به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از بیبیسی، کارحرفهای اورلاندو سوئرو در مقام عکاس از دوران نوجوانی او تا دهه هشتاد زندگی اش ادامه داشت. در کتابی تازه با عنوان «اورلاندو/عکاسی» نزدیک به ۲۰۰ عکس بسیار خودمانیِ او از هنرپیشهها، سیاستمداران، موسیقیدانان و سایر چهرههای مشهور در دوران اوجشان گرد آمده که از دهه ۵۰ تا ۸۰ میلادی را در برمی گیرد. برخی از این عکسها ۵۰ سال است که چاپ نشدهاند.
گردآورندگان این کتاب جیم پسر اورلاندو و راد همیلتون، تهیهکننده فیلم هستند. آنها جعبههای متعدد نگاتیو و اسلاید را در آژانس عکاسی سابق اورلاندو جستجو کردند و حدود ۱۰ هزار اثر را نگاه کردند تا این گوهرها را برگزیدند. این کار فرایندی بسیار احساسانگیز نیز بود چون همان روزی که انتشارات هاتیه کانتز تایید کرد که کتاب منتشر خواهد شد، اورلاندو دچار حمله قلبی شد و بعد وقتی شنید کتاب زیر چاپ رفته است اشک از چشمان عکاس ۹۳ ساله جاری شد.
تونی رندل و زامبا، ۱۹۵۹
نخستین عکس، تونی رندل هنرپیشه را نشان میدهد که خیلی خونسرد و راحت دارد برای شیری به نام زامبا کتاب میخواند. این یکی از بیش از ۱۰۰ عکسی است که سوئرو سر صحنه فیلم «پشمالو» از تونی و زامبا روی تخت گرفت. «پشمالو» فیلمی کمدی درباره یک استاد روانپزشکی است که تلاش میکند اثبات کند که یک شیر میتواند اهلی شود. سوئرو هنگامی که در نیویورک زندگی میکرد عکاسی سر صحنههای فیلم را آغاز کرد و بعد هم به هالیوود رفت و حرفهاش را در این صنعت سرگرمی ادامه داد.
جنت لی و تونی کرتیس، المپیک زمستانی، ۱۹۶۰
جنت لی مشهورترین نقشش را در سال ۱۹۶۰ در «روانی» هیچکاک بازی کرد. در همان سال نیز با شوهرش تونی کرتیس که او هم هنرپیشه بود در فیلمی به نام «مردم، آرزوها، مدالها» مستندی درباره المپیک زمستانی در دره اسکواُی کالیفرنیا بازی کرد. سوئرو دوست خیلی نزدیک کرتیس و لی بود و چندین بار از آنها پیش از المپیک عکس گرفته بود. او در دهکده المپیک آنها را دنبال میکرد و از آنان عکس میگرفت.
سوئرو در ثبت لحظاتی که آدمها نقابشان را کنار میگذاشتند و خودشان بودند استاد بود. مثل همین عکس که لی دارد سیگار کورتیس را در لباسفروشی روشن میکند. سوئرو در کتاب توضیح میدهد: «فکر میکردم کلید ثبت عکسی عالی، احساس صمیمیت است. احساس میکردم اگر هیچ صمیمیت و نزدیکیای نباشد، عکسی هم در کار نخواهد بود.»
ژاکلین و جان اف کندی، ۱۹۵۴
دوره کاری سوئرو با عکاسی از خانواده کندی به بالندگی رسید. آن آژانس عکاسی که با او کار میکرد، تردید داشت که این عکاس جوان بتواند از پس چنین کاری برآید. اورلاندو اما پنج روز بهاری را با خانواده کندی گذراند و در ۲۰ جلسه عکاسی برخی جزییات زندگی روزمره کندیها را در جرج تاون ثبت کرد؛ از جمله چند تصویر کلاسیک و به یادماندنی. مثلا عکسی که در آن زوج تازه ازدواج کرده در آلبوم عروسیشان به عکسی نگاه میکنند که خواهران و برادران کندی را در حال بازی فوتبال آمریکایی نشان میدهد. ژاکلین بعدها برای سپاس از عکاس به او نوشت: «اینها تنها عکسیهایی هستند که به نظر نمیرسد که از فیلمی ترسناک بیرون افتاده باشم. اگر میدانستم که این قدر عکاس خوبی هستی، سوژه عکسی نمیبودم که عصبی و معذب است، اورلاندوی عزیز.» کندی هم که هنوز آن اندازه به تصویرش حساس نشده بود که بعدها شد، به سوئرو اجازه داد که با عینک از او عکس بگیرد، کاری که بعدها دیگر نکرد.
