«عروسی خون» را دختر عاشقی رقم میزند که سالهاست منتظر معشوقهاش مانده، اما او شب عروسیاش از راه میرسد و داستان روایتی غمانگیز از برخی اداب و رسومهای قومی در گذشته را به ذهن میآورد.
، گروه تئاتر «آفرینگان» از بندر دیّر در استان بوشهر «عروسی خون» را براساس داستانی به همین نام نوشته «فدریکو گارسیا لورکا» در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه بردند.
اجرایی که به اعتقاد فضلالله عمرانی - کارگردان و طراح این تئاتر -، «نمایشنامه "عروسی خون" نوشته لورکا در ساختار اجرایی بر مبنای آداب و رسوم جنوب، طراحی و قابلیت اجرا پیدا کرده و سعی شده تا با فرهنگ و آئینهای جنوبی همراه باشد.»
روایت «عروسی خون»، روایتِ زخمی عمیق از سختی، زندگی، کار و عشق روی صورت زیبای مردم جنوب کشور است که نخلستان و عشق محور اصلی زندگی آنهاست. میتوان در این نمایشنامه داس را نمادی از سختیهای زندگی مردم جنوب کشور دانست و زخمی که از این سختیها بر دلشان چنگ انداخته و با آن خو گرفتهاند. وسیلهای که تا لحظه آخر اجرا، از دست بازیگران این اجرا به زمین نیفتاد تا وقتی باعث مرگِ دو جوانِ عاشق شد و مادری که برای همیشه بر سازنده آن نفرین ابدی فرستاد.
هر چند این نمایشنامه را اقتباسی از یک نمایشنامه اسپانیایی میدانند، اما آداب و رسوم مردم جنوب کشور را در صحنههای مختلف آن، به گونهای پردازش شده بودند که انگار داستان از دل یکی از اصیلترین مردم بوشهر برخواسته است.
به دلیل شلوغی زیاد و حضور مخاطبانی که بلیت بدون شماره صندلی داشتند، تعدادی از تماشاگران نتوانستند روی شمارههای خود بنشینند.
از سوی دیگر برخی افراد تلفنهای همراه خود را خاموش نکردند و چندین بار صدای تلفن و نور آن، حواس تماشاگران را پرت کرد، حتی در میانههای اجرا یکی از مخاطبان با تلفن همراه صحبت میکرد، با این وجود اجرا بدون خللی به کار خود ادامه داد.
زیبا دریا سفر، سام موسایی، ندا بداغی، پژمان برزگر، محمد عمرانی، روحالله فرهنگدوست، زهرا عمرانی، فاطمه پولادخای، حسین عالیزاده، نسترن محسنی و سلمان حسینپور، «عروسی خون» را در سومین شب از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در تالار حافظ تکسویه روی صحنه بردند.
عروسی خون نوشته فدریکو گارسیا لوکا، اقتباس از یک حادثهی روستایی است که در سال ۱۹۲۸ در جنوب شهر بندری آلما در اسپانیا اتفاق افتاد. جزئیات ماجرا به نزاعهای خانوادگی و حسادتهای مردانه مربوط میشد که در شب عروسی، عروس در یک تصمیم غیر منتظره با نامزد سابق خود «لئوناردو» که صاحب همسر و فرزندی است، میگریزد و داماد که سالها قبل پدر و برادر خود را در نزاعی با خانوادهی لئوناردو از دست داده، به تحریک مادر و اطرافیان در پی آبرو و شرف از دست رفتهی خود، در یک تعقیب و گریز انتقامجویانه در دل جنگل، لئوناردو را مییابد و مانند پدر و برادر مقتولش، علاوه بر کشتن لئوناردو با جراحتی که از زخم چاقوی او بر میدارد، خود نیز تسلیم مرگ میشود. نمایش لورکا نیز با بغض فروخوردهی عروس و مادر داماد به پایان میرسد. میتوان گفت عروسی خون او یک تم مشترک ظلم به زنان، آداب و سنت فرهنگ اسپانیا، عشقهای فرو خورده و آزادی در بند بوده است.
انتهای پیام
ثبت نظر