زنان یزدی در روزگاری که از زیر چادر و با صدای آرام حرف میزدند و حتی با کوبههای کوچک مختص زنان به در خانهها میکوبیدند، برای حفظ حجاب و عفتشان علیه بیداد رضاهشاه پهلوی شکواییه دادند.
، پس از آن که مشروطیت به انحراف کشیده شد و کشور ایران به سوی وابستگی و سرسپردگی مطلق پیش رفت، در جریان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، رضا شاه در دورهای که پنج سال طول کشید به جای احمد شاه قاجار بر تخت حکومت نشست.
البته به حکومت رسیدن این شاه مستبد با اختلاف نظرهایی به ویژه از سوی برخی علما و اشخاص بزرگ یزدی همچون «ابوالحسن حائریزاده» و «شیخ محمد حسین ندوشنی» همراه بود.
مدتی بعد از حکومت وی، قوانین جدیدی وضع شد که زمینه استبداد این حاکم را بر مردم فراهم کرد؛ عمدهترین این قوانین لباس متحدالشکل، مخالفت با علما و حوزههای علمیه، قانون کشف حجاب و جلوگیری از برپایی مراسم عزاداری سیدالشهداء بود که اجرای آن در یزد نیز مانند سایر نقاط کشور پای زور و استبداد رژیم وقت به این دیار آرام و صالح را باز کرد.
در دوران پهلوی یکی از بزرگترین اقشاری که مورد آزار قرار گرفتند، زنان بودند و جالب این جا است که با وجود آن که زنان در ان دوران آزادیبیان هم نداشتند، نسبت به این جریان مستبدانه حکومت علناً اعتراض میکردند.
شاید یکی از جسارتهای بزرگ زنان در تاریخ انقلاب، یک ماه پس از سقوط رضاشاه اتفاق افتاد که زنان یزدی با تمام جسارت شکواییهای به مجلس شورای ملی نوشتند و از استبداد و ظلم شاه گلایه کردند.
متن این شکواییه این گونه است؛ «بعدالعنوان، به عرض میرسانیم در این موقع که به اراده شاهنشاه ما به پایه قانون مشروطیت استوار، زبان و قلم آزاد، شما نمایندگان ملت میتوانید برای بیچارگان و ستمدیدگان دادرسی فرمائید.
متأسفانه آنچه در رادیوها شنیده و در روزنامهها مطالعه میشود یا هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده نیست، که به واسطه یک روسری یا چادر نماز در محلهها، حتی از خانه به خانه همسایه، طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمیکنند.
اگر تصدیق حکماً آزاد بود، از آمار معلوم میشد که تابحال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه لطمات و صدمات که از طرف پاسبانها به انها رسیده، جان سپردند و چقدر از ترس و حرس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهایی از ما به هر اسمی و رسمی گرفته شده.
خدا میداند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان میافتاد، مثل اسرای شام با ما رفتار میکردند. بهترین رفتار آنها با ما، با همان چکمهها، لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول قانع نمیشدند یا پولی نداشتیم به آنها بدهیم ما را به شهربانی میبردند؛ اذیت ما بیشتر و مخارج ما زیادتر.
لذا استدعای عاجرانه داریم اولاً انتقام ما ستمدیدگان را از این جابران بکشید و بعد هم آزادی حجاب به ما بدهید کمااینکه در ممالک اسلامی حجاب معمول است.
به علاوه در انگلستان و هندوستان که اینقدر ادیان مختلف هستند، همه آزاد هستند. مخصوصاً مسمانان دارای حجاب هستند لذا از نمایندگان محترم مسلمان کلیه ملت ایران استدعا داریم احتراماً حال دیگر دست ظلم و تعدی و شکنجه را از سر ما زنهای مسلمان ایران کوتاه و ماها را آزاد فرمایید.»
بر همین اساس میتوان یکی از حرکتهای شجاعانه زنان تاریخ را در یزد نام برد که دیاری همیشه آرام و در سکوت داشته و زنان آن اعم از مسلمان و غیرمسلمانش، کمتر بدون چادر و حجاب دیده شدهاند.
زنان این سرزمین که بیشتر در آن دوران از زیر چادر و با صدای آرام حرف میزدند و حتی با کوبههای کوچک مختص زنان به در خانهها میکوبیدند، در مقابل ظلم شاه سکوت نکرده و برای حفظ حجاب و عفتشان، صدای خود را بلند کردند.
منابع: کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک یزد
انتهای پیام
ثبت نظر