Fa En جمعه 25 آبان 1403 ساعت 15 و 58 دقیقه

دیالوگ های موزون برای قلدرها و لوتی ها!

دیالوگ های موزون برای قلدرها و لوتی ها!

پنجشنبه 2 خرداد 1398 ساعت 20:15

به محض این که نام سعید نعمت‌ا... را به عنوان نویسنده فیلم نامه یک سریال می‌بینیم، احتمالا اولین چیزی که به خاطرمان می‌آید، سبک خاص او در نوشتن دیالوگ‌هاست. همین سبک خاص مخاطبان را به دو دسته مخالف و موافق تقسیم کرده است. مخالفان او معتقدند، دیالوگ‌هایی که برای شخصیت‌هایش می‌نویسد، با دیالوگ‌هایی که در جهان بیرون از قصه می‌شنویم تفاوت دارد و آدم‌های داستان‌هایش شبیه آدم‌های زندگی معمولی نیستند، طرفدارانش هم این سبک خاص را ویژگی جذابی برای قصه‌های او می‌دانند که باعث شده آثارش از سریال‌های دیگر متمایز شود. در ادامه مطلب نگاهی داریم به سه مشخصه فیلم نامه‌های نعمت‌ا... که مانند امضایی پای کارهای او دیده می‌شود.

۱- لوتی‌، قلدرو عصبانی‌

معمولا در فیلم نامه‌های سعید نعمت‌ا... سه تیپ شخصیتی خاص وجود دارند. دسته اول شخصیت‌های به اصطلاح لوتی، زخم‌خورده و لزوما نه کاملا سفید هستند که شرایط روزگار، بدی‌ها و نامردی‌ها باعث نشده آن‌ها راه ناجوانمردی در پیش بگیرند و به اصول اخلاقی خودشان پایبند هستند. مثلا «کریم بوستان» و «دایی توکل» در «برادر جان»، «خلیل کبابی» در «زیر پای مادر» و «غیاث» در «پشت بام تهران» نماینده این دسته‌ هستند. دسته دوم شخصیت‌های عصبانی هستند که از یکی از شخصیت‌های قصه کینه دارند و مدام با او در جنگ هستند. «آراز» در «برادر جان»، «آتنه» در «زیر پای مادر» و «عطا» در «زیر هشت» نماینده این تیپ شخصیتی هستند. دسته سوم هم آدم‌های قلدر و بزن‌بهادری هستند که خودشان را برحق می‌دانند و دیوانگی خاصی در شخصیت‌شان دیده می‌شود. «حنیف» در «برادر جان»، «رشید» در «میکائیل» و «احد شیرو» در «عقیق» نمونه‌هایی از این تیپ هستند.

۲- اسامی و لقب‌های خاص

ویژگی دیگری که می‌توان نوشته‎‏های سعید نعمت‌ا... را از روی آن شناخت، اسامی شخصیت‌های قصه است. او بر اساس ویژگی‌های شخصیتی کاراکترهایش یا نام‌هایی که نمونه واقعی‌شان را احتمالاً پیرامون خود دیده، نام‌، نام خانوادگی و لقب‌های خاصی را برای شخصیت‌های قصه‌اش انتخاب می‌کند. بنابراین اگر فیلم نامه‌نویس را نشناسید و پای آثار سعید نعمت‌ا... بنشینید، کافی ا‌ست اسم چند تا از شخصیت‌های قصه را بشنوید تا متوجه شوید این اسامی و القاب متعلق به نعمت‌ا... است. «چاوش»، «کریم بوستان»، «توکل» و «آراز» در سریال «برادر جان»، «غیاث»، «ولی»، «آهی امیرعلی» و «اختر نمدزن» در سریال «پشت بام تهران» و «مدینه» و «روحی» در سریال «مدینه»، تنها چند نمونه از این اسم‌های خاص هستند که کمتر شنیده‌ایم. ناگفته نماند بعضی از این اسامی رسماً من‌درآوردی هستند و برای اولین بار در قصه‌ای که سعید نعمت‌ا... نوشته به کار رفته‌اند.

۳- دیالوگ‌طولانی وپر کنایه

سعید نعمت‌ا... معمولا برای کاراکترهایش، دیالوگ‌های طولانی و موزون می‌نویسد. آدم‌های قصه‌های او حرف‌هایشان را تا حدی با کنایه و غیرمستقیم بیان می‌کنند که انگار از روی کتاب ادبیات یا متن ادبی می‌خوانند! در بعضی از دیالوگ‌های او، کلمات به طور غیرمعمول با یکدیگر ترکیب می‌شوند و جمله‌ای می‌سازند که در خارج از قصه نشنیده‌ایم، مانند دیالوگ «دروغ حرف می‌زنی» در سریال «برادر جان». یکی دیگر از ویژگی‌های دیالوگ‌های او، تکرار است. مثلا در سکانسی از سریال «زیر پای مادر» یکی از کاراکترها می‌پرسد: «عشق دلیل خوبی نیست؟» و کاراکتر طرف مقابل کلمه دلیل خوبی داشتن را تکرار و شروع می‌کند: «خاله رخساره شد مامانم، چون دلیل خوبی داشت: عشق. محمدرضا رنگرز باهاش ازدواج کرد، اونم قبول کرد، چون دلیل خوبی داشت. منم اونا رو به عنوان پدر ومادرم قبول کردم چون دلیل خوبی داشتم. اگه کاری کردم که ناراحت شدن منو بخشیدن چون دلیل خوبی داشتن: عشق».

مائده کاشیان

تعداد بازدید : 224

ثبت نظر

ارسال