگار همین برگه ضمانت هم برای آنها اهمیتی ندارد.
انتهای پیام
ثبت نظر