ترویج نگاه صداوسیما و مدح فقر در سریالهای تلویزیون، در تضاد با سیاستهای سازمانی است که میکوشد با پیامک و اپلیکیشن و ستاره و مربع مردم را یک شبه به همان چیزی برساند که در سریالهایش آنها را از داشتن آن منع میکند؛ پول؛ و در تضاد با جامعهای است که هر روز شاهد شکاف بین مسئولان و مردم عادی به خاطر دستیابی عدهای خاص (ژنهای خوب) به منابع قدرت و ثروت است.
سریالهای مناسبتی بهترین فرصت برای صدا و سیما به عنوان تنها رسانه عمومی جامعه است که فرهنگ رسمی و مورد پسند حاکمیت را رواج دهد. به همین خاطر اکثر سریالهای این سازمان رنگ و بوی دینی و اخلاقی دارند و بر همان گزارههایی تاکید میکنند که در اخلاق اسلامی روی آنها تاکید شده است. با این نگاه سریال ساختن از سوی صدا و سیما تا حدی پذیرفتنی است.
اما سریالهای سالهای اخیر صدا و سیما بیشتر از آنکه به دنبال بسط و ترویج مضامین دینی و اخلاقی باشد، به دنبال بسط نگاه فرهنگی یک جریان خاص است که در سالهای اخیر به صدا و سیما راه پیدا کرده و توانسته مسیر این سازمان را به سود خودش تغییر دهد.
اگر در گذشته تلاش میشد از طریق ساخت سریالهای عامهپسند مضامینی ترویج شود که رنگ و بوی دینی داشت، امروز تلاش میشود به نگاه ایدئولوژیک روسای جدید این سازمان رنگ و بوی دینی زده شود. حتی در سریالهای طنز که علیالقاعده باید اولویتشان خنداندن تماشاگر باشد هم میتوان ردپای این نگاه جدید را دنبال کرد. تاکید روی سریالهای مناسبتی از آن جهت مهم است که این سریالها ویترین صدا و سیما به حساب میآیند و مدیران شبکهها میکوشند بهترین کارهای خود را به این دوران اختصاص دهند، چون مردم بیشتر به تماشای تلویزیون مینشینند.
سریالهای سالهای اخیر صدا و سیما (خصوصاً آنهایی را که سعید نعمتالله و حامد عنقا مینویسند) میکوشند به شکل سیستماتیکی سنت را ترویج و مدرنیته را نفی کنند. سنت البته در سریالهای این سازمان یک چارچوب نظری مشخص ندارد که بتوان با تکیه بر آن، سریالها را نقد کرد.
سریالهای چند سال اخیر صدا و سیما به شکل عامیانهای به ترویج سنت میپردازند و روابط پدرسالارانه گذشته را تقدیس میکنند. مدرنیته برای این سریالها خلاصه میشود در روابط بیبند و بار و نامشروعی که آرامش را از جوان ایرانی سلب و او را به ورطه نابودی میکشاند. مثلاً در سریال پدر، جوان خوب جوانی است که برای رهایی از دامی که برایش چیدهاند حاضر میشود خودش را از پنجره دانشگاه به بیرون پرتاب کند مبادا به گناه بیفتد. یا در سریال زیر پای مادر شخصیت منفی فیلم زنی است با ظاهر امروزی که در گذشته با خیانت و بیوفایی نسبت به همسر و تنها فرزندش باعث بروز مشکلات متعددی در زندگی آنها شده است. یا سریال امسال شبکه سه سیما برادر جان بازتولید همان روابط ماقبل مدرنی است که احتمالاً قرار است به عنوان راهکار توسط نویسنده به تماشاگر پیشنهاد شود. همانطور که ذکرش رفت این نوع برخورد با مدرنیته و روابط مابعد سنتی فقط مختص سریالهای ماه رمضان نیست.
در دیگر سریالهای این سالهای صدا و سیما جوان خوب کسی معرفی میشود که برای فرار از دست زن (به عنوان نماد گناه) ساعتها بیرون منزل مینشیند و شرایط سختی را تحمل میکند تا به گناه نیفتد. به نظر میرسد صدا و سیما در سالهای اخیر به دنبال ترویج فرهنگ سنتی در مقابل فرهنگ مدرنی است که جامعه ایران (خصوصاً طبقه متوسط شهری به عنوان مهمترین مصرف کنندگان محصولات فرهنگی) را درگیر خودش کرده است. فرهنگی که در آن زن نه یک شخص درجه دو که شخصی است که میکوشد فارغ از چهارچوبهای فرهنگ مردسالار سرنوشت خودش را رقم بزند.
