Fa En شنبه 3 آذر 1403 ساعت 6 و 47 دقیقه

شادی گم شده است، پیدایش کنیم

شادی گم شده است، پیدایش کنیم

یادداشت روز - جعفر گلابی

دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت 22:50

چرا راه دور برویم ؟ همین حالا که این سطرها نوشته می‌شوند و همان فردایی که خوانده می‌شوند، یعنی دیروز و امروز و فردا  امنیتمان را مدیون جوانان سربازی هستیم که نزدیک به 2 سال از بهترین دوران زندگی خود را نثار کشور و مردم خویش می کنند و شاید اغراق نباشد که آنان را عزیزیترین قشر جامعه بدانیم. این روزها کلیپی ازشادی  چند سرباز در دنیای مجازی منتشر شد که ابتدا بیم آن می‌رفت که خدای ناکرده با آنان برخوردی صورت گیرد ولی خوشبختانه این‌طور نشد و با مواجهه مثبت مسوولان مربوطه برای لحظاتی هم که شده شادی آفریدند و مردم را شاد کردند وخود حظی بردند.
واقعیت آن است که ما سال‌هاست که نیازمند شادی هستیم و بدبینانه نگفته است آن شاعر شهیر و ادیب بزرگ که  
 طفلی به نام شادی دیری است گمشده است
با چشم‌های روشن براق
با گیسو بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
مردم کوچه و بازار، همان‌ها که از کله سحر تا بوق سگ می‌دوند تا امورات خود را به انجام برسانند و زنده بودن خود را سپری سازند، در هر شرایطی نیازمند شادی‌های ساده‌اند. چرا تعارف کنیم، شادی هایمان کم‌اند؛ به قول آن فقیه محترم " گریه در کشور زیاد انجام شده و کار خوبی است اما همه مملکت با گریه نیست."  نه تنها نباید با شادی و اظهار سرور برخورد کرد که باید زمینه‌های انبوه آن را فراهم ساخت. یک ملت غمگین شاداب و سرزنده و فعال و پیشرونده نیست. غفلت غیر از شادی است. غفلت در شادی های افسانه‌ای است که از ما بهتران در همه حال با پول و ثروت و در امنیت کامل از آن برخوردار هستند و اگر روزی بگذرد و به عیشی دمساز نباشند، افسرده می‌شوند. طالب شادی برای جوانان ساده خود باشیم و نپذیریم که برخی آقازاده‌ها در ینگه دنیا به اسم اسلام بروند و عکس‌های شاد خود را به‌مناسبت عید کریسمس! منتشر سازند و اینجا همه لمس کنند که دارند به ریش ما می‌خندند. اگر شادی حق انسان است باید میان همه به تساوی تقیسم شود و بکوشیم که سرباز نگهبان شب در نقطه صفر مرزی هم دلی شاد و لبی خندان داشته باشد.
در جامعه آگاه و مسوول بر دلها و ذهن‌ها و فکرها هم مواظبت می شود که کسی، غریبی، تنهایی، غرق در خویشی در بی‌پناهی و غم غوطه‌ور نشود. هنگامی که زمانه، زمانه  خودخواهی شود  و گذشت و معنویت و اخلاق رنگ ببازد و بر فاصله ها افزوده شود، غم جولان می‌دهد و  وجود آدمیان را می‌فشرد. هنگامی که فقر شمشیر راست کند و بر صغیر و کبیر رحم نیاورد، هنگامی که یاران رهسپار مرگ می‌شوند و نقاب خاک بر چهره می‌افکنند، هنگامی که قهقهه مستانه بدخواهان دل کودکانمان را می‌لرزاند و هنگامی که دزدان قهار چون گرگان می‌خوردند و می‌برند، دل ما نیازمند بهانه ساده شادی  است. دلسوزان آگاه خوب می‌دانند که باید مردمان را نوازش کرد ، در برابرشان تواضع نمود و روحیه‌شان را تقویت کرد. سربازان شاد، ملتی را شاد می‌کنند و به هیچ جای جهان و آسمان هم برنمی‌خورد.  شادی‌های ساده و پاک و بی‌آلایش هیچ غفلتی نمی‌آفرینند؛ همچنان که القا غم و افسردگی آگاهی نمی‌آورد. اگر نیک نظر کنیم، نشانه‌های شادی‌خواهی از بطن و متن جامعه در حال فورانند و یک نیاز عمیق را نشان می‌دهند. بی‌اعتنایی یا خدای ناکرده برخورد با این نیازهای طبیعی خطرناک است و ممکن است عوقب سختی ببار آور و ما از آن غافلیم. حضور زنان در ورزشگاه‌ها الویت کشور نیست، ولی دختران و زنان پر انرژی‌مان کجا فریاد بزنند و جیغ بکشند و دمی از مشاغل روزمره خلاص شوند. چون به شادی‌ها چندان اجازه ظهور و بروز نداده‌ایم، از آن می‌ترسیم! گویی شادی بی‌گناه نداریم! گویی خدای گیتی مردمان را تنها با غم وغصه می‌پسندد. ما حتی در میان قله‌های شعر و ادب و عرفان وفلسفه  زاهدان  را بر عارفان ترجیح داده‌ایم و گاهی به‌جای رحمانیت خداوند قهاریتش را تبلیغ کرده‌ایم‌! راستی چه چیزی قابل عرضه به جامعه است؟ کجا بر این رقص سخن از مولانا تکیه کرده‌ایم که "من طربم طرب منم "؟  
زندگی، تحرک، پویایی، هیجان، شادی وآگاهی بهتر است یا مرگ و سکون و سکوت و مرداب و غم و نادانی؟

انتهای پیام

تعداد بازدید : 198

ثبت نظر

ارسال