دومین نشست تخصصی شیرازه شعر با حضور ساغر شفیعی، شاعر، سهشنبه بیستوهفتم آذرماه در خانه شاعران ایران و به همت دفتر شعر جوان برگزار شد.
بر اساس خبر رسیده، در این نشست، ساغر شفیعی پیش از شعرخوانی بخشی از خاطرات و تجربیات شاعری خود را بیان کرد.
او در ابتدای صحبتهای خود به نوشتن در دوران کودکی اشاره کرد و گفت: از کودکی و نوجوانی به نوشتن علاقه داشتم اما هرگز نام را آنچه مینوشتم نمیدانستم و در عین حال به دلیل آنکه درونگرا و خجالتی بودم، دستنوشتههایم را برای کسی نمیخواندم.
شفیعی ادامه داد: روزی مادرم به طور اتفاقی یکی از نوشتههایم را دید و پس از آن بارها در جمعهای دوستی و اقوام به شعر سرودن من اشاره میکرد و من برای گریز از تکرار این ماجرا، الفبای مخصوصی ساختم و از آن پس به جز خودم کسی نمیتوانست دستنوشتههایم را بخواند.
او گفت: اولین شعرهایم را برای پدرم که معلم بازنشسته ادبیات است، میخواندم. با خواندن اشعار نیما، به پدرم میگفتم با اینکه شاعرانی همچون نظامی، از قلههای ادبیات فارسی هستند، ولی در اشعارشان نوعی تصنع وجود دارد اما آثار نیما، خودِ زندگی است . در عالم نوجوانی کشف کرده بودم نیما راست میگوید. تا حدود سیسالگی از برنامه هایی به اسم جلسه شعر و انجمن ادبی خبر نداشتم تا اینکه در روزنامهای به یک آگهی برخوردم با این مضمون که در فرهنگسرای معرفت، آقای تقی محمدیفکورزاده کارگاه شعر برگزار میکند. به این ترتیب رفتهرفته به کلاسهای مختلف شعر راه پیدا کردم. کارگاه بعدی کلاس آقای کریم رجبزاده بود.
شفیعی در ادامه با تاکید بر اینکه دیدار با منوچهر آتشی در دفتر کارنامه فصل جدیدی را در سرودن و نشر شعرهایش گشود، گفت: هنگامی که دستنوشتههایم را برای منوچهر آتشی خواندم، متوجه شدم همه آنچه مینوشتم اما نامشان را نمیدانستم، شعر بودهاند. او مهمترین مشوق من بود و اگر می خواست به ضعف یا ایراد شعری اشاره کند از عبارت «زیادی رمانتیک بود» به جای «این شعر ضعیف است» استفاده میکرد. این خود به نوعی باعث دلگرمی و دلخوشی بود.
شفیعی در پایان از چهار دفتر شعر خود شعرهایی را برای حاضران خواند.
«وقتی باران پیانو میزند» (نشرروزگار با مقدمهای از منوچهرآتشی/۱۳۸۱)، «حالا نام دیگری دارم» (انتشارات آینه جنوب/ ۱۳۸۴)، «من هم از شاعران دهه چهل هستم» ( انتشارات آینه جنوب/ ۱۳۸۸) و «چشمانت اگر نیلی بود» (انتشارات مروارید/ ۱۳۹۶) عناوین چهار دفتر شعر ساغر شفیعی هستند.
همچنین در این نشست، ساعد باقری در سخنان کوتاهی با تاکید بر اینکه شعر ساغر شفیعی، عینا خود او و زندگی اوست، گفت: چیزی که در شعرهای خانم شفیعی مخاطب را مجذوب میکند سادگی و بی فاصلگی شاعر با اثرش و کشفهای خاص او از زندگی است.
محمد رمضانیفرخانی، دبیر نشست شیرازه شعر نیز در پایان گفت: به دور از هیاهوی رایج و جریانسازیهای سالهای اخیر، شعر خانم شفیعی راه خود را رفته و صدای ویژه خودش را دارد اگر چه این تصویر کمالیافته شاعر نیست و یقینا میتواند چندین پله بالاتر از این قرار بگیرد. بارزترین ویژگی این شعرها، گزارش ملموس و مهمتر از آن عاشقانه از تجربه زیست و جزییات آن است. او در آثار خود درگیر لفاظی و بازیهای زبانی مرسوم و خیالپردازیهای شبهشاعرانه نشده است.
نمونهای از شعرهای ساغر شفیعی:
۱)
بچههای بیاشتها
مانیتور را با چشمهایشان قورت میدهند
آن قدر حرص میخورم
که سیر میشوم
از این سفره چیدن و
دوباره برچیدن
مهم نیست
دقایقی دیگر
پشت پنجره غوغاست
از گنجشکانی
که عاشق دستپخت منند
(از مجموعه «چشمانت اگر نیلی بود»)
۲)
جیرجیرک، آرشه را با ریتم تند میرقصاند
- پا به پای بهارِ پشت پنجره-
این پرده چه دلگیر میشود
وقتی باران پیانو میزند
(از مجموعه «وقتی باران پیانو میزند»)
سهیل محمودی، بیوک ملکی و تعدادی از شاعران و علاقهمندان به ادبیات در این نشست حضور داشتند.
انتهای پیام
ثبت نظر