کتاب «تحلیل گفتمان دینی مبانی نظری» به قلم دکتر حسن بشیر استاد دانشگاه امام صادق (ع) منتشر شد.
، در معرفی این کتاب عنوان شده است: نظریه و روش تحلیل گفتمان، حوزهای جدید در علوم انسانی و اجتماعی است که با ظهور خود در فهم متن، زمینه، فرامتن و روابط آنها با هم تحول شگرف ایجاد کرده است. در این کتاب، «روش عملیاتی تحلیل گفتمان» ارائه شده است که شیوه جدیدی برای مطالعه متون دینی ارائه میکند. کتاب علاوه بر تبیین مبانی نظری این روش در تحلیل متون دینی، گفتمان ولایتعهدی امام رضا (ع) میان دو رویکرد «زیست-قدرت» و «زیست-سیاست» را به عنوان نمونه تحلیل میکند. این کتاب برای کلیه علاقهمندان مطالعات دینی و تحلیل گفتمانی مفید است.
در مقدمه کتاب به قلم نویسنده آمده است: از جمله معضلات فکری ایجادشده به دست ایرانیها دربارۀ تحلیل گفتمان، میتوان به این موارد اشاره کرد: ترجمههای گوناگون، تفسیرهای متنوع، برداشتهای درست و نادرست، برخی تألیفهایی که همان ترجمههای دیگران با چاشنی توضیحات غیرضروری است، و بدتر از همه اجرای روشهای تحلیلی به شکلهای گوناگون که واقعاً بخشی از آنها نه منطبق بر آن روشها و نه تحلیل گفتمان است، بلکه نوعی تحلیل ضمنی است.
مشکل دیگری که برای ما اهمیت بیشتری از معضل مطرحشدۀ فوق دارد، نداشتن جرئت عبور از روشهای تحلیل گفتمانی غربی در جامعه علمی ماست. این مسئله به این معنا نیست که از این روشها استفاده نشود، یا آنها را بیاعتبار و بیارزش بدانیم، هرگز اینچنین نیست، اما نگاه بومی به علم و بهعبارت دیگر، بومیسازی این روش، حداقل کاری است که میشود در این زمینه انجام داد.
گفتمانهای ما، بهعنوان یک جامعۀ اسلامی، قطعاً با گفتمانهای جهان غرب تفاوت اساسی دارند. منشأ و چگونگی خلق این گفتمانها، قرائت آنها، فرهنگ حاکم بر آنها، شیوۀ تعامل با آنها و غیره، با آنچه در جهان غرب وجود دارد، دارای تمایز جدی است.
بدیهی است با چنین تمایزی، اصل نگاه به گفتمان باید متفاوت باشد. بهعبارت دیگر، مفروضات و اصول حاکم بر گفتمان و تحلیل گفتمان به روش غربی، میتواند برای گفتمانهای ما تفاوت داشته باشد، یا حداقل مطابقت کامل با آنها نداشته باشد. این نکته، یک گام اساسی برای نگاه تحولآمیز در این زمینه به شمار میآید.
مشکل دیگری که میتواند به مثابۀ بنبست تلقی شود، این است که طرح روش تحلیل گفتمان برای متون دینی تقریباً امری غیرقابل قبول بوده است، و گاهی برخی از مجامع علمی دینی، آن را انحراف و موضوعی ضددینی دانستهاند.
مشکل پیشین که مبتنی بر شناخت نادرستی از گفتمان و روش تحلیل گفتمان است، فرصتهای زیادی را از دستاندرکاران علوم دینی گرفته است. قطعاً با بهرهگیری از دیدگاههای نظری و روشهای مطرح در این زمینه، اندیشمندان اسلامی بهخوبی میتوانستند با تغییراتی، از این دیدگاهها و روشها در تحلیل متون دینی استفاده کنند و تحولی اساسی در این زمینه ایجاد کنند.
نگارنده تلاش جدی کرده است که نوعی از دیدگاه نظری و روشی متفاوت را با آنچه در ادبیات غربی وجود دارد، پیشنهاد کند. این رویکرد اصلاً به معنای این نیست که همۀ آنچه در این زمینه وجود دارد، قابل قبول نیست. بههیچوجه چنین نیست، اتفاقاً در همین زمینۀ گفتمان و تحلیل گفتمان که بحث آن در این کتاب آمده است، از دیدگاهها و نظریات غربی استفاده شده است. آنچه در این خصوص اتفاق افتاده، تغییر در شیوۀ روششناسی و پیشنهاد روش جدید در زمینههای تحلیل است.
انتهای پیام
ثبت نظر