در روزگاری که «آواز ایرانی» به ورطه فراموشی میرود بزرگانی هستند که عاشقانه دل به میراث نیاکان خود سپرده و زندگی خود را پای این هنر اصیل موسیقی گذاشتهاند آواز نغمه ای آسمانی است که از بطن وجود انسان برمی خیزد و پیشینه ای بسیار طولانی در این مرز و بوم دارد. استاد حسن گلپایگانی یکی از بزرگان موسیقی آوازی ایران است. موسیقی در خاندان او موروثی است، از پدرش استاد محمد حسین گلپایگانی ازمرثیه سرایان بنام آن روزگار تا فرزندان اکبرگلپایگانی، حسن گلپایگانی، محمد گلریز؛ و امروز فرزندان حسن گلپایگانی هم راه پدر را در پیش گرفتهاند.
شاخصه بارز این خاندان حفظ و اشاعه ردیفهای موسیقی است و درواقع بهتر است بگوییم بعد از خاندان فراهانی؛ آقاغلامحسین و فرزندان ایشان آقا حسینقلی و میرزاعبدالله و در ادامه علی اکبرخان شهنازی وعبدالحسین خان شهنازی و احمد عبادی، خانواده گلپایگانیها ازجمله خاندان های ایرانی بوده اند که تا به امروز این میراث را نسل به نسل منتقل کردهاند. حسن گلپایگانی متولد هجدهم آبان سال ۱۳۱۹ است و در ابتدا نزد پدر و بعد آن در محضر استادانی که در منزل پدری ایشان رفت و آمد داشتند تلمذ کرده است.
بزرگانی چون اسماعیل مهرتاش، علی اکبرخان شهنازی، حاج آق محمد ایرانی مجرد و... و ماحصل سالها تلاش و همت و تحقیق و پژوهش در زمینه ردیفهای موسیقی آوازی ایران مجموعه «فراز و فرود» است. این مجموعه در دو آلبوم جمعآوری شده با صدای حسن گلپایگانی و سنتورنوازی هانی گلپایگانی به همراه یک دفترچه که اثری ممتاز در تاریخ موسیقی است و خود یک دایرة المعارف در معرفی تمامی ردیفها و گوشههای موسیقی است. آلبوم «فراز و فرود» به همت رضا مهدوی توسط مرکز موسیقی حوزه هنری منتشر شده است. گفتوگو با حسن گلپایگانی را در ادامه میخوانید:
موسیقی آوازی در خاندان بزرگ گلپایگانی موروثی است و تا به امروزهم این میراث بهصورت سینه به سینه حفظ شده است، اما بیشتر کارهای شما معطوف به معرفی ردیفهای موسیقی است و فعالیت درعرصه آوازخوانی به یک یا دو آلبوم منتهی میشود در این باره توضیح میدهید؟
موسیقی درخانواده ما مورثی است؛ خانواده پدری و مادریام آوازخوان بودند. آن دورانها یعنی اواخر دوره قاجار، موسیقی انحصاری بود و به همین سبب آوازخوانها به دودسته تقسیم شدند، یک دسته مطرب نام گرفتند وعده ای دیگرمذهبی خوان.
پدرمن محمد حسین گلپایگانی با ردیف موسیقی بهخوبی آشنا بود و به سمت موسیقی مذهبی رفت.به روایت تاریخ، دردوران امیرکبیرهفت دستگاه موسیقی ایران بهصورت سینه به سینه به علی اکبرخان فراهانی -یکی از برجستهترین نوازندگان دربارناصرالدین شاه واستاد نواختن تار و سه تار منتقل شده است، ایشان دامادی داشتند بهنام آقاغلامحسین و فرزندان ایشان آقا حسینقلی و میرزاعبدالله بودند.علی اکبرخان شهنازی و عبدالحسین خان شهنازی فرزندان آقا حسینقلی و آقای احمد عبادی فرزند میرزا عبدالله است؛ موسیقی ایران از سوی این بزرگان سینه به سینه منتقل و حفظ شده یا دیگر بزرگان مانند پدرآقای بدیعزاده (بدیع الذاکرین)، پدرآقای تاج اصفهانی (تاج الواعظین) و آقا نجفی کرمانشاهی پدربرادران وفایی؛ درواقع ردیف موسیقی ایران درخدمت افرادی بود که موسیقی مذهبی و تعزیه میخواندند.
