Fa En سه شنبه 6 آذر 1403 ساعت 7 و 18 دقیقه

درباره سینمای «هنروتجربه» و نسبتش با زندگی به مناسبت پنجمین سالگرد تولدش

درباره سینمای «هنروتجربه» و نسبتش با زندگی به مناسبت پنجمین سالگرد تولدش

چهارشنبه 5 تیر 1398 ساعت 11:20

تابستان سال ۹۳ سینمای «هنروتجربه» متولد شد؛ مخاطب حرفه‎ای سینما که از «شهیدثالث» و «کیارستمی» و «نادری» خاطره خوبی داشت و با نسخه غیرایرانی هنروتجربه در سینمای آمریکا، فرانسه و بریتانیا آشنا ‎‎بود، نوید هوایی تازه و صدایی ناشنیده و رنگی نو را در جریان خسته و خموده سال‎های اخیر سینمای ایران، پیشاپیش دیگران درک کرد؛ بیننده کمتر پیگیر، زمان بیشتری نیاز داشت تا با سوژه‌‎ها و پرداخت‎های متفاوت این سینمای جدید همراه شود.

در این بین، جاروجنجال‎ بین سینماگرها و منتقدها هم کم نبود. مخالف‎ها نگران بودجه‎ و صندلی‎هایی بودند که قرار بود به فیلم‎هایی تعلق بگیرد که بیننده و اساسا ارزش دیدن ندارند؛ موافق‎های دلزده از سینمای تجاری، به «هنری» و «تجربی» بودنِ جریان جدید سینما امید بسته بودند. حالا بعد از پنج سال، هنروتجربه راه خودش را پیدا کرده‎است؛ حرف‎هایی می‎زند و تصویرهایی نشان می‎دهد که سال‎ها با توجیه «مردم این چیزها رو دوست ندارن»، بهشان بهایی داده نمی‎شد.

مردم، به‏نظر فیلم سازهای جریان اصلی، فقط کمدی مبتذل دوست دارند و اجتماعیِ تیره می‎پسندند و عشقیِ سطح پایین می‎فهمند. حالا اما هنروتجربه با کارگردان‎های جوانِ خوش فکری که معرفی و طرفدارهایی که از بین «مردم» برای خودش دست‎وپا کرده، بر نظریه‎پردازی‎های بی‎مبنای پیش از خودش درباره سینما و مخاطبانش خط بطلان کشیده‎است. پرونده امروز، نه در دفاع از هنروتجربه –که به دفاع نیازی ندارد- بلکه در مدح این سینمای نوپا و موفق است. ‎

مروری بر فیلم‎های موفق هنروتجربه

سینمای هنروتجربه، رویکرد تجاری ندارد و درنتیجه برای فروش بیشتر به هر چیزی متوسل نمی‎شود؛ هرچیزی یعنی چهره‎ها، بازی فریبکارانه با خط قرمزها، شوخی‎های هرزه، کپی الگوهای مطمئنی که قبلا جواب داده‎اند و دستاویزهای دیگری که در سینمای تجاری به دادِ فروش می‎رسند. فیلم ساز، مخاطبش را دور نمی‎زند و فریب نمی‎دهد؛ دنباله‎روی ذائقه و سلیقه او نیست و خودش را پشت ایدئولوژی و ژست مصلح اجتماعی دردمند پنهان نمی‎کند. معنیِ این حرف‎ها البته تأیید و تشویقِ همه فیلم‎های هنروتجربه نیست. این گروه دربرابرِ سینمای جریان اصلی، حدود و معیارهایی برای خودش قائل است که فیلم‎هایش را فارغ از خوب یا بد بودن‎شان، متمایز می‎کند؛ وجوه تمایز این دو جریان سینمایی بیش از این‎هاست اما ترجیح می‎دهم از خودِ فیلم‎ها مثال بیاورم تا ادعایم مستند باشد. در ادامه چند فیلم از گروه هنروتجربه را پیشنهاد می‎کنم که شخصا مجذوب قصه خلاقانه و روایت متفاوت‎شان شده‎ام. فیلم‎های هنر و تجربه، مدت زمان زیادی روی پرده نمی‎مانند و سئانس‎های مهجوری هم دارند؛ پس بعید است موفق به تماشای همه آن‎ها در سینما شده‎باشید. به این دلایل، پیشنهادهای من، مربوط به فیلم های اکران شده در دو سال اخیر است. این فیلم‎ها را می‎توانید در سایت‎های دانلود و تماشای قانونی، ببینید.

کوپال| کارگردان: کاظم ملایی

«احمد کوپال»، شکارچی و تاکسی‎درمیست، قلعه‎ای برای خودش ساخته‎است دور از شهر و مملو از چیزهایی که دوست دارد؛ زندانی شیک و پر از امکانات با آثار و نشانه‎هایی که به او یادآوری می‎کنند چه شکارچی قوی‎دستی است و چقدر بی‎نیاز از دیگران. با شنیدن قصه فیلم اگر اسمِ شخصیت اصلی را ندانیم، بعید است آن را متعلق به سینمای ایران بدانیم بس که در سالن‎های سینمای ما همه درحال خیانت و دست‎وپازدن در فقر و پنهان کردن دروغ‎های‎شان هستند. «کوپال»، هراسی ضروری به جان مخاطبش می‎اندازد؛ هراس از گیر افتادن در دنیای مطلوب نفوذناپذیری که برای خودش ساخته‎است و شاید یک‎روز ببلعدش و حتی شاید همین الان هم بلعیده باشدش! وجه نمادین و استعاری پررنگ کوپال، آن را به فیلم‎های وراج ناصح تبدیل نکرده‎است. اجازه می‎دهد با خیال راحت از دیدنش لذت ببریم و پیامش را بدون جبهه گیری و خشم، بپذیریم.

پاپ| کارگردان: احسان عبدی‎پور

آدم این روزها اگر دلش برای قصه تنگ شود، سینما اولین چیزی نیست که به آن پناه می‎برد. «پاپ» از انگشت‎شمار فیلم‎هایی است که چیزی برای تعریف کردن دارد؛ قصه دختری که نامزدش توی زندان است و خودش را به آب و آتش می‎زند تا پسر را به مسابقه روبوکاپ برزیل برساند، قصه جوان عاشقی که محبوبش گذاشته رفته آن ورِ آب و پسرِ ساده‎دل هر روز تمرین شنا می‎کند تا یک روز بتواند دل به دریا بزند و قصه مرد میان‎سال سیه‎چرده‎ای که مهم‎ترین مسئله و دغدغه زندگی‎اش، انتخاب «پاپ» است چون به خیالش اگر سیاه‎پوستی قدرت را در واتیکان به‎دست بگیرد، تاریخ بدهی‌اش را به سیاه‌ها پس خواهدداد. پاپ اگر کتاب باشد، مجموعه داستان کوتاه خوش‎خوان و سرگرم‎کننده‎ای است بنابراین این فیلم  به دیدنش  می ارزد و می‎شود به هرکسی پیشنهادش کرد تا برای دیدنش وقت بگذارد.

رضا| کارگردان: علیرضا معتمدی

همسر رضا بعد از ۹سال زندگی مشترک، تصمیم گرفته‎است از او جدا شود. رضا هنوز او را دوست دارد اما هیچ کاری نمی‎کند، چون واقعا او را دوست دارد! رضا، فاطی را به ماندن مجبور نمی‎کند؛ خودش را هم به تکان خوردن و بلندشدن، مجبور نمی‎کند. رضا کلا هیچ‎کاری نمی‎کند جز نشستن و تماشا. زورش به کسی و به زندگی نمی‎رسد. آرام و شوخ‎‌وشنگ، انگار همه‎چیز روبه‎راه است، روزگار می‎گذراند ولی این فقط ظاهر ماجراست. عمق اندوه رضا را از قصه‎ای می‎فهمیم که درحال نوشتن و تعریف کردنش است؛ قصه پیرمرد صدساله‎ای که زیادی عمر کرده است و همراهانش او را در بیابان رها می‎کنند تا بمیرد. پیرمردی که هفت سال را در بیابان سپری می‎کند و حتی مرگ هم سراغش نمی‎آید اما روزی به معجزه عشق، دوباره سلامتی‎اش را به دست می‎آورد. قاب‎های بی‎نظیر فیلم، آلبوم چشم‎نوازی است که در سینمای ایران، کمتر به چشم‎مان خورده است.

جنبل| کارگردانان: هادی کمالی‎مقدم و مینا بزرگمهر

موسی، گرفتار افسون «دخت دیریا» (دختر دریا) شده و در جست‎وجوی عشق اوست. دخت دیریا اما به‎این راحتی که رخ نشان نمی‎دهد. موسی جَهله (نوعی ساز جنوبی) می‎نوازد به امید آن‎که بار دیگر، در کوزه‎اش صدای دریا بپیچد. از لباس‎هایی که اهالی جزیره برای اموات‎شان به «موم دیریا» (مادر دریا) داده‎اند، تابلوهای خوش‎رنگ می‎سازد و وادی‎های سخت مردافکن را پشت سر می‎گذارد. موسی، از عالم واقع به جهان خیال و افسانه پا می‎گذارد و ما را هم با خودش همراه می‎کند. «جنبل»، یک صفحه از رمان هزارصفحه‎ای افسانه‎های جنوب است؛ اگرچه درقالب مستند ساخته شده است اما مثل قصه‎اش، روایتی لغزان بین خیال و واقعیت دارد. تجربه تصویری‎ نابی را که جنبل به کمک ویدئوآرت و پرفورمنس‎آرت به ما هدیه می‎کند، پیش از این تنها از قاب سینمای جهان دریافت می‎کردیم.

