سه عامل بیوفایی، قداستزدایی و دنیاگرایی در جامعه اسلامی بعد از پیامبر(ص) باعث شد جامعه از اهل بیت پیامبر(ص) دور کرده و مدینه فاضلهای که پیامبر(ص) در مدت ۲۳ سال زحمت تشکیل آن را کشیده بود به جامعه جاهلی تبدیل کنند. دنیاگرایی باعث بیوفایی و قداستزدایی از ائمه و اهل بیت پیامبر(ص) شد در نهایت عوامل فوق دست به دست هم داده تا امامان معصوم که مسئولیت راهبری جامعه اسلامی را داشتند به مذبح رفته و یا با مسموم ساختن ایشان، جامعه اسلامی را از وجود ایشان محروم سازند.
حجتالاسلام والمسلمین سیدابراهیم معصومی ـ استاد دانشگاه و دبیر علمی گروه مطالعات راهبردی مجمع جهانی اهل بیت (ع) ـ در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده است، به جریان سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین(ع) و علت وقوع عاشورا به صورت سلسهوار پرداخته است.
در بخش یازدهم و پاپانی این یادداشت آمده است:
رهآورد سخن در علل وقوع عاشورا
تاریخ بشریت در درون خود شاهد وقایع تلخ و شیرینی بوده است؛ بعثت انبیا را میتوان یکی از وقایع شیرین آن نام برد. گرچه بعثت انبیا برای برخی از خواص اهل باطل جزو تلخیها به حساب میآمد لذا همیشه تقابلی میان خیر و شر وجود داشت.
نمرود در مقابل ابراهیم، فرعون در مقابل حضرت موسی(ع) ، ابوسفیان در مقابل پیامبر اسلام(ص) و یزید در مقابل امام حسین(ع) قرار داشتند، قطب خوبی که دغدغه هدایت و راهبری انسانها به سمت خدا را داشتند در مقابل قطب منفی که هدایت انسانها به سمت شیطان را به عهده داشتند.
لذا تقابل سختی میان دو قطب منفی و مثبت اتفاق میافتاد که میتوان از کشته شدن حضرت یحیی، مصلوب شدن عیسی(ع)، در آتش انداختن ابراهیم(ع) و شهادت امام حسین (ع) نام برد؛ که نمونه بزرگی از تقابل خیر و شر در طول تاریخ است. در این میان افراد جامعه به سه نوع؛ طرفدار حق، طرفدار باطل و خاکستری تقسیم میشوند.
این سه طیف در جامعه معمولا ذیل خواص حق و باطل تعریف میشوند در جامعه اسلامی نیز که طرفدار حق است، خواص مدافع حق به عنوان شخصیتهای بارز جامعه قرار میگیرند. با این حال برخی مواقع به دلایل مختلفی در حمایت از حق کوتاهی کرده و باعث میشوند باطل بر جامعه سیطره پیدا کند.
نمونه بارز این را میتوان در زمان امام علی(ع)، امام حسن(ع) و به خصوص در زمان امام حسین(ع) در جامعه اسلامی مشاهده کرد. خواص طرفدار حق در این سه دوره نتوانستند پرونده خوبی از خود به جای بگذارند در بررسی تاریخی در جامعه شناسی شیعیان کوفه که امام علی(ع) حدود پنج سال پایتخت خود قرار داده بود.
به این نتیجه میتوان رسید که عوام و خواص جامعه کوفه مردمانی کاملا دنیاگرا و رفاهطلب هستند و در سه برهه تاریخی خاص در تشخیص حق از باطل و انتخاب درست در راه ولایت دچار اشتباه شده و نتوانستند از حق حمایت کنند که منجر به فجیعترین واقعه تاریخی در نوع خود شد.
در رفتارشناسی اهل کوفه میتوان به ابعاد شخصیتی آنها پیبرد رفتارها و اخلاقیاتی مانند: نیرنگ و بیوفایی، قداستزدایی و فروختن دین به دنیا در نوع بینش و عملکرد آنان قابل مشاهده است و سه امام نیز در مواجهه با مردم کوفه به آن اشاره دارند.