زن در سریالهای چند سال اخیر صدا و سیما یا عامل گناه است (تنهایی لیلا) که باید به راه راست هدایت شود. یا زن قدیمی و سنتی با مختصات فرهنگی و ظاهری مشخص است که قابل ستایش است. در سریال زیر پای مادر خلیل کبابی (شخصیت اصلی سریال) در دیالوگی مشخص خطاب به زن برادرش مانیفست سریال (و شاید مدیران صدا و سیما) را مشخص میکند. او رخساره را زن خوب میداند، چون مثل زنان قدیمی است. از نظر خلیل زنان جدید بد نیستند، اما این زنان قدیم هستند که حکم جواهرهای کمیاب را دارند.
بزرگترین لطفی که خلیل و نویسنده به زنان امروزی میکند این است که میگوید آنها بد نیستند. اما اگر میخواهند خوب شوند باید به شکل همان سنت گذشته دربیایند.
این نگاه تخفیفگرا به زن را میتوان در دیگر سریالهای این سالها هم مشاهده کرد. زن یا عامل فتنه است که به راه راست هدایت میشود. یا همان زن سنتی است که زن ایدهآل است و مثل سریال پشت بامهای تهران میتواند گرهگشا باشد. این در حالی است که جامعه ایران بیشتر از قبل اسیر روابط مدرنی شده که مدیران فرهنگی ما از آن هراس دارند.
مسئله دیگر نگاهی که سریالهای سالهای اخیر سازمان صدا و سیما سعی در ترویج آن دارد مذمت ثروت و ستایش فقر است. این ستایش البته باز هم در چارچوب نظری درستی به مخاطب عرضه نمیشود و سریالهای این سازمان بر ابعاد اخلاقی مذموم ثروت تاکید میکند. پول و داشتن آن در سریالهای صدا و سیما چیز بدی است؛ نه به خاطر اینکه شما را از حق دسترسی یکسان به منابع قدرت و ثروت محروم میکند بلکه به این خاطر است که آرامش ذهنی شما را که حفظ آن در گرو وابستگی به آن روابط سنتی مدنظر مسئولان فرهنگی کشور است سلب و به سمت روابط و وضعیتهایی میکشاند که غیراخلاقی است. همان بازتولید نگاه علی خوشدست که نان شب نداشت بخورد، اما از قارون با آن همه ثروت خوشبختتر بود. ترویج این نگاه در تضاد با سیاستهای سازمانی است که میکوشد با پیامک و اپلیکیشن و ستاره و مربع مردم را یک شبه به همان چیزی برساند که در سریالهایش آنها را از داشتن آن منع میکند؛ پول؛ و در تضاد با جامعهای است که هر روز شاهد شکاف بین مسئولان و مردم عادی به خاطر دستیابی عدهای خاص (ژنهای خوب) به منابع قدرت و ثروت است.
از یک طرف ما با مردمی طرف هستیم که در حسرت داشتن زندگی لاکچری میسوزند و از طرف دیگر با سریالهایی طرف هستیم که آنها را از داشتن این زندگی به خاطر مسائل اخلاقی منع میکند.
مشکل دیگر سریالهای چند سال اخیر سازمان صدا و سیما دور بودن آن از متن زندگی روزمره مردمی است که اتفاقاً به خاطر رشد و گسترش تکنولوژی و حق انتخاب بیشتری که برای انتخاب محصولات فرهنگی دارد، به دنبال جامعهای بازتر با روابط مدرن است. دستگاههای رسمی و فرهنگی کشور سالهاست میکوشند نگاه خود را به جامعه تزریق کنند، اما جامعه با یک کلیپ کل مسئولان را غافلگیر میکند.
مسئولان ما در سالهای اخیر در زمینه فرهنگی نه توسط هالیوود یا حتی خوانندگانی لسآنجلس نشین همچون داریوش و ابی و ستار، که توسط امیر تتلو و ساسی مانکن به چالش کشیده شدند. سریالهای ایرانی میکوشند جوانان مورد پسند نگاه رسمی را ترویج کنند. برای این کار از جیب ملت بودجههای هنگفت اختصاص میدهند، اما انتخاب مردم چیز دیگری است. امروز سریالهای سطح پایین ماهوارهای، آهنگهای خوانندگان زیرزمینی و برنامههای خارجی بیشتر دیده میشوند تا سریالهای سازمان صدا و سیما. این میتواند برای مسئولان فرهنگی ما یک نشانه باشد.
ثبت نظر