من از کودکی به آوازخوانی علاقهمند بودم و ازسن ۶ سالگی آواز میخواندم. آن زمان بزرگانی چون نورعلی خان برومند، علی اکبر شهنازی، محمد رسایی و ضیا رسایی(استادآقای بنان)، عبدالله حجازی(استاد آقای قوامی)، علی اصغر بهاری، حسین یاحقی، حسن عندلیب و... درمنزل ما رفت و آمد داشتند. استاد برومند نابینا بودند ومن به مدت ۸ سال نزد ایشان میرفتم و تا منزل پدر، استاد را همراهی میکردم و در کنار برادرم (اکبرگلپایگانی) به صحبتهای ایشان در خصوص موسیقی گوش جان میسپردم. به یاد دارم استاد برومند سه تار زیبایی داشتند بهنام «روشنک» که همیشه همراه ایشان بود.
دریک دوره هم در محضر استادانی چون حاج آقا محمد ایرانی مجرد بودم منزل ایشان در نزدیکی میدان ژاله بود؛ شبهای یکشنبه و چهارشنبه برنامه دوره ای برگزارمی کردند و بزرگانی چون محیط طباطبایی، نورعلی خان برومند، یوسف فروتن، ابراهیم بوذری، عبدالله حجازی، عبدالله دوامی و اسماعیل قهرمانی هم حضور داشتند؛ آن زمان من ۱۸- ۱۷ سال سن داشتم و در این مجلس که اختصاص به بررسی موسیقی داشت شرکت میکردم.
بعد از تعلیم در محضر استاد برومند، آموزش موسیقی را در مکتب استاد مهرتاش ادامه دادم و از همان زمان به بعد درحاشیه بودم و هیچگاه در اجراهای زنده برنامههای تلویزیونی شرکت نکردم. البته پیش از انقلاب برنامهای بود بهنام«بزم آدینه» که روزهای جمعه پخش مستقیم داشت و تنها درآن برنامه حضور یافتم که پس از نواخته شدن اورتور آواز میخواندم و بعد از آن شروع به تدریس کردم تا به امروز. ابتدا در کلاس برادران معارفی مشغول کاربودم و بعد از آن بهصورت خصوصی تدریس را ادامه دادم و در آخر آموزشگاه موسیقی گلپایگانی را راهاندازی کردیم و تا به امروز با کمک
فرزندانم هانی گلپایگانی که در رشته موسیقی و آهنگسازی تحصیل کرده است و دکتری موسیقی دارد، شیما گلپایگانی که به تدریس ارف و پیانو مشغول است و علی سینا گلپایگانی که به زبان انگلیسی و آلمانی تسلط دارد و موسیقی را به این دو زبان تدریس میکنند این آموزشگاه برپاست. من ادعایی درموسیقی ندارم و تنها توانستم با جمعآوری آلبوم «فراز و فرود» و «مرکب خوانی» خدمت کوچکی به موسیقی کشورم داشته باشیم.
درآلبوم «فراز و فرود» تمامی ردیفها و گوشههای موسیقی سنتی را از آنچه از پدر آموختم و همچنین ردیفها و گوشههایی را که به صد سال گذشته برمیگردد تحقیق و پژوهش کرده، تاریخچه آن را بهطور کامل نوشتهام و با قرار دادن شعر روی آن دراین آلبوم معرفی کردهام؛ گوشههای موسیقی که تا به امروز شناسایی نشده بودند والبته با کمک پسرم هانی، تمامی آن بهصورت نت درآمده و قراراست بهصورت کتاب منتشرشود.
بهطور مثال گوشه «شورمویه» در دستگاه سه گاه است و در هیچ ردیفی قرار ندارد و ما تنها با «آوازمویه» آشنا هستیم و من دراین کتاب در مورد «آواز مویه»، «شکسته مویه»، «شورمویه» و«پنجه مویه» که درچهارگاه است توضیح دادهام.نام این گوشههای موسیقی یا به اسم زمان و مکان انتخاب شده است، مانند جواد خوانی که فردی بود در زمان ناصرالدین شاه که کمانچه نوازی هم میکرد و نوع تحریری او سبب شد اسم این گوشته جواد خوانی نام بگیرد یا بیات اصفهان، بیات شیراز و... یا آنکه حالات انسانی را بیان میکند مانند گوشه «راز»، «نیاز» یا «سوز و گداز».
پدرم در آموزش این گوشهها بسیارتأثیرگذار بود و البته بعد از ایشان آقای نورعلی خان برومند و در ادامه تحقیقهای بسیاری که در شهرهای مختلف انجام داده ام. بهطور مثال در اصفهان شخصی بود بهنام آقای خزویی که از صبحگاه تا شامگاه روی یک چهارپایه چوبی مینشست و ساعت تعمیر میکرد و من در خصوص مکتب اصفهان از ایشان مطالب بسیاری آموختم.
