محمدعلی رکنی، برگزیده بخش آتیه داستان ایرانیان جایزه «جلال» میگوید: برای موفقیت نسل جوان در حوزه ادبیات این خیلی مهم است که نویسنده احساس کند طعمه ادبیات شده؛ آنگاه است که او با وجود هر مانعی، راه خودش را میرود و حس میکند بدون ادبیات نمیتواند زندگی کند و ایدهها و انگیزههایی دارد که باید راهش را ادامه دهد. امیدوارم نویسنده در دام ادبیات بیفتد.
این نویسنده که در یازدهمین دوره از جایزه جلال آل احمد با رای از مخاطبان به عنوان برگزیده بخش آتیه داستان ایرانیان به مناسبت چهلسالگی انقلاب معرفی شد، اظهار کرد: نسل جوان نویسندگان که در آغاز راه هستند باید آموزش داده شوند اما علاوه بر آن، اتفاق دیگری هم باید رخ دهد و آن این است که دنیای ادبیات کسی را برباید، که این خیلی کم اتفاق میافتد. از میان شاگردانم و نسل نوجوان و جوان میشنوم که میگویند «ما برای چه باید بنویسیم؟». چون معتقدند نه کسی اثر آنها را میخواند، چون آمار مطالعه کتاب این روزها خیلی کم است و نه اینکه پول متناسب با زحمتی که میکشند دریافت میکنند. اما نویسنده برای موفقیت باید احساس کند اگر ننویسد هویت ندارد.
رکنی افزود: جامعه هم باید تعالیمی پیدا کند تا نویسندهها انگیزه بیشتری برای ادامه راهشان داشته باشند و رابطهای دوطرفه میان مخاطب و نویسنده برقرار شود.
او در حالی که رمان «سنگی که نیفتاد» خود و برگزیده شدن در کتاب سال شهید حبیب غنیپور را عواملی دانست که منجر به انتخاب او توسط مخاطبان شده است، درباره اهمیت حمایت مخاطبان از نویسندهها اظهار کرد: نویسنده بدون مخاطب معنا پیدا نمیکند. هر چه هست، مخاطب است. نویسندهها اگر با هر ترفندی مخاطب ادبیات را جدی بگیرند و برای آنها، به عنوان طیفی از جامعه که رویکرد جدی نسبت به ادبیات دارند و آن را دنبال میکنند، تفاوت قائل شوند، ارتباط بهتری بین نویسندها و مخاطبان آنها ایجاد میشود و این مشارکت دادن اهل ادبیات، رغبت و میلی در مخاطب ایجاد میکند تا نویسنده مورد علاقهاش را حمایت کند و از طرفی نویسنده هم بدون مخاطب اصلا دلگرمی ندارد و این انگار یک بازی دوطرفه است. نویسنده اگر فکر کند که مخاطب جدی و فعال دارد برایش انگیزه میشود.
محمدعلی رکنی سپس درباره آسیبهایی که متوجه ادبیات است، از نگاه خود بهعنوان یک نویسنده بیان کرد: احساس میکنم آنچه به عنوان یک آسیب وجود دارد این است که مثلا وقتی بعضی از رمانهایی را که یک نشر خاص چاپ میکند، میخوانیم انگار همه کار یک نویسنده است، اینقدر که همه چیز آنها مشابه هم است. باید از تقلید جدا شوند و آثار بزرگ گذشتگان را بخوانند اما از آنها بگذرند. آفت از آنجایی شروع میشود که ما در تقلید بمانیم و بخواهیم شبیه کسی باشیم و چیزی خلق نشود و اتفاق جدیدی نیفتند و ادبیات را حتی قدمی جلو نبریم. مرحله اول این است که نویسنده باید یک سلوک نویسندگی و دریافتی از عالم داشته باشد و بعد بیاید حرف خودش را بزند؛ چون با تقلید بعد از مدتی هم نویسنده نوشتن را و مخاطب هم دنبال کردن ادبیات را پس میزند.
انتهای پیام
ثبت نظر