علی سلامی میگوید، طبق آمار، گرایش به خواندن کتابهای سیاسی دارد از رمان بیشتر میشود.
این مترجم و مدرس دانشگاه درباره ترجمه زندگینامههای سیاستمداران و استقبال از این دست کتابها اظهار کرد: اگر آمار فروش کتابها را در دنیا ببینید، تمایل به خواندن رمان در مرحله اول قرار دارد و در مرحله بعد نیز کتابهای سیاسی و زندگینامهها هستند. زندگینامهها معمولا جزء پرفروشترین و پرخوانندهترینها بودهاند که نشان میدهد مخاطبان به آنها علاقهمندند. درباره فیلم هم همینطور است و فیلمهایی که حالت زندگینامهای دارد، خیلی پرفروش و معروف میشود. زندگینامه چهرههای سیاسی هم جذابیت خاص خود را دارد.
او با بیان اینکه کتابهای سیاسی آموزنده هستند و میتواند برای همه جذابیت داشته باشد، اظهار کرد: طبق آماری که وجود دارد، گرایش به خواندن کتابهای سیاسی دارد از رمان بیشتر میشود، مخصوصا اینکه کتابهای سیاسی حالت زندگینامهای داشته باشند، زیرا اینطور حالت داستانی دارند و برای خواننده جذابترند. مثلا در کتابهای سیاسی که ترجمه کردهام کتاب «آتش و خشم» جذابیت زندگینامهای نداشت و تنها جذابیتش زندگی کاخ سفید و هرج و مرج آنجا بود. به نظرم این کتاب پرفروش نشد زیرا حالت داستانی نداشت. مخاطبان دوست دارند هم داستان بخوانند و هم چیزی یاد بگیرند.
سلامی خاطرنشان کرد: در ایران هم اگر سیاستمداران زندگینامه سیاسی خود را بنویسند قطعا مورد توجه قرار میگیرد تا اینکه بخواهند صرفا درباره سیاست بنویسند؛ در واقع زمانی که سیاست با زندگی آمیخته میشود و حالت روایی پیدا میکند جذابتر میشود، اینگونه مخاطبان هم داستان میخوانند و هم با اتفاقهای سیاسی آشنا میشوند و کتاب چون حالت داستانی دارد بیشتر در ذهنشان ماندگار میشود.
او سپس با اشاره به کتاب «شدن» که در دیماه منتشر شده و به گفته او، تاکنون ۴۰ چاپ خورده است، بیان کرد: این تجدیدچاپها در برهه زمانی پنج ماه اتفاق افتاد که نشان میدهد استقبال از کتاب «شدن» زیاد بوده است. البته ترجمههای متعددی از آن بیرون آمد که برخی از آنها نیز چندبار تجدید چاپ شدهاند.
مترجم «آتش و خشم» و «یک وفاداری بالاتر» با متفاوت خواندن استقبال از کتاب «شدن»، گفت: غیر از اینکه این کتاب درباره بانوی اول آمریکاست که سیاهپوست است، حالت انگیزشی هم دارد. میشل اوباما از خانواده فقیری بوده که آرزویهایش مانند خانوادههای فقیر و کاملا معمولی بوده است. در دورهای آرزویش داشتن خانهای بوده که درونش پله داشته باشد. یکی دیگر از جذابیتهای این کتاب، صداقت خاصی است که در آن وجود دارد و جامعه آمریکا را آنطور که هست نشان میدهد. میشل اوباما با ظرافت خاصی، لایههای پنهان جامعه آمریکایی را نشان میدهد، خانوده فقیر سیاهپوستی که در مراحل بالاتر هم با تبعیض نژادی مواجه میشوند. او درباره ذهنیت جامعه آمریکا نسبت به سیاهپوستان و اقلیتها صحبت میکند که همچنان جاری است؛ حتی در پایان دوره ریاستجمهوری همسرش نیز به خاطر سیاهپوست بودن از سوی برخی از سناتورها تحقیر میشود. او از تبعیضنژادی انتقاد میکند و جامعه آمریکا را همانطور که هست نشان میدهد نه یک جامعه آرمانی که در ذهنمان است. او میگوید در جامعه آمریکا امکان پیشرفت وجود دارد اما اگر سیاهپوست و مسلمان باشی، نگاه «دیگری» به تو دارند.
