محمدرضا خالصی با اشاره به استفاده از اندیشهها و آموزههای اخلاقی سعدی در کتابهای درسی دانشآموزان ایرانی در گذشته، تاکید کرد که امروز جای خالی این اندیشهها در کتابهای درسی بهشدت مشهود است.
، این استاد دانشگاه و سعدیپژوه گفت: اندیشههای اخلاقی و تربیتی سعدی سالها پیش به عنوان یکی از متون درسی در مکتبخانهها به دانشآموزان یاد داده میشد اما امروزه جای خالی این آموزهها در کتابهای درسی بهشدت احساس میشود.
او با بیان اینکه کمرنگ شدن حکایتهای سعدی در کتابهای درسی زنگ خطری است برای ما که سبک زیست ایرانی- اسلامی و فرهنگ ایرانی را آرام آرام به فراموشی میسپریم، بیان کرد: آنچه ممکن است جایگزین این فرهنگ پربار و زخار شود فرهنگ سودانگاری utilitarianism است که تنها معیار نهایی خود دربارهی صواب، خطا و الزام را سود میداند و اساسا به کمالات و منافع ابدی توجه نشده، که در اینجا کاری به معایب و محاسن آن نداریم که عرض عریضی است.
خالصی تاکید دارد که برای رهایی از این باتلاق اخلاقی لازم است کودکان ما همچون گذشته با فرازهای حکمی حکمت عملی ایرانی- اسلامی آشنا شوند و دستیابی به این مهم از راه آموزش و ترویج اندیشههای سعدی، مولوی، فردوسی، ناصرخسرو، حافظ و دیگر بزرگان با کاربرد امروزی امکانپذیر خواهد بود.
این پژوهشگر با بیان اینکه اپرای عروسکی سعدی، سعدی از خویشتن فریاد، پویانمایی حکایتهای سعدی، آلبوم موسیقی سعدی و … تلاشهای قابل قدردانی هنرمندان و فرهنگوران برای ادای دین به شیخ مصلحالدین بوده است، گفت: آنگونه که محمدعلی فروغی درباره سعدی مینویسد "اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است ولی حق این است که ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم ."
او افزود: آنها که عمری سپری کردهاند هنوز برای آنکه موضوعی را مثال بزنند از حکایتها و داستانهای مینیمال سعدی مثال میزنند تا آن موضوع را به زبانی عام و همهفهم تبیین کنند. این نشانه آن اهتمامی است که هنگام تدوین کتابهای درسی بر استفاده از این حکایتها و تمثیلها دیده میشد و امروز کمتر در اینگونه کتابها به دیده تدبیر انجام میپذیرد.
این سعدی پژوه ادامه داد: کمرنگ شدن نقش حکایتها، داستانها و تمثیل های سعدی در میان کتابهای درسی به اعتقاد ناظران و کارشناسان ادبیات فارسی موضوعی است که میشود آن را زنده کرد تا بار دیگر در پرتو اندیشههای این بزرگان فرهنگ را بازسازی کرد.
خالصی گفت: ارسطو عمدتا دانایی را به دو بخش تقسیم میکند، یعنی حکمت (دانایی و معرفت) را حکمت عملی یا نظری میداند. حکمت عملی از سوی گادامر نیز در قلمرو عمل و انجامدادنیها شکل میگیرد، به همین خاطر در فرهنگ هم وقتی Wisdom را به کار میبریم همین مطلب به ذهن میرسد.
او اعتقاد دارد که در اسلام هم وقتی فلاسفه اسلامی وارد عرصه حکمت شدند، حکمت عملی این شکل را پیدا کرد. این حکمت با تفکر نسبت حقیقی و تحقیقی دارد.
این نویسنده با بیان اینکه حکمت با تفکر آغاز می شود و با شناخت انسان تطبیق پیدا میکند، خاطرنشان کرد: این موضوع در آخر به خردمندی میرسد که فلاسفه به آن سعادت میگویند.
خالصی با تاکید بر اینکه در گذشته شعر و ادب در خدمت حکمت عملی بود یعنی طریقی بود برای رسیدن به سعادت غایی، ادامه داد: فرهنگ از پیش از ظهور اسلام تا حدود یک سده پیش، حکمت ایرانی را که بعدها با حکمت اسلامی همخوان شد برای سعادت مردم شکل داد.
او با اشاره به اینکه در کارنامه اردشیر بابکان میخوانیم که دشمن به دشمن اینقدر ضرر نمیزند که انسان نادان از کردار خویش میبیند، خاطرنشان کرد: فرهنگ حکمت ایرانی چنانکه در متون پهلوی دیده میشود در قابوسنامه نیز بدان اشاره شده است. در ۵۱ پند انوشیروان نیز اشاره شده “نادان دشمن خویش است ”.
