حمیدرضا ریاحی در یادداشتی که به مناسبت ۲۲ اسفند، «روز بزرگداشت شهدا» در اختیار ایسنا گذاشت،نوشت:هفت سال جنگ در قلب خاورمیانه باعث شد دوباره مفهوم شهید و شهادت به ادبیات سیاسی و رسانهها بازگردد و در همان حال فضای سیاسی ایران نیز متأثر از این واقعه شود.
در حالی که قریب دو دهه از دفاع مقدس ایران میگذشت، کمی آن سوی جبههای که به خون جوانان ایرانی رنگین شده، میدان جنگ جدیدی گشوده شد. آغازگران جنگ به فاصله کوتاهی تا ۲۰ کیلومتری مرزهای ایران رسیدند. تاخت و تاز جریان داعش که فلش تهاجم خود را به سمت ایران نشانه رفته بود باعث شد اندیشه «جهاد و مرگ در راه خدا» در میان جوانان دیندار منطقه از ایران تا لبنان قوت بگیرد. گروه و گروه نیروهای داوطلب از ایران و بلاد مختلف اسلامی راهی میدان نبرد در برابر داعش شدند. حال و هوای جبهههای جنوب و غرب ایران این بار در سرزمین عراق و شام زنده شد و نمادهای دوران دفاع مقدس این بار در رفتار و سلوک رزمندگان جنگ با تکفیریها نمایان شد.
اگرچه شرایط و مختصات نبرد جبهه مقاومت با داعشیها با دوران دفاع مقدس ایران متفاوت بود اما نیروهای عمل کننده با همان آرمان و استراتژی وارد میدان نبرد شدند آرمان آزادی سرزمینهای اسلامی و کور ساختن آتش فتنه و تجاوز در منطقه.
۱- تفاوت جنگ با تکفیریها و بعثیها این بود که این بار مسئله و دغدغه ذهنی مجاهدان ایرانی صرفاً اشغال قسمتی از خاک سرزمین اسلامی نبود بلکه پای حیات و موجودیت یک ایدئولوژی و اسلام در میان بود. در حالی که در جنگ تحمیلی طرف حساب رزمندگان، یک ارتش توسعه طلب زیر فرماندهی یک دیکتاتور بود در این جنگ میداندار صحنه یک فرقه انحرافی بود که با پرچم اسلام خاص و سلفیها به صحنه آمده بود.
از همین روست که جنگ با داعش و تکفیریها برای بسیاری از جوانان ایرانی تداعی کننده جنگهای انحرافی صدر اسلام بود مثل؛ جنگ جمل، صفین و یا نهروان. این بار هم قوم و فرقهای از افراطیون با ادعای پایه گذاری خلافت دینی به میدان آمدند و با همان بی رحمی نهروانیها برای گرفتن حکومت در سرزمینهای اسلامی حمام خون در شامات به راه انداختند.
۲- جنگ با تکفیریها سختترین آزمون برای جوانان شیعه از عراق و لبنان تا ایران بود. اردوی تکفیریها به مدرنترین سلاحها تجهیز شده بودند و نتیجه این تجهیز شروع نبردی با ویژگی کاملاً جنونآمیز که در آن نه تنها شهرها و آثار تمدنی تاریخی از پالمیرا تا موصل ویران شدند بلکه سران داعش در قالب فتوای مذهبی کشتن و گروگان گرفتن زنان و کودکان و شهروندان بر نیروهای خویش مباح ساختند (تئوری النصر بالرعب).
بالطبع حضور در چنین میدان سختی انگیزهای بالاتر از تعلقات میهنی و ملی میطلبید. ایستادن مقابل ماشین بی رحم تکفیریها نه تنها انگیزه بالا بلکه درکی از نوع «بصیرت دوران جنگ صفین و جمل» میطلبید و جوانانی که برای دفع شرّ و فتنه بزرگ از جهان اسلام آماده جانفشانی شوند
۳- واقعیت تلخ این بود که جریان تکفیریها همه ملتهای منطقه و بلکه جامعه بینالمللی را مرعوب ساخته بودند نه فقط دولتهای عربی منطقه میدان را برای پیشروی این جریان خالی کردند بلکه کشورهای اروپایی و ارتشهای مدرن جهان به سمت باج دهی و به رسمیت شناختن این جریان دهشت افکن آماده میشدند
در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل داعش به عنوان تهدید قرن و بزرگترین خطر جهانی ثبت شد در سه سال پیاپی این گروه چند پایتخت کشورهای اروپایی از جمله بروکسل و پاریس را به آتش کشید اما هیچ دست همتی از آستین کشورهای مذکور برنخاست.