همانطورکه میدانید در موسیقی آوازی سه مکتب وجود دارد؛ اصفهان، تهران و تبریز. مکتب تبریز منتسب به استاد اقبال آذر است، مکتب اصفهان به ادیب خوانسازی، تاج اصفهانی و طاهرزاده برمیگردد و مکتب تهران مربوط به استادانی است که در برنامه گلها فعالیت داشتند، استادانی که بیجانشین هستند و هنرمندانی که آن زمان در رادیو خوش درخشیدند و متأسفانه امروز در صداوسیما ازاین اتفاقات مهم خبری نیست وهیچ کاری برای موسیقی کشورمان انجام نمیدهد و جای تأسف است که این موسیقیهای باارزش از طریق اینترنت و فضاهای مجازی به گوش مردم وعلاقهمندان میرسد.
برخی از استادان براین نظرهستند که نباید موسیقی را به مکاتب مختلف تقسیمبندی کنیم نظرشما دراین باره چیست؟
این اسامی را نمیتوانیم تغییربدهیم و در ذهن موسیقیدانان بوده وهست و ایرادی هم بر آن نیست؛ ما باید برای حفظ و اشاعه این موسیقی تلاش کنیم حال فرقی نمیکند چه نامی برای آن انتخاب شده است؛ برادرم محمد گلریز معتقد است درموسیقی مافیا وجود دارد و یک خواننده را یک شبه هنرمند میکنند. این درحالی است که یک هنرمند آوازی خوب باید از یک صدای شش دانگ برخوردار باشد والبته هرفردی این پتانسیل را ندارد. منظور از صدای شش دانگ طی کردن دو اکتاو در خواندن آواز است و چهار فاکتور دارد چهار فاکتور دارد، نخست جنس صداست.
بهعنوان مثال یک خواننده با خواندن چند شعر وغزل یک مجلس را به اصطلاح زیر و رو میکند و دیگری همان اشعار را میخواند اما اتفاقی نمیافتد و به دل نمینشیند. دومین مسأله در آواز ایرانی تحریر است که خانمها بهدلیل جنس صدایی که دارند در این زمینه چندان متبحر نیستند، البته هنرمندان بزرگی چون قمرالملوک وزیری، ملوک ضرابی، روح انگیز و دلکش از صدای بسیار خوبی برخوردار بودند اما دیگرخانمها که به موسیقی آوازی پیوستند تحریری نداشتند و اغلب ترانه خوان هستند. سومین فاکتوردر آوازخوانی اوج و بم خواندن است به مانند استاد ایرج که در اوج خوانی تبحر بسیار بالایی دارند و در آخر مناسب خوانی است که به مجالسی که درآن قرار داریم برمی گردد. البته خواندن آواز زیاد دراین مجالس درحوصله جمع نمیگنجد بلکه در ادامه آواز باید ترانههای اصیل خواند.
آیا انتخاب نام آلبوم «فراز و فرود» به گوشههای موسیقی ایران اشاره دارد یا فرازها و فرودهایی که در موسیقی با آن مواجه بوده و هستیم؟
درموسیقی آوازی که شامل هفت دستگاه است، هردستگاه با یک مقدمه بهنام «درآمد» آغازمی شود تا اوج؛ بنابراین یک فراز وجود دارد و یک فرود و نام آلبوم را به همین دلیل انتخاب کردهام.استادان عبدالله خان دوامی، محمود کریمی و طاهرزاده گوشههای مختلف موسیقی آوازی را بهصورت کلی معرفی کردهاند. آقای کریمی ازشاگردان استاد عبدالله خان دوامی هستند، پیش از فوت آقای کریمی این گوشههای چاپ شده را در اختیار من گذاشتند و من با تحقیق و پژوهش روی آنها گوشههای پنهان دیگری را پیدا کردم. بهطور مثال در راست پنجگاه گوشهها بهطورمجزا تفکیک نشده بود، البته هیچ ایرادی به این بزرگواران نیست و همه استادان من هستند.
شاید این گوشهها هیچگاه مورد استفاده نبوده و به همین دلیل کشف نشده است؟
بله دقیقاً. بهطورمثال در برنامه گلها بهدلیل نبود زمان کافی اغلب آوازها درسه گاه ومعمولاً در درآمدهای «زابل»، «مخالف»، «مغلوب» و فرود خوانده میشد یعنی فرصت برای آواز خوانی یک ربع بود . در صورتی که گوشه های آوازی بسیار گسترده است ناگفته نماند امروزه فرصت بیشتری برای هنرمندان مهیا است. یک بار در برنامه رادیویی فرهنگ، گوشه «زارونزار» که جزو مناجاتها بود پخش شد که کمتر شنیدهایم.
گوشههای آوازی که به آن اشاره کردید تنها در آواز قدما مورد استفاده بوده است؟
خیر. اخوی بنده آقای اکبرگلپایگانی هم در این باره تلاش بسیاری کردهاند و آواز خواندهاند. ایشان آواز سنتی را بهصورت ترانه روی صحنه آوردند و این خدمت را انجام دادند تا نسل آن زمان با موسیقی سنتی آشنا شوند. آن زمان تنها تعداد معدودی از خوانندهها آوازخوان بودند و اکثریت ترانه خوانی میکردند. آوازخوانی با ترانه خوانی متفاوت است این همان صدای شش دانگ است که به آن اشاره کردم.
در حال حاضر کدامیک از خوانندهها دارای صدای شش دانگ هستند؟
آقایان گلپا، ایرج وشجریان. در گذشته هم استادانی چون طاهرزاده، تاج اصفهانی و... من و آقای شجریان و صفاریان پور همشاگردی بودیم، ایشان صدای چپ کوکی داشتند. اولین شبی که ازمشهد به تهران آمدند به منزل آقای ناصر بهبهانی رفتند. یک برگ نامه به دستشان بود و از طرف استاد عبادی به استاد مهرتاش معرفی شده بودند. آن زمان آقای مهرتاش جامعه باربد را راهاندازی کرده بودند و روزهای یکشنبه و چهارشنبه به باغ ایشان در محمودیه میرفتیم. اتاقی درآنجا بود و شاگردان ایشان(آقایان منتشری، شجریان، برادران وفایی و من و...) دورهم جمع می شدند و بدون آنکه هزینه ای دریافت کنند موسیقی تدریس میکردند.
گوشههای پنهان موسیقی ردیف - دستگاهی که با تلاش و پژوهشهای شما کشف شده است در دورههای قبل هم کمتر مورد توجه و استفاده استادان و هنرمندان موسیقی بوده ،بهنظر شما آیا این گوشهها کاربردی برای نسل امروز خواهد داشت؟
کسانی که بهصورت جدی موسیقی را دنبال میکنند چه خواننده و چه آهنگساز لازم است با این گوشهها آشنا باشند و آنها را بیاموزند، چرا که سبب میشود برموسیقی تسلط بیشتری پیدا کنند. این گوشهها برای نسل جوان تازگی دارد اما متأسفانه تا به حال به گوششان نرسیده است. نسل گذشته فرصتی برای آموختن و بهکاربردن آن نداشتند حالا یا محدودیت زمانی بود یا ناآگاهی اما برای نسل امروز این فرصت مهیاست. در برنامه گلها خوانندهها تنها یک ربع فرصت آواز خوانی داشتند اما امروز با ترانههای بیمحتوا نه فرازی در موسیقی است نه فرود.
آیا این گوشهها را تدریس هم میکنید؟
بله. هنرآموزان بسیاری هستند که از شهرستانهای دور برای آموختن میآیند حتی خانمهای درسن بالا هم با آنکه استعدادی در آوازخواندن ندارند اما علاقهمند به یادگیری ردیف و گوشههای موسیقی هستند. البته در این سالهای اخیر به تدریس شاگردان پیشرفته مشغول هستم و آموزش هنرجویان مبتدی برعهده دیگر مدرسین آموزشگاه است.
گوشههای کشف نشده دیگری هم در موسیقی وجود دارد؟
تمامی گوشههایی که درسه گاه، چهارگاه و راست پنجگاه است تحقیق و بررسی شده و مورد استفاده بوده و به گوش رسیده است اما طبق نظر برخی دیگر از دوستان دو گاه در بیات ترک و حتی گوشههای گاه یا بیگاه هم از زمان باربد، نکیسا وعبدالقادرمراغهای وجود داشته اما ضبط نشده است.
در آلبوم «فراز و فرود» به شعر شناسی توجه بسیاری داشتید در این باره توضیح میدهید؟
باید کتاب اشعار بزرگان کشورمان را خواند تا شعر خوب را بشناسیم یک خواننده باید با دستور زبان فارسی آشنا باشد تا بداند عروض و قافیه را در کجای موسیقی استفاده کند. خوانندههای امروز متأسفانه کمی مغرور و متوهم شدهاند و خود را از شاگردان استادان بزرگ میدانند؛ هرکسی از در خانه استاد برومند رد میشد میگفت من شاگرد آقای برومند هستم الان نزدیک به ۴۰ سال است ایشان فوت کرده چگونه شاگرد ایشان بودهاند؟
چرا گوشههای آوازی موسیقی نسبت به گوشههایسازی کمتراست؟
ردیف موسیقی آوازی با ردیف موسیقیسازی بسیار متفاوت است و خیلی وسیعتر و البته کامل تر از ردیفسازی است. اما همه اینها به تبحر معلم آواز بر میگردد و باید حتماً خواننده باشد چرا که ساز نمیتواند تحریر بپروراند و به شاگرد منتقل کند. ردیفسازