Fa En جمعه 25 آبان 1403 ساعت 22 و 43 دقیقه

این‌قدر کتاب نخوانیم که حرف‌مان یادمان برود

این‌قدر کتاب نخوانیم که حرف‌مان یادمان برود

محمود دولت‌آبادی در رونمایی از مجموعه شعر «پیاده از تجریش ...» گفت: ما نباید این‌قدر کتاب بخوانیم که یادمان برود چه می‌خواهیم بگوییم؛ یادگیری نه آن است که زیاد کتاب بخوانیم بلکه شیوه‌ خواندن مهم است.

یکشنبه 30 دی 1397 ساعت 12:40

بر اساس خبر رسیده، در ابتدای مراسم رونمایی مجموعه شعر رسول رخشا که ۲۸ دی‌ماه در نشر چشمه‌ رایزن برگزار شد عالیه عطایی، داستان‌نویس  با نقل قولی از حمید سمندریان گفت که در هنر و ادبیات نباید هر کس کار خودش را بکند و ارتباط بین هنرها و هنرمندان موضوع مهمی است. این‌که یک شاعر تنها به شعر گفتن بسنده نمی‌کند و در کنار شعر تلاش‌های نوشتاری در حوزه‌های بیرون شعر و هنرهای دیگر دارد موضوع قابل توجهی است، همان‌طور که مهمانان این جلسه نیز از رشته‌های مختلف هنری هستند.

رسول رخشا هم قبل از شعر خواندن گفت: اولین تشکر من، از حضور نویسنده‌ای است که روزگاری دیدار با ایشان برای من  یک آرزو بوده  است و حالا حضور ایشان و صحبت‌های ایشان در مورد کتاب من مایه افتخار و مباهات بنده است. البته نمی‌خواهم بگویم حضور محمود دولت‌آبادی در جلسه رونمایی کتاب من به معنای رشد ادبی و هنری من است بلکه بیشتر به معنای تواضع و بزرگواری ایشان است. دومین تشکر من از حضور سیدعلی صالحی است؛ شاعری که بر شاعرانه نگریستن  من بر پیرامون  و زندگی‌ام تاثیر داشته است. مهربانی و نگاه انسانی سیدعلی صالحی موضوع دیگری است که همیشه مورد توجهم بوده است. او در ادامه با تشکر از حضور اردشیر رستمی، پوریا عالمی، امیر پوریا و عالیه عطایی شروع به خواندن شعر کرد.

همچنین اردشیر رستمی، تصویرساز و شاعر در سخنانی گفت: به صرفِ کلمات و فرم کسی مدرن نمی‌شود. نه علم، نه آگاهی، نه زمان و نه زبان و نه حتی هر چیزی که در این دوره هست ما را نو نمی‌کند و آن‌چه یک شعر را نو می‌کند دغدغه‌های آن است. خیلی وقت‌ها هنرمند خودش مانع خودش می‌شود با آگاهی از این که کیست و این آگاهی آفت روشنفکری است و ممکن است مانع باشد. محمود دولت‌آبادی به خاطر خلوت و نگاه خودش توانسته خودش را با آثارش به جهان بقبولاند.

او در ادامه بیان کرد: رسول رخشا در در شعرهای اولیه‌ خود نشان داد که جهان خود را دارد، در مجموعه شعر «پیاده از تجریش...» تنهایی موج می‌زند و چیزی که جهان را نو می‌کند تنهایی است. بی‌اعتنایی او به مفاهیم و تاریخ کلمات اثر او را ارزشمند می‌سازد. رسول رخشا وقتی  می‌گوید سایه‌ زشت ارغوان بر دیوار تکثیر می‌شود، در واقع اعتبار تاریخی کلمه را از روی آن برمی‌دارد و معنا و اعتباری نو به آن می‌بخشد. روایت‌گریِ زمان هم بخشی از شعر اوست و شاعر تسلیم واقعیت نمی‌شود.

امیر پوریا، منتقد و مدرس سینما نیز بعد از ارائه مقدمه‌ای درباره شناخت هنرمند از طریق آثارش، گفت: راستش من بعد از همه‌ این سال‌ها هم‌نشینی با  رسول رخشا هنوز به جوهره‌ اصلی فردیت او به عنوان شاعر مسلط نشده‌ام. گاهی این مدل قلم زدن را هرگز از او انتظار نمی‌توان داشت و جاهایی غافلگیر می‌شوی با وجود این‌که منظورم این نیست که او  آدم غیرقابل پیش‌بینی‌ای است، اما با وضعیت‌های متفاوتی با او و کارهایش روبه‌رو می‌شوی.

وی افزود: رخشا در انتخاب عنوان مجموعه‌اش و خیلی از شعرهایش دارد آدرس‌هایی می‌دهد که ما را وصل می‌کند به  تهران و شرایطی که شعر امروز ما با آن درگیر است و این  نشانی‌ها آدرس‌های واقعی و عینی هستند  و نسبت دارند با  شعر شاملو، فروغ و سپانلو. در واقع این آدرس‌ها از شهر و شاعران، از دو جنبه در شعر او اهمیت می‌یابند؛ یکی نسبت داشتن با شعر اجتماعی یعنی آن‌چه مربوط به زیست مردم می‌شود و از طرف دیگر شاعران حاضر در کتاب  و شاید برجسته‌تر از همه سپانلو.  با این  حال این مجموعه از مجموعه‌ قبلی انتزاعی‌تر است و با موضوعات عینی و واقعی به خوبی ترکیب شده است. 

پوریا در ادامه گفت: من امید دارم در رونمایی اتفاقی که انتظار داریم بیفتد یعنی فقط به خواندن شعر در رونمایی بسنده نکنیم  و چون شعر هنری است که می‌توان به آن مراجعه کرد پس بعد از رونمایی و در حالت‌ها و وقت‌های دیگر هم به آن مراجعه کنیم.

پوریا عالمی، طنزپرداز و شاعر نیز با بیان‌ مقدمه‌ای، موضوع بحث را به شعر رسول رخشا مربوط کرد و گفت: این روزها هر جا می‌روم از من می‌پرسند «چی می‌شه؟» «بعدش چی می‌شه؟» و وقتی نگاه می‌کنم می‌گویم احتمالا از همه‌ چهل یا پنجاه‌ساله‌های قدیم هم همین را پرسیده‌اند و این همان توقعی است که ما از شاعر و نویسنده و یا به طور کل از روشنفکر داریم و آن این‌که نسخه می‌خواهیم نه تحلیل. نسخه‌ای که در یک مقاله‌ مثلن پنجاه‌کلمه‌ای وضعیت جامعه را جمع‌آوری کند. بخشی از این طبقه شروع به نوشتن نسخه‌ سیاسی کرد و این تقریبا شتری بوده که درِ خانه‌ اهل قلم نشسته است. شعر و داستان ما با دسته‌بندی سیاسی و حزبی نامگذاری شد و آدم‌هایی احترام اجتماعی‌شان را از همین طبقه به دست آوردند و بعد فراموش کردند که این اعتبار را از کجا آورده‌اند. این‌جاست که باید نقطه‌ شک بر حاشیه‌ کتاب گذاشت و باید دست نگاه داشت. تک تک آدم‌هایی که رشد کرده‌اند مسئول هستند. آثار سیاسی حتما تاثیرگذار نیستند و این نگاه مسموم‌کننده‌ای است که ممکن است بخشی از ما را به فعله تبدیل کند و شما می‌توانید از خلق یک اثر اجتماعی تاثیر خود را بر جهان بگذارید. آن‌چه جهان فکری ما را می‌سازد کلمات به ظاهر ساده‌ای است که در بیان ما وجود دارد و در خصوص موضوعاتی بیرون جریان‌های سطحی سیاسی  است. ما باید مکث کنیم تا از فعلگی سیاسی بیرون بیاییم. جریان ادبیات ما از یک خاکستر جنگ همیشه سیاسی بلند شد و آن کسی که شخم این زمین را زده همین اهل قلم بودند و چیزی که به جا مانده مثل دارویی است که در همان نسخه هست. چیزی که باقی می‌ماند همان رمان بکر است. چیزی که در شاملو دیده می‌شود رگه‌های کشف زندگی است که در واقع خط کشیده در زیر متن جهان. نقدی که به شعر امروز می‌توان داشت این است که دسته‌بندی باید حذف شود و باید پرسید که آیا این شعر به کار انسان امروز و زندگی امروز می‌آید یا نمی‌آید؟ آیا شعر دقیق‌تری بود؟ و این را تاریخ به ما نشان می‌دهد که کدام شعر ها ماندگارتر هستند.

همچنین محمود دولت‌آبادی، نویسنده پیشکسوت در ابتدا ابراز خرسندی کرد که علاوه بر این‌که دوره‌ نقاهتش را می‌گذرانده در این جلسه حضور پیدا کرده است. او گفت: امروز مطالب جالبی شنیدم که خیلی جالب بود و با خودم فکر کردم که چه حالِ خوشی دارند دوستان جوان‌تر ما. من با آقا رسول چند سالی هست که آشنا هستیم و او بسیار آدم ظاهر و باطن یکی است. در شعرهایش تکلیفش با خودش روشن است. اگر در شاعر بودن تکلیفت را با خودت روشن نکنی در یک جایی به مشکل برمی‌خوری و من بر اشراقی و خردمندانگی شاعر تاکید دارم و به نظرم، صدق باطن و دانایی نیاز است برای شاعر. ما نباید این‌قدر کتاب بخوانیم که یادمان برود چه می‌خواهیم بگوییم، یادگیری نه آن است که زیاد کتاب بخوانیم بلکه شیوه‌ خواندن مهم است. دریافت شهودی، خردمندانه پرداختن به دریافت شهودی و یادگیری آن است که پدر زبان و ادبیات ما روی آن تاکید زیاد دارد. یادگیری ما را از آگاهی مبرا می‌کند.

او در ادامه بیان کرد: در دوره‌ای که شما شفقت نداشته باشی، همچنین باور و آرزوهای بزرگ نداشته باشی اگر چنین کتابی درآمد، باید به او بگویم: آقا دست‌خوش. پس یک نیروی جوانی وجود داشته که این اثر را در این شرایط به‌وجود آورده است. جوانانی که سمت هنر می‌روند خودشان تشخیص می‌دهند که آیا اتفاقی هستند یا نیستند. نصرت رحمانی می‌گوید، بگذار هر چه نمی‌خواهند بگوییم بگذار هر چه نمی‌خواهیم  بگویند باران که بیاید از دست چترها کاری برنمی‌آید ما اتفاقی هستیم که افتاده‌ایم.

دولت‌آبادی در پایان خطاب به رسول رخشا با اشاره به قطعه‌ای از شعرش گفت: دوست جوان من اگر در آن تب‌زدگی‌ها احساس کردی که اتفاق افتاده‌ای پس دیگر  خواب و بیداری نمی‌توانی داشته باشی.


انتهای پیام

تعداد بازدید : 136

ثبت نظر

ارسال