Fa En جمعه 25 آبان 1403 ساعت 18 و 27 دقیقه

بررسی نقش اندام‌های بدن در شعر سعدی

بررسی نقش اندام‌های بدن در شعر سعدی

محققان بسیاری بر نقش و اهمیت استعاره در مفهوم‌پردازی تجارب انسان در جهان تأکید داشته‌اند. در این میان، اندام‌های بدن همواره به عنوان حوزه‌ای مبدأ در مفهوم‌پردازی مفاهیم متنوع در اغلب فرهنگ‌ها لحاظ می‌شود.

دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 ساعت 19:42

، سلیمان قادری نجف‌آبادی، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته زبانشناسی در دانشگاه اصفهان در پایان‌نامه خود به بررسی "شعرشناسی شناختی: تحلیل پاره‌ای از استعارات برگرفته از اندام‌های بدن در بوستان سعدی" پرداخته است.

این تحقیق با هدف بررسی تعامل میان زبان، شناخت، بدن و فرهنگ، به تحلیل پاره‌ای از استعارات مبتنی بر واژگان اندام‌های بدن در بوستان سعدی می‌پردازد. 

در این راستا، در ابتدا اندام‌های چشم، دل، جگر و سینه برگزیده شدند و سپس تحلیل عبارات استعاری آنها برپایه دیدگاه‌های زبانشناسی شناختی و شعرشناسی شناختی به خصوص با ارجاع به نظرات "کوچش" (2010) و "لیکاف و ترنر" (1989) به انجام رسید. 

مطابق تحلیل داده‌ها مشخص شد که دل و چشم، واژگانی زایا در مفهوم پردازی احساسات (عشق، تمایل، شادی، غم، اضطراب)، قوای ذهنی (دانستن، درک کردن، فکرکردن)، ارزش‌های فرهنگی (احترام، صداقت)، ویژگی‌های شخصیتی (حرص، بی‌رحمی، آگاهی) و وقایع محسوس (مرگ، زمان) است.

جگر و سینه عمدتاً در بوستان به مفهوم‌پردازی احساس "غم" می‌پردازند. اصولاً تمام این اندام‌ها در مفهوم‌پردازی احساسات از ابراستعاره "بدن ظرفی برای احساسات است" تبعیّت می‌کنند. دل اندام سرنمون در مفهوم‌پردازی احساسات به خصوص "عشق" و "غم" است و عمدتاً در تحقّق این مفهوم‌پردازی از طرحواره تصویری "ظرف" استفاده می‌کند. انطباق‌های مفهومی دیگر از سایر طرحواره‌های تصویری همچون "حرکت" و "قدرت" بهره می‌گیرند.

این مطالعه حاکی از آن است که در عبارات مبتنی بر اندام‌های بدن، مجاز بین جزء و جزء بیش از مجاز بین کل و جزء خود را نشان می‌دهد.

با بررسی داده‌ها مشاهده شد که تصور بشری در بهره‌گیری از استعارات و مجازهای بررسی‌شده در این مطالعه مدخلیت دارد، اما به‌نظر می‌رسد این تصویرپردازی در ساختار بدن و تقسیم کار برای اندام‌های بدن ریشه دارد. 

این تحقیق نشان می‌دهد که غالباً استعاره و مجاز در تعامل بین بدن و فرهنگ به ظهور می‌رسند. این درحالی است که بدن یک حوزه مبدأ بالقوه جهانی برای استعارات و مجازهای ساختاربخش مفاهیم انتزاعی است و الگوهای فرهنگی ایجادگر منظرهایی خاص هستند که از خلال آن‌ها ابعاد معینی از تجارب بدنی و اندام‌های خاصی در درک آن مفاهیم، برجسته شده و اهمیت می‌یابند.

برخی از این الگوهای فرهنگی در ایران برگرفته از طب سنتی ایرانی و نظام‌های عقیدتی روحانی پارسی همچون جهان‌بینی مکتب صوفیه و مذهب اسلام است.

علاوه بر این، یافته‌ها نشان می‌دهد که در تعامل میان استعاره، مجاز و طرحواره تصویری، استعاره سازنده الگوی اصلی تعامل است، جایی‌که مجاز و طرحواره تصویری جای می‌گیرند. 

این تحقیق همچنین به مطالعه برخی از استعارات نو شعری برپایه دیدگاه ارائه‌شده توسط لیکاف و ترنر (1989) پرداخته است. این کار نشان می‌دهد که شاعران اغلب استعارات مفهومی را که در شعر به کار می‌گیرند، با مردم عامی شریکند، بنابراین خلاقیت استعاری در شعر می‌تواند نتیجه بهره‌گیری شاعران از چهار ابزار مفهومی در به‌کارگیری و تغییر استادانه این استعارات مفهومی مشترک باشد. 

سعدی در کتاب بوستان، بیشترین بهره را از ابزار ترکیب، کمترین بهره را از ابزار پرسش و بهره‌ای میانه از ابزارهای پیچیده‌سازی و گسترش برده است. مطلب دیگر این‌که در مفهوم‌پردازی استعاری یک تفکر، شاعران تحت "فشار انسجام" قرار دارند، فشاری که برآمده از تجارب بدنی و همچنین بافت محاط بر آن‌ها است. محقق پیشنهاد می‌کند که برای دریافت گزارشی جامع از خلاقیت استعاری در شعر نیاز است به نقش بافتی که شاعر در آن شعر می‌آفریند، نیز توجه کنیم. 

این پایان‌نامه با راهنمایی  دکتر منوچهر توانگر در دانشگاه اصفهان دفاع شده است.


انتهای پیام

تعداد بازدید : 166

ثبت نظر

ارسال