آن روزها پشت این جریان قدرتهایی ایستادند که عزم مقابله انزوای شیعه و ایران را کرده بودند. از رژیم صهیونیستی تا عربستان و امارات که داعش را برندهترین سلاح برای زمینگیر کردن جبهه مقاومت میدانستند تا جایی که حتی طرفهای امریکایی را نیز ترغیب کردند تا برای برچیدن دولت و جنبش مقاومت در لبنان و سوریه زرادخانه جنگ افزارهای مدرن خود را به روی این جریان باز کند.
۴- آن روزها تصور غلبه بر این جریان حتی در کشورهای حامی مقاومت یعنی ایران و سوریه امری شبه محال بود بویژه آنکه داعش به جنگهای انتحاری و نامنظم روی آورده بود و با این شیوه جنگی بیرحمانه هر آنچه در برابرش مقاومت میکرد از زن و کودک تا شهروندان غیرنظامی را از بین میبرد.
اکنون بحث بر سر این است که چه عوامل و فاکتورهایی باعث زوال قدرت جهنمی داعش شد و چه چیزی در پیروزی تاریخی مقاومت تعیین کننده بود؟
ماشین جنگی داعش بعد از قریب ۹ سال تاخت و تاز در امتداد مرزهای عراق و سوریه متوقف شد. دور از انتظار نبود که هر کدام از قدرتها و رسانههای منطقه در تحلیل چرایی این اتفاق شبه محال بر عوامل دلخواه خود تاکید کنند. آن چنان که روسها دائم بر نقش نیروی هوایی و قدرت بمب افکنهای خود در انهدام زیرساختهای قدرت داعش تاکید میکنند یا دولت سوریه وفاداری نظامیان ارتش را در این زمینه تعیین کننده میخواند. اما آنها که نتیجه این جنگ را با دادهها و واقعیت درونی صحنه نبرد میسنجند اذعان دارند که ماجرای سقوط قدرت اهریمنی داعش نه حاصل تزریق پول و نیروی نظامی و نه باران بمبهای روسی بود. که اگر چنین بود باید ارتشهای اروپایی و غربی بیش و پیش از این در موصل یا کرکوک به حیات داعش خاتمه میدادند زیرا بعد از هر کدام از عملیاتهای انتحاری داعش در پاریس و بروکسل، ارتش فرانسه به اتفاق شرکای نظامی خویش موجی از حملات مرگبار را به مقرهای داعش در پیش گرفت همینطور در اجلاسهای بینالمللی از جمله نشست سران اروپا مبالغی قابل توجه برای مقابله با پیشروی مرگبار داعش اختصاص دادند.
حلقه مفقوده در بررسی عوامل زوال داعش چیزی نیست جز عنصر ایمان نیروهایی که دیوار رعب و وحشت این گروه را فروریختند نیروهایی که از تئوری جهاد شیعه و گفتمان جهاد و شهادت طلبی الهام گرفته بودند. در پیشانی این جبهه مبارزه حزبالله ایستاده بود که با الهام از مکتب سرخ تشیع و امام خمینی یک بار تجربه پیروزی با سلاح شهادتطلبی مقابل اسرائیل را داشت.
از این روست که جهان بعد از شکست داعش به تصویر و تعریف جدید از گفتمان و قدرت جریان مقاومت رسیده است. تصویری که معادله جنگ برای خدا و تفکر شهادت به روایت شیعه را نهادینه کرده است اما شهادت طلبی و جنگ جوانان شیعه از منطق و ماهیتی متفاوت از مرگ اندیشی داعش برخوردار است. حاملان و حامیان گفتمان مقاومت هیچگاه در پی ترویج یا تحمیل روحیات جنگ طلبی و ماجراجویی نیستند بلکه آنها جنگ را برای صلح و امنیت میخواهند یعنی درست بر عکس اندیشه داعشیها که در یک دهه اخیر ثابت شد برای رسیدن به قدرت و حکمرانی، کثیفترین و غیرانسانیترین مسیرها را برمیگزینند.
انتهای پیام
ثبت نظر