«وقتی در راهی بدون داشتن هدفی مشخص گام برداشته میشود موزهها به ویترینهایی برای نمایش کلکسیونها مختلف تقلیل مییابند و مطالعهی نسبت موزهها با امر فرهنگی آغشته به مقاصد اقتصادی، سیاسی و بعضا فردی میشود که وحدت موضوع از بین میرود، بنابراین وجود شعار منحصر به هر موزه که اهداف آن صراحتا و در دسترس عموم بیان شده، الزامی است،.»
سارا کریمان «کارشناس ارشد پژوهش هنر» و موزهدار و کارشناس واحد پژوهش مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد در یادداشتی که با عنوان «موزهها به مثابه کانونهای فرهنگی» در اختیار خبرگزاری ایسنا قرار داده، شعار امسال ایکوم جهانی را بررسی کرده است.
در این یادداشت آمده است: «موزهها به مثابه کانونهای فرهنگی» بخش نخست شعار سالیانه (۲۰۱۹) ایکوم را تشکیل میدهد، گزارهی فوق موکد دو رویکرد گوناگون در ماهیت و ذات کارکرد موزههاست، چنانچه به روش سلبی و ایجابی مساله را مورد تحلیل قرار دهیم. باید موزهها را «کانونهای فرهنگی» (که تا کنون نبودهاند) در نظر گرفت، بنابراین عبارت فوق نوید و فراخوانی به سوی «شدنی» در آینده تلقی میشود.
حال چنانچه موزهها تاکنون «کانونهای فرهنگی» نبودهاند، نسبت کنونی آنها با وضعیت و موقعیتهای فرهنگی چیست؟ اگر چه شعارهای سالیانه ایکوم برخواسته از تفکر جمعی تشکل موزهداران در سطح جهان است، با این وجود موقعیتهای بومی مصادیق آن را متمایز میکند، از اینرو نسبتِ کنش فرهنگی با موزهها در جغرافیای گوناگون، امری متغیر خواهد بود.
از سوی دیگر گزارهی فوق میتواند به امر «شدگی» یا «دست یافتگی» نیز اشاره داشته باشد که برداشت نگارنده متمایل به دیدگاه سلبی نسبت به موضوع و اشاره به «نیستی» و نوید به «شدن» است.
اگرچه میزان توجه و انعطاف موزه نسبت به شعار سالیانه ایکوم از اهمیت به سزایی برخوردار است، اما از این نکته نیز نباید غافل بود که وجود شعار منحصر به هر موزه که اهداف آن صراحتاً و در دسترس عموم بیان شده، الزامی است. بدیهی است هنگامی که در راهی گنگ و نامعلوم و بدون داشتن هدفی مشخص گام بر داشته میشود موزهها به ویترینهایی برای نمایش کلکسیونها مختلف تقلیل مییابند، در چنین شرایطی مطالعهی نسبت موزهها با امر فرهنگی آغشته به مقاصد اقتصادی، سیاسی و بعضاً فردی میشود.
عدم ثبات و سردرگمی در خط مشی موزهها (که گاهی با پویایی اشتباه گرفته میشود)، انسجام معنا و وحدت موضوع را از میان خواهد برد.
حال غرض از کانون فرهنگی چیست؟ یا کانونهای فرهنگی دقیقاً چه جور جایی است؟ آیا پیش از این موزهها کانونهای آموزشی یا تفریحی بودهاند؟ آیا پیش از این موزهها در نقش «کانون» نبودهاند؟ آیا موزهها پیش از این مولدان فرهنگی بودهاند؟
معنای نهفته در لفظ کانون ویژگی مرکزیت آگاه و منشا قابل توزیع است، از این رو کانون فرهنگی بر فراز هر گونه شعبهای از فرهنگ وهنر قرار میگیرد و در جایگاه مغز متفکر، جریانات و رویکردهای فرهنگی را سمت و سو میبخشد.
لذا امر فرهنگی آنی است مستقل از مقاصد آموزشی، اقتصادی، سیاسی و بعضاً هنری (اگرچه میتواند تمامی آنها را تحت شعاع قرار دهد) و کانون فرهنگی فضایی است که تولیگری امر فرهنگی را در سطح کلان به عهده دارد.
بنابراین «موزهها به مثابه کانونهای فرهنگی» در بطن خود اشاره به نیاز و همچنین تمایل به توسعهی مرزهای متصوره دارد، یقیناً قلمروی کانون فرهنگی به مراتب بسیطتر از موزه در جایگاه پیشین خود خواهد بود، از دیگر سو کانون فرهنگی متضمن آمیختهای از موضوعات و عناوین گوناگون است، اما همانطور که در بالا اشاره شد ویژگی تمامیت بخشی «کانون»، «مرکز» یا «قطب» دانای حاکم بودن و اشراف بر تمامی عناصر تحت کنترل است، این مهم نیازمند در دست داشتن ابزار قدرت تسلط بخشی، شبکهی پیوسته ارتباطی و دانش معتبر در امر فرهنگی است.
اگرچه همواره شعارها در هر بستری به خواستی آرمانی میپردازند اما تاملهای پیش آمده و بازنگری در مفاهیم موزهای و شیوههای مدیریتی منجر به کاربست تلاشی مجدانه در راستای تحولاتی مثبت خواهد بود.»
انتهای پیام
ثبت نظر