این نویسنده اشارات سعدی را اینگونه برشمرد که در شعر سعدی آمده است: دشمن به دشمن آن نپسندد که بیخرد/ با نفس خود کند هوای مراد خویش
وی ادامه داد: بنابراین حکمت، نوع اندیشه و زیست مردم را به این صورت شکل میدهد. یعنی به قول امروزی ها سبک زندگی مردم با این نوع حکمت قوام پیدا میکرد. از این رو کودکان اولین مطلبی را که در مکتبخانهها فرامیگرفتند جزء سیام قرآن و گلستان و بوستان سعدی بود. بدین صورت حکمت عملی نوعی اخلاق را ایجاد میکرد به نام اخلاق فضیلتگرا virtu ethics که در آموزههای دینی ریشه داشت.
این استاد دانشگاه همچنین گفت: اکنون در جهان معاصر وارد عرصه نوعی اخلاق میشویم که اخلاق سودگراست که منتقدان جدی دارد. از آنجا که سعدی و دیگر حکمای ایرانی متعلق به اخلاق فضیلتگرا هستند، در اخلاقیات مدرن برای نمونه دیده میشود کسی مانند ماکیاولی میگوید اگر فضیلت را کنار بگذاریم میتوانیم به برتریهای سیاسی دست یابیم یا مندویل اشاره میکند که حیلهگری و حسادت عامل رونق بر سود هستند. پس بر اساس معیارهای اخلاقی آموزههای اخلاق فضیلت تغییر مییابد. مثلا در اخلاق فضیلت ملاصدرا در اسفار اشاره میشود که اخلاق زشت مانع از رسیدن نفس به کمال عقلی است. بنابراین نخستین راه دوری از پلیدیها میشود.
خالصی اضافه کرد: هرچند بعضی از اندیشمندان امروز به نقد این نوع اخلاق پرداختهاند مانند سوزان ولف که در مقاله قدیسان اخلاقی Moral Saints آنان را به نقد کشیده و میگوید: آنان تمام هَمّ و غم خود را وقف آسایش دیگران میکنند و از زندگی خود به طور مطلق غافلند. همچنین آنان را بیش از اندازه، کسلکننده و آزاردهنده میبیند و غیرجذاب میخواندشان که نمیتوانند از زندگی خود لذت ببرند یا جسی بلوم Gessev bloom که او نیز بر این طبل میکوبد و زیست آنان را غیرمتعادل میداند.
این استاد دانشگاه در عین حال گفت: طرفداران اخلاق فضلیتمدار هماره از آنان به عنوان الگوهای این اخلاق نام میبرند و بر اعمالشان صحه میگذارند و آن رفتار را اسوه و الگویی برای دیگران میدانند؛ از این روست که هیک hiuc میگوید "شادی و بَهَجت روحانی این اسوههای اخلاقی را نمیتوانیم با مقیاس لذایذ معمولی و خاکی خودمان بسنجیم، آنان از زندگی خود لذتی مضاعف بر لذت ما میبرند."
خالصی تاکید کرد: هرچه بخواهیم در سبک زندگی آموزههای حکمی ایرانی - اسلامی را رونق دهیم باید به آثار گذشته حکمای ایرانی اسلامی مانند سعدی رجوع کنیم، لذا کمرنگ شدن این موضوع نشان میدهد که بخش حکمت ایرانی متاسفانه روز به روز کمرنگتر میشود؛ مثلا در اخلاق فضیلت ما کسانی را داریم به نام اسوههای اخلاقی که زندگیشان الگوهای اخلاقی بشر است و این موضوع در اندیشه سعدی یکی از آیتمهای مهم است: " خُنُک آنکه آسایش مرد و زن / گزیند بر آسایش خویشتن".
او ادامه داد: پس کمرنگ شدن حکایات حکمی سعدی در کتابهای درسی زنگ خطری است برای ما که دایره انسانی اسلامی فرهنگ ایرانی را آرام آرام به فراموشی میسپریم و آنچه ممکن است جایگزین این فرهنگ پربار شود فرهنگ سودانگاری امروز بشر در سده کنونی است.
خالصی خاطرنشان کرد: برای رهایی از این باتلاق اخلاقی لازم است کودکان ما همچون گذشته با فرازهای حکمی حکمت عملی ایرانی اسلامی آشنا شوند و این از راه اندیشههای سعدی، مولوی، فردوسی، ناصرخسرو، حافظ و … امکانپذیر است.
انتهای پیام
ثبت نظر