یکی از ویژگی های بارز مردم کوفه حیلهگری و بیوفایی آنان است که در تاریخ نیز این اخلاق آنها ضربالمثل بین سایر ملل قرار گرفته است. "أغدر من کوفی و الکوفی لا یوفی" این ضربالمثل نشانگر بیوفایی و اهل حیله بودن آنها را بیان میکند یا در جنگ صفین امام علی(ع) وقتی مردم کوفه را به جنگ در برابر معاویه فرا میخواند اما جز اندکی از مردم کوفه، سایرین ایشان را اجابت نمیکنند.
لذا امام(ع) در برابر آنها میگوید:" لوددت أنی لم أرکم و لم أعرفکم؛ دوست داشتم که شما را ندیده بودم و نشناخته بودم." به دنبال این حرف امام، آنها اعلام آمادگی کردند ولی باز بیش از سیصد نفر امام علی(ع) را اجابت نکردند. در نهایت امام علی(ع) از دست کوفیان به ستوه آمده و فرمودند: المغرور و الله غررتموه؛ به خدا قسم فریب خورده کسی است که شما او را فریب دهید. بیوفایی اهل کوفه بعد از امام علی(ع) نیز ادامه داشت و در زمان امام حسن(ع) در جنگ با معاویه نیز اتفاق افتاد و یکی پس از دیگری سرداران سپاه ایشان به معاویه پیوستند و امام را در مدائن تنها گذاشته و به خیمه امام(ع) حمله کردند.
۱۰ سال پس از شهادت امام حسن (ع) وقتی معاویه از دنیا رفت مردم کوفه پایههای حکومت امویان را متزلزل دیدند؛ لذا به امام حسین(ع) نامههای فراوان نوشتند و ایشان را به کوفه دعوت کردند. امام حسین(ع) وقتی با بزرگان جامعه اسلامی در مکه درباره کوفیان مشورت کرد همه امام(ع) را برای رفتن به کوفه بر حذر داشتند و جریان امام علی(ع) و امام حسن(ع) را یادآور شدند.
اما چون تعداد کثیری از مردم کوفه به امام(ع) نامه نوشته بودند لذا حجت بر امام حسین(ع) تمام شده بود و امام به سمت کوفه رهسپار شد. اما وقتی عبید الله به کوفه آمد تمامی کسانی که به امام(ع) نامه نوشته بودند در مقابل امام صفآرایی کرده و به مقاتله با ایشان پرداختند. لذا امام(ع) در کربلا در مقابل ایشان خطبه میخواند و میفرماید: أهؤلاء تعضدون، وعنا تتخاذلون، أجَلْ والله غدرٌ فیکم قدیم، وشجت علیه أُصولکم، وتأزرت فروعکم، فکنتم أخبث ثمر شجٍ للناظر، وأکلة للغاصب. ألا وإنّ الدعی بن الدعی ـ یعنی ابن زیاد ـ قدْ رکز بین اثنتین، بین السلة والذلّة، وهیهات منّا الذلّة، یأبی الله لنا ذلک ورسوله والمؤمنون، وحُجور طابت وحجور طهرت، وأُنوف حمیة، ونفوس أبیة، من أن نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام، ألا وإنّی زاحف بهذه الأسرة علی قلّة العدد وخذلان الناصر.
همچنین حضرت زینب(س) در کوفه خطاب به مردم میگوید: ای مردم کوفه، ای مردمان حیلهگر و خیانت کار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و نالههایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساختهاید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیزیافت میشود؟ یا همچون سبزههایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شدهای که روی قبرش را با نقره تزیین کرده باشند؟ چه بد توشهای برای آخرت فرستادهاید؛ توشهای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود. گریه میکنید؟ زار میزنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلودهاید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معاملهتان قرین زیان شده است، خود را به خشم خدا گرفتار کرده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است. وای بر شما ای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا دریدهاید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟! و چه حرمتی از او شکستهاید؟! شما این جنایت فجیع را بیپرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سرآغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوارکنندهتر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلتهایی که خدای متعال به شما میدهد موجب خوشی شما نشود، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمیکند، چون ترسی از پایمال شدن خون و از دست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است. در نتیجه به روایت تاریخ و کلام معصومین اهل کوفه نشانه بارز و کاملی از مکرو بی وفایی هستند.
