مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد در زمان انتشار مجله «گل آقا» ستونی داشت به نام «تذکره المقامات» که با قلم شیوای طنزش به موضوعات مربوط به مسئولان کشور میپرداخت.
، مرحوم زرویی متن زیر را در اوایل دهه 70 درباره دکتر علیاکبر ولایتی وزیر وقت امور خارجه نوشته که «خبرآنلاین» آن را بازنشر کرده است:
«ذکر شیخ علی اکبر ولایتی - حفظهالله -
آن نور چشم اهل نظر، آن دوستدار سیر و سفر، آن پدرخوانده مردمان سودانی، آن لله پناهندگان افغانی، آن مظهر تدبیر و با کفایتی، خضرالوزرا «علیاکبر ولایتی» از یاران شفیق و از ثابتان طریق بود.
گویند: پیوسته طی طریق کردی، از ولایتی به ولایت دیگر رفتی و به هر کجا که رسیدی فرمودی: «خوب جایی است این ولایت!» «ولایتی»اش گفتند.
«مولانا حکیم لاریجانی» [=محمدجواد لاریجانی که در آن زمان قائممقام ولایتی بود] گفت: روزی از او پرسیدم، «سبب طول وزارت تو چیست؛ که چندین کابینه آمدهاند و رفتهاند و تو همچنانی که هستی؟!» گفت: «از مدت وزارت، آن به حساب آید که در داخل گذرد. بنگر تا چه سهم از وزارتم در این ملک سپری گشته است!» دانستم که به این زودیها رفتنی نیست!
نقل است که چون به سفر رفتی، سفرنامهنویسان به همراه بردی تا شرح کراماتش بنگارند. «مولانا جلال...یع» [= جلال رفیع از نویسندگان و شاعران طنزپرداز] گفت: روزی در اجلاس عمومی خمیازهای کشید. دست در دامنش زدم که: «چه حکمت در این بود؟» گفت: «ای جلال! آنجا که چارهای جز شنیدن نباشد، خمیازه فریادرس مردان خداست و هفتاد مرض را بکشد که همنشین «آدمی» اولین آنهاست!»
«مولانا بشارتی» [=علیمحمد بشارتی که او نیز مدتی قائممقام وزیر خارجه بود] گفت: «13 هزار سفر با او برفتم و کرامتها از او بدیدم. یکی آنکه در بلاد «افریقیه» در او نظر کردم؛ از همه سپیدروتر بود و من به تعجب مینگریستم. گفت یا بشارتی! این کرامت ما با کسی مگوی. گفتم: چشم!»
نقل است که پیوسته گریان بودی و مریدان خاص را گفتی: «چه خوب بودی اگر این سالی پنج روز را هم به ایران نیامدمی!» و «خواجه حسن شفتی» که از مشایخ طریقه هوانوردیه [= رئیس وقت سازمان هواپیمایی] بود، در حق او گفت: «خدا او را رحمت کناد که تا بود، پا در هوا بود».
انتهای پیام
ثبت نظر