Fa En جمعه 18 آبان 1403 ساعت 22 و 29 دقیقه

در گذشته روزنامه‌نگار فحش محسوب می‌شد

در گذشته روزنامه‌نگار فحش محسوب می‌شد

نشست «کوتاه با داستان» با معرفی بهترین داستان‌های کوتاه ارائه‌شده از سوی نویسندگان گمنام و با حضور سیدعلی میرفتاح برگزار شد.

دوشنبه 4 شهریور 1398 ساعت 17:11

، یازدهمین نشست «کوتاه با داستان» با حضور جمعی از علاقه‌مندان به ادبیات، عصر یکشنبه (۳ شهریورماه ۹۸) در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

در این نشست سیدعلی میرفتاح در ابتدای سخنان خود در پاسخ به مجری این برنامه، اسماعیل باستانی درباره این‌که شغل اصلی‌اش روزنامه‌نگاری، است، نویسندگی است یا ... اظهار کرد: در مورد سوال شما باید بگویم که بار خورده است و تمام کارها را انجام داده‌ایم. عناوینی که در وصف بنده فرمودید خیلی اتفاقی بوده است و خیلی ربطی به هم ندارد. شاعر می‌فرماید که «ذی فن از ذی فنون بهتر». وقتی کسی ذی‌فنون می‌شود، عمقش کم می‌شود و اشکال و ایراد کارش افزایش پیدا می‌کند. خوش به سعادت کسانی که در یک رشته کار می‌کنند و در آن به بهترین نحو عمل می‌کنند. در گذشته، روزنامه‌نگار به نوعی یک فحش محسوب می‌شد چرا که می‌گفتند او یک اقیانوس به عمق یک بند انگشت است. نمی‌خواهم شکسته نفسی کنم و اگر فرصت و مجال بود، حالت توریستی و این طرف و آن طرف رفتن و به هر چیزی نوک زدن را رها می‌کردم و در یک جا تمرکز می‌کردم. به نظرم خواندن و نوشتن یکی از بهترین چیزهایی است که انسان می‌تواند به آن مشغول باشد.

او به داستان کوتاه خود اشاره و بیان کرد: برای این جلسه یک داستانی آورده‌ام که تاکنون چاپ نشده است و ان‌شاءالله قرار است بعد از آمدن مجوز، آن را از طریق نشر مرکز چاپ کنیم. یک داستان بلند است که قطعا همه‌اش را در این‌جا نمی‌خوانم و حوصله شما را سر نمی‌برم. اسم این داستان «مالک» است و فصل اول آن را در این جلسه برای‌تان می‌خوانم.

او درباره زبان این داستان و شباهت آن با رمان «شمسیه لندنیه» گفت: زبان این داستان شبیه به اثر دیگرم نیست. زبان «شمسیه لندنیه» اقتضای همان داستان است چرا که قصه اصلی در زمان قاجار می‌گذرد و از زبان من هم نیست بلکه داستان از زبان حاج سیاح است و سعی شده است که قواعد نثری آن مقطع تاریخ رعایت شود. با این حال در داستان مالک چنین نثری نداریم چرا که زبان آن معاصر و امروزی است.

میرفتاح قبل از خواندن داستان خود بیان کرد: قبل از خواندن این داستان، می‌خواهم به سبک وعاظ قدیمی یک حدیث برای‌تان بخوانم. البته باید در مورد این حدیث توضیح بدهم و بگویم که بین شیعه و سنی متفاوت است. یک حدیث از پیامبر نقل شده است مبنی بر این که «اجتنب سبع الموبقات» یعنی چیزهایی که از بین نمی‌رود. در حقیقت، این حدیث به گناهانی اشاره دارد که هیچ‌گاه بخشیده نمی‌شود. هفت گناه است که در این حدیث مورد اشاره قرار گرفته و خداوند هیچ‌گاه آن‌ها را نمی‌بخشد. این که از تفاوت روایت این حدیث در شیعه و سنی حرف زدم به دلیل این است که در شیعه، گناه نابخشودنی نداریم و اصطلاحا «با کریمان کارها دشوار نیست». اما در مقابل از آن‌جا که اسم آن را «موبقات» گذاشتند به این دلیل بوده است که به ما انظار بدهند که این هفت گناه، گناهان کبیره و پلیدی است و اگر به جان کسی بیفتد، پاک شدن از آن بسیار سخت است. این هفت گناه عبارتند از: شرک به خدا، سحر و جادو، قتل، رباخواری، خوردن مال یتیم، فرار از میدان جنگ و بدگویی و تهمت زدن به زنان محصنات و مومنات. متاسفانه ما در زبان فارسی، هر حرفی که به دهن‌مان برسد می‌گوییم و اولین فحش ما فحش ناموسی است. انجام‌دهندگان همین هفت گناه، جهنم را پر می‌کنند. حال وقتی داستان را بخوانم متوجه خواهید شد که چرا این حدیث را یادآوری کردم.

