دوریس میلسینگ، به زبان انگلیسی: Doris May Lessing، زاده 1919 میلادی، درگذشته 2013. برنده جایزه ادبیات نوبل در سال 2007 بود. از مهمترین آثار وی میتوان به «خاطرات یک نجاتیافته»، «تروریست دوست داشتنی» و شیرینترین رویاها» اشاره کرد.
کتاب «فرزند پنجم»، زندگی زوجی است بهنام «هریت» و «دیوید» که در یک ملاقات در یک مهمانی اداری، باهم آشنا میشوند. «روبهروی هم نشستند تا هرچه دلشان بخواهد یکدیگر را برانداز کنند و افتادند به حرف زدن. هی حرف زدند و زدند، انگار که تا حالا نگذاشته بودند حرف بزنند... همانطور کنار هم نشستند و گفتند و شنیدند، تا غوغای جمع در اتاقهای آن طرف راهرو کم شد...» باهم ازدواج میکنند و همهچیز در قالبی سنتی و طبیعی پیش میرود. آنها دوست دارند فرزندان زیادی داشته باشند، بچه اول و دوم و سوم و چهارم بهراحتی بهدنیا میآیند. عادی هستند. «آنها خانوادهٔ خوشبختی هستند.» اما «هریت» باز حامله میشود و نگرانی از همینجا شروع میشود. بچه از ابتدا در شکم هریت ناآرام است تا اینکه بهدنیا میآید. «بن» کودکی با شخصیت مهاجم، غیراجتماعی و مانند ابلیسی کوچک و نیرومند که انسجام خانواده را بههم میریزد. تا جاییکه تغییراتی در تفکرات هریت و دیوید پدید میآید.
«احساس میکنم از زمان تولد بِن دیگران ملامتم کردهاند. احساس میکنم همیشه طوری با من رفتار کردهاند که انگار جنایتکارم.»
دوریس لسینگ در مصاحبهای میگوید: «میخواستم برگردانی از افسانهای کهن را بنویسم. میدانید در قصههای پریان، بیگانهای در گهوارهٔ آدمیزاد پرورش مییابد. حالا همچو کسی را بگذارید در کی زندگی متمدن... پیداست که این زندگی ویران میشود. به این ترتیب بن را آفریدم که... خب کتاب ترسناکی است.»
«او در قیاس جوانهای خام و ناتمام دیگر موجود پختهای بود. تمام. کامل. حس میکرد از راه او به موجودی نگاه میکند که هزاران سال پیش از آدمیزاد، بههر شکلی که باشد، اوج خود را طی کرده و به این مرحله رسیده است. آیا نیاکان
بن در عصر یخبندان در غارهای زیرزمینی بهسر بردهاند و از رودهای تاریک زیرزمینی ماهی خوردهاند، یا در میان کولاک برف خرسی را به دام انداختهاند، یا پرندهای را-یا حتی اجداد او (هریت) را؟... به این ترتیب نژاد تازهای ایجاد کردهاند که بالیده و زوال یافته، اما شاید نطفههای خود را در زهدان انسان به ودیعه گذاشته تا اینجا و آنجا باز ظاهر شود، درست مثل بن؟ (و شاید ژنهای بن هم اکنون در جنینی جا خوش کرده و تلاش میکند بار دیگر زاده شود.)»
«فرزند پنجم» عادی نیست. موجودی غریب است که در باغوحشی نشان داده میشود که نامش جامعه است. لسینگ نابودی خانواده را به تصویر میکشد. آدمهایی بیهویت و آشوبگر را وارد زندگی میکند که قربانیان خود جامعه هستند.
«بن هیولایی است مسخ شده، سیریناپذیر، پرتوقع، با نیرویی غیرعادی و شخصیتی غیراجتماعی که حضورش همهچیز را وارونه میکند. مظهر بینظمی و بیعدالتی که از خانواده آغاز و به جهان سرایت میکند. مظهر نیروهای بد که میخواهند دنیا را به بینظمی اولیه بازگردانند و وقتی چنین میشود، پایان جهان نزدیک است.»
ثبت نظر