او افزود: زندگینامه کلینتون هم جذابیت زیادی داشت و فروش هم رفت، اما به اندازه «شدن» نبود، یا کتاب «یک وفاداری بالاتر» نوشته جیمز کومی در آمریکا پرفروش شد و در هفته اول بالای یک میلیون نسخه فروش رفت و در ایران با وجود اینکه این فرد شناختهشده نبود، در طول یک سال هفتبار تجدید چاپ شد.
سلامی درباره اینکه پرفروش شدن کتاب در خارج ایران در ترجمه آن از طرف مترجمان و استقبال مخاطبان تأثیر دارد یا نه، گفت: من تجربه خودم را میگویم. اولینباری که کتاب «شدن» به من پیشنهاد شد تمایلی نداشتم آن را ترجمه کنم و فکر نمیکردم برای مخاطبان ایرانی جذابیت داشته باشد و به فروش برود. باید بگویم آنطور که ما فکر میکنیم و آنطور که مخاطبان رفتار میکنند، فرق میکند. برخی از کتابها در آمریکا پرفروش میشود اما در ایران استقبال نمیشود. در هر حال پرفروش شدن در استقبال و ترجمه کتاب تأثیر دارد، در واقع تبلیغات آنها و اطلاعرسانیشان بر جامعه تأثیر روانی میگذارد.
او در ادامه خاطرنشان کرد: گاه میبینید در آمازون و نیویورکتایمز کتابی پرفروش میشود و بلافاصله در ایران ترجمه میشود، کتابهایی که فاقد ارزش است، نه محتوای سیاسی دارد و نه ارزش ادبی؛ کتابی عامهپسند که خیلی ابتدایی است؛ مثلا نوشتههای فیسبوکی یک نفر با عنوان «مراقب خودت باش» و یا «خجالت نکش» که در طول چند ماه ۱۰-۱۵ چاپ میخورد. عنوان پرفروش بودن این کتابها در فروششان در ایران تأثیر دارد.
سلامی درباره کیفیت ترجمهها با توجه فاصله کم انتشار کتاب در خارج و ترجمه آن در ایران، اظهار کرد: قطعا کیفیت کتابها پایین است. من میخواستم کتابی را که در خارج از ایران منتشر شده و جایزه هم گرفته بود به زبان فارسی ترجمه کنم که به من گفتند منتشر شده است. از این اتفاق تعجب کردم چون کتاب تازه منتشر شده بود. کتاب را که دیدم متوجه شدم صد صفحه نسبت به متن اصلی کم داشت و ترجمه قابل فهمی هم نبود. کیفیت چاپ هم پایین بود؛ انگار ناشر عجله داشت کتاب را منتشر کند و کتاب حالت زیراکسی پیدا کرده بود.
او در ادامه گفت: زمانی که کتابی منتشر میشود، ناشران سراغ آن میروند و میخواهند اولین نفری باشند که آن را چاپ میکنند؛ مثلا زمانی که کتاب «هریپاتر» منتشر میشد این اتفاق میافتاد و در یک زمان کوتاه ۲۰ ترجمه از آن بیرون میآمد و چون ترجمه با سرعت انجام میشد، ضعف داشت و با دقت کافی انجام نمیشد. گاهی ترجمهها به صورت گروهی انجام میشود؛ میبینید یک گروه ۱۲ نفری تشکیل میدهند و هرکدام بخشی را ترجمه میکنند، به همین دلیل ترجمهها یکدست نیست و ایراد زیادی دارد. ویراستار هم نمیتواند متن یکدستی دربیاورد و بنابراین کتاب پرغلط است.
انتهای پیام
ثبت نظر