در بخش بعدی برنامه، میزبان جلسات کوتاه با داستان، سی مهدی شجاعی، به روی صحنه آمد و صحبت کرد. او گفت: در جلسه گذشته تقاضایی کردم و از دوستان خواستم کسانی که داستان کوتاه دارند، برای ما بفرستند تا از آن‌ها در این‌جا استفاده کنیم و بخوانیم. وقتی این موضوع در تلگرام و صفحه اینستاگرام اعلام شد، بسیار بیش‌تر از حد تصور من، داستان‌های خوب از طرف عزیزان به دست ما رسید و مطمئنا این مشارکت بالا برایم بسیار ارزشمند است. باید بگویم که این دعوت همچنان ادامه دارد و مختص به زمانی خاص نیست. علاوه بر این، قصد داریم که در هر جلسه در صورت این که زمان داشته باشیم، یکی دو نفر از دوستان بیایند و قصه خود را بخوانند تا دیگران نیز با توانایی‌ها و استعدادشان آشنا شوند. این کار به قدری ارزشمند بود که به نظرم آمد می‌توان این داستان‌ها را در قالب یک مجموعه مشارکتی چاپ کرد. بعد از خواندن قصه خود، کسانی را که بیش‌ترین امتیاز را به دست آورده‌اند، معرفی می‌کنم و از کسانی که داستان‌شان استاندارد لازم را داشته است، تقاضا می‌کنم که به روی صحنه بیایند و داستان خود را بخوانند.

سیدمهدی شجاعی متولد شهریورماه است و همین موضوع باعث شد تا عوامل فرهنگسرای اندیشه دسته‌گلی را به مناسبت زادروزش به او هدیه بدهند. 

سپس شجاعی برش دیگری از رمان «کمی دیرتر» خود را خواند. او قبل از خواندن داستان خود درباره این رمان اظهار کرد: در این جلسه می‌خواهم برش دیگری از رمان «کمی دیرتر» را بخوانم. داستان کوتاه هم داشتم اما احساس کردم مباحثی در این کتاب وجود دارد که ممکن است با گذر زمان، کیفیت کنونی را نداشته باشد و اگر اکنون به سمع و نظر دوستان برسد، بهتر باشد. این بخش از رمان، دو قسمت دارد که با روایت‌هایی متفاوت آورده شده است. 

در ادامه این جلسه، نوبت به پرسش و پاسخ از سیدعلی میرفتاح رسید. او در پاسخ به سوالی مبنی بر نقد دینی در داستان مالک خود گفت: قبل از این که بخواهم به این سوال پاسخ بدهم، بهتر است یادی از رفیق و دوست مشترک‌مان یعنی ابوالفضل زرویی نصرآباد بکنیم. دل‌مان برایش تنگ شده است. حتما جای او از ما بهتر است. دوست دارم که یادش را گرامی بداریم.

شجاعی در تکمیل صحبت‌های میرفتاح بیان کرد: قبل از آغاز جلسه به آقای میرفتاح عرض کردم که وقتی شما را می‌بینم یاد ابوالفضل می‌افتم و آن هم به دلیل ارتباط تنگاتنگی است که آقای میرفتاح با آقای زرویی داشتند. به هر حال ایشان از یادگارهای شبیه ابوالفضل هستند که باید قدرشان را بدانیم.

در ادامه میرفتاح درباره داستان خود توضیح داد و گفت: امیدوارم که دوز مذهبی ماجرا این قدر بالا نرود که فکر کنید کتاب مذهبی نوشته‌ام. من در جای دیگری حدیث دیگری خواندم که می‌فرمود خداوند جهنم را بسیار کوچک آفریده و بهشت را فراخ و بزرگ قرار داده است. در حقیقت، جهنم حتی برای یک نفر نیز کوچک است در حالی در بهشت جا برای همه است. در این قصه، دست بر قضا بعضی آدم‌ها اگر دروغی بگویند، گناهی مرتکب شوند و ... خودشان به تنهایی نیستند و خیلی‌ها را با خود به جهنم می‌برند. دو ملک عذاب دیگر خسته شده‌اند از این که جهنم پر شده است و به سراغ خداوند می‌روند تا درخواست کنند به زمین بیایند تا جلو چند گناه را بگیرند. آنان سراغ افراد مختلفی در روی زمین می‌روند تا جلو این هفت گناه را بگیرند و جهنم خلوت‌تر شود.

شجاعی درباره زبان این داستان اظهار کرد: حتما متوجه تسلط آقای میرفتاح بر ادبیات کهن و درک ایشان بر نثر کهن شده‌اید. ایشان این موضوع را با نثر خود عجین و آمیخته کرده‌اند و شما با کدهای مختلف به شعری از حافظ، سعدی و ...ارجاع پیدا می‌کنید.

در بخش بعدی برنامه، نوبت به خوانش داستان‌های کوتاه مخاطبان رسید که داستان‌های خود را از جلسه گذشته تا این جلسه به دست انتشارات نیستان رسانده بودند. اولین نفر که نمره بالاتری داشت، سینا زیبایی بود. او داستان خود را که «سوء مهر» نام داشت، خواند.

شجاعی قبل از خواندن داستان توسط این نویسنده گفت: آقای زیبایی، چندین داستان برای ما فرستاده بودند که از آن جمله می‌توان به «سوء مهر»، «پاییز طلایی»، «خون و آزادی» و ... اشاره کرد. داستان سوء مهر، شروع و پایان مناسبی دارد و از شخصیت‌پردازی خوبی برخوردار است. البته دیگر آثار ایشان نیز خوب بود اما به دلیل ذهن پیچیده‌ای که در آن‌ها وجود داشت، بهتر دیدم که این داستان را بخوانند.

نفر دوم که داستان کوتاه خود را خواند، نیره مقدسی بود. او داستان کوتاه خود با عنوان «ویترین» را خواند.

مقدسی قبل از خواندن داستان خود گفت: من حدود هفت، هشت ماه است که نوشتن داستان کوتاه را تمرین می‌کنم و داستان «ویترین» اولین داستان کوتاه من است.

شجاعی در پایان این جلسه اظهار کرد: حدود ۹۰ داستان به دست ما رسید که چیزی در حدود ۵۰ درصد آن‌ها از حد استاندارد قابل قبولی برخوردار بود و با دیگر داستان‌ها که بعدا برسد، در یک مجموعه چاپ خواهد شد. چیزی که در جامعه ما مورد نیاز بوده و خلا آن را احساس می‌کنیم، مرکزی برای بررسی آثار و پرداختن به استعدادها و ارتقای آن‌ها است. در آکادمی داستان، به زودی این مرکز را با همکاری صاحب قلم‌ها و دوستان راه‌اندازی خواهیم کرد تا این جای خالی پر شود و کسی که دارای استعداد است، بتواند داستان خود را بفرستد تا توسط استادان اصلاح شود و رشد پیدا کند. برای ماه بعد، وارد ماه محرم می‌شویم و اگر دوستان، داستان‌های کوتاهی که ارسال می‌کنند درباره عاشورا و ماه محرم باشد، با فضای پیش‌ روی‌مان سازگارتر است. ان‌شاءالله در جلسات بعدی، داستان‌های مینی‌مال خواهیم داشت.

انتهای پیام

تعداد بازدید : 223

ثبت نظر

ارسال