رفتارشناسی دیگر اهل کوفه را میتوان در قداستزدایی و حریمشکنی اهل بیت پیامبر(ص) جستجو کرد همه صحابه میدانستند که اهل بیت(ع) در زمان پیامبر(ص) از چه جایگاهی برخوردار هستند. اما بعد از ایشان اولین قداستزدایی را در سقیفه رقم زدند و خلافت را از معدن و محل اصلی آن جدا کرده و به غیر اهل آن واگذار کردند.
در ادامه آتش زدن درب خانه دختر پیامبر(ص)، غصب فدک و به شهادت رساندن فاطمه زهرا(س)، شرب خمر در نماز توسط والی کوفه، بدعت در دین پیامبر(ص) از جمله مصداق بارز حریم شکنی بعد از پیامبر(ص) بود.
در دوره امام حسن(ع) این قداستزدایی و حرمتشکنی ادامه داشته تا جایی که به ایشان لقب مذل المومنین را داده بودند این حریمشکنی همچنان در زمان امام حسین(ع) به خصوص در جریان کربلا ادامه دارد که با کشتن امام حسین(ع) وارد فصل جدیدی از حریم شکنی به اهل بیت پیامبر(ص) و حرم پاک ایشان میشود.
با شهادت امام حسین(ع) اهل بیت پیامبر(ص) را به اسارت میبرند در در بازار کوفه و شام به عنوان خارجی میگردانند و آنها را به مجلس بزم و شراب میبرند و قداست آنها را زیر پا میگذارند.
در رفتارشناسی دیگر مردم کوفه که دو مورد قیبلی متأثر از این مورد است دنیاگرایی و دنیاطلبی مردم کوفه همچنانکه قبلا ذکر شد بر اساس سیستم اقتصادی بعد از پیامبر(ص) بزرگان و صحابه جزو متمولین جامعه شده و رفته رفته شیرینی ثروت و قدرت در آنها اثر گذاشته و در مواجهه حق و باطل پاهایشان سست شده و در مقابل باطل سکوت کردند و حق را به مذبح بردند.
در روایات معصومین دنیاگرایی عافت تمامی بدبختیها و گناهها ذکر شده است همان چیزی که اهل کوفه و حتی جامعه اسلامی دچار آن شده بودند و امویان نیز از این نقطه ضعف دنیاگرایی مسلمانان ضعیف النفس استفاده کرده و توانستند جلوی حق را بگیرند و حکومت جاهلی را از دل جامعه اسلامی به وجود بیاوردند، همچنانکه امام حسین(ع) در روز عاشورا به اهل کوفه فرموند: میدانید چرا جلوی امام بر حق ایستادید چون لقمههای حرام در شکمهای شما جمع شده است و... . اینها نشانگر آن است که اگر انسان دنبال دنیاطلبی باشد و هدف آن به جای رسیدن به خدا و وسیله قرار دادن دنیا برای رسیدن به خدا باشد. دنیا را هدف قرار دهد سرنوشتی مانند عمربن سعد که در آرزوی حکومت ری بود نصیبش خواهد شد.
خلاصه سخن اینکه: سه عامل بی وفایی، قداست زدایی و دنیا گرایی در جامعه اسلامی بعد از پیامبر(ص) باعث شد جامعه اسلامی از اهل بیت پیامبر(ص) دور کرده و مدینه فاضلهای که پیامبر(ص) در مدت ۲۳ سال زحمت تشکیل آن را کشیده بود به جامعه جاهلی تبدیل کنند.
دنیاگرایی باعث بیوفایی و قداستزدایی از ائمه و اهل بیت پیامبر(ص) شد در نهایت عوامل فوق دست به دست هم داده تا امامان معصوم که مسئولیت راهبری جامعه اسلامی را داشتند به مذبح رفته و یا با مسموم ساختن ایشان، جامعه اسلامی از وجود ایشان محروم سازند.
انتهای پیام
برچسب ها
ثبت نظر