یادداشت شفاهی «مجید برزگر»، کارگردان، درباره رابطه سبک زندگی و سینمای هنروتجربه

هنروتجربه علیه سینمای ویترینی

«مجید برزگر» را با فیلم «پرویز» می‎شناسیم. او البته خیلی پیشتر از این فیلم یعنی تقریبا حدود دهه ۷۰ با آثار تجربی و کوتاه وارد سینما شد و حالا فعالیتش در سینمای هنروتجربه در مقام کارگردان، تهیه‎کننده و نویسنده شناخته می‎شود. برزگر، هنروتجربه را سینمای قدمت‎داری می‎داند که امروز اسم  و عنوانش عوض شده‎است اما بنابه‎رسم دیرینش، ارتباطی عمیق و تأثیرگذار با مخاطبش برقرار می‎کند.او دریادداشت شفاهی به زندگی سلام می گوید:

امروز بخشی از جریان اصلی سینما، به ساختن رویا مشغول است؛ رویاهایی که ممکن است سرشار از دروغ باشند یا فاصله‎ای بعید با واقعیت داشته‎باشند. منظورم این نیست که سینما باید نمایشگرِ واقعیت باشد، هنر، اتفاقا بدیل واقعیت نیست و تفسیر متفاوتی از آن است اما سینمای رویاپرداز کارش چیز دیگری است؛ فیلم‎های جریان اصلی نسبتی با خیال که امر مهمی است، ندارند؛ سروکارشان با عشق‎هایی است که فقط در همان فیلم‎ها پیدا می‎شود و قهرمان‎های پوشالی و چیزهای دور از دسترس.

اگر فیلم‎فارسی را از پیش از انقلاب تا الان بررسی کنید چیزی پیدا نمی‎کنید جز ماجرای آدم‎های خوش‎تیپ و قصه پسرِ ندار و دختر پولدار و مثلا زندگی فقیرهایی که الکی خیلی خوشحال هستند. سینما اگرچه به‎نوعی به این‎ها نیاز دارد اما با تماشاگر کاری نمی‎کند و بر زندگی‎ او تأثیری نمی‎گذارد؛ تلاش سینمای کاملاً ویترینی ایران است برای فرار از محدودیت‌ها. برای ردیابی سینمایی که مشخصاً قصد دارد بنا را روی زیستِ واقعی مردمِ عادی و طبقاتِ برسازنده‌ جامعه قرار دهد و از طرفی لذت سینما و خیال سینما را زنده کند باید به سمت دیگری رو برگردانیم. از این سمت است که سینما می‎تواند پیشنهادهای جدیدی برای‎مان داشته‎باشد و حتی سبک زندگی‎مان را تغییر بدهد؛ قادر است مجاب‎مان کند بیشتر بدانیم، بیشتر بخوانیم و همدیگر را رعایت کنیم.

این کار تنها از عهده نوعی از سینما برمی‎آید که در جهان و در طول ۸۰سال فیلم‎سازیِ جدی ایران، توانسته‎است نگاه ما را به عشق، خانواده، دوستی، وطن و خیلی مفاهیم دیگر عوض کند. همان سینمایی که امروز «هنروتجربه» می‎نامیم اش و در زمان‎های مختلف اسم‎های دیگری داشته‎است ازجمله؛ متفکر، مستقل و هنری. هیچ‎وقت از کمدی‎ها، فانتزی‎ها و ملودرام‎های سطح پایین در سینمای فارسی قبل از انقلاب تا جریان اصلی امروز، توقع تأثیرگذاری نداشتیم و نداریم؛ جریان جدی‎تر سینماست که گاهی به تماشاگر سیلی می‎زند، متفاوت بودن را نشانش می‎دهد و به او می‎گوید می‎شود انسان بود و عاشق بود. شما می‎دانید به عنوان یک مثال از بی‎شمار کار درخشان، «هامونِ» مهرجویی بر جامعه روشنفکری و طبقه متوسط چه تأثیری گذاشت و باز همین‎طور به‎عنوان مثال می‎دانید «مادرِ» حاتمی، پیشنهاد تازه‎ای است درباره این‎که چطور می‎شود جهان را، اشیاء را و مادر را دوست داشت.

با دیدن این فیلم و فیلم‎های مشابه، می‎فهمید کلام چیز باارزشی است و شعر، اتفاقی‎ست مهم. این دست فیلم‎ها اگرچه نسبت کمی از سینمای ایران و جهان را تشکیل می‎دهند اما موثرند؛ آینه‎هایی هستند برای نمایش آن‎چه هستیم و آن‎چه باید باشیم. با این تعریف، سینمای هنروتجربه همیشه وجود داشته‎است؛ از سال‎ها پیش با «اوگانیانس»، «فرخ غفاری»، «گلستان»، «بیضایی» و «آوانسیان» تا بعدتر در آثار کسانی مثل «شهید ثالث»، «کیارستمی»، «مهرجویی»، «پناهی»، «جلیلی» و امروز در فیلم‎های «مکری»، «بهرام توکلی»، «شیروانی» و بسیاری دیگران. زمانی، اوضاعش بهتر بوده و وقتی هم مثل حالا با بی‎مهری طرف است.

تعداد بازدید : 213

ثبت نظر

ارسال