ژاکلین و جان اف کندی، ۱۹۶۰
این عکس جان اف کندی که کرولاین کوچک را در بغل دارد، یکی از چندین عکسی است که سوئرو پیش از انتخابات ریاست جمهوری از او گرفت. همانطور که در عکس هم معلوم است، او تنها عکاسی نبود که از آنها عکس میگرفت، بسیاری از عکاسان و خبرنگاران دیگر هم مشغول عکاسی بودند. سوئرو خود عکسهایش از کندی را «رد پاهایی بر شنهای تاریخ» میخواند. در کتاب میگوید: «دوربینها عاشق کندیها بودند و همه دوربینها عاشق این خانواده بودند.»
ارتا کیت ۱۹۵۸
این تصویر که از ارتا کیت خواننده با دوربین قطع متوسط گرفته شده است، نشانگر جنبه جدی و عمیقتر سوئرو است. او در نیروی دریایی در جنگ جهانی دوم خدمت کرد و در همان جا بود که دوربین را گذاشت و تفنگ به دست گرفت. وقتی خدمتش تمام شد به عکاسی بازگشت و این به او کمک میکرد که از اختلال استرسی پس از تروما اندکی رهایی یابد. اورلاندو در کتاب این گونه تعریف میکند: «برای من کارم نوعی فرار از جنگ بود. به من اجازه میداد که از جنگ فاصله بگیرم، برای این که وقتی از نبرد برمیگردی، جنگ برایت تمام نمیشود و یک عمر با تو میماند. در بیشتر مواقع عکاسی برای من تسکیندهنده بود.»
دختر ارتا کیت، کیت شاپیرو از انتشار کتاب «اورلاندو/عکاسی» بسیار حمایت کرد و گفت که اشتیاق و تلاش جیم را در خلق اثری برای ادای احترام به پدرش درک میکند.
بریژیت باردو در لباس چارلی چاپلین، ۱۹۶۵
این عکس حال و هوایی تازه و بازیگوشانه دارد که با تصویری که از باردو ارایه میشد، متفاوت است. باردو در گفتگو با سوئرو اعتراف کرد که چندان با چارلی چاپلین آشنا نیست. عکاس پیشنهاد کرد که با لباس و گریم اسطوره کمدی چارلی چاپلین از او عکس بگیرد و گفت این کمک میکند که چاپلین را بهتر بشناسی. آنها تنها یک صبح بسیار زود در ساحل برای عکاسی فرصت داشتند و باردو هم قطعا سحرخیز نبود، ولی از عکس فانتزی تختخواب در ساحل و این یکی- باردو همچون چاپلین- که هر ۲ را سوئرو گرفته است معلوم است که هر ۲ اوقات خوشی داشتهاند.
سوئرو همواره خود را بیشتر یک عکاس غریزی میدانست تا تکنیکی. در کتابش تعریف میکند: «وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم موفقیتم به این دلیل بوده است که با احساسم عکاسی میکردم. منظورم این است که هیچ وقت خیلی تکنیکی نبودم. معلوم است که از جنبههای فنی عکاسی هم سردرمیآوردم، مجبور بودم که این چیزها را هم بدانم ولی وقتی پای وسایل فنی و نور و این چیزها در میان بود، برای من بیشتر مهم بود که احساس و غریزهام به من چه میگوید و من اسم این را میگذارم فکر کردن با چشم.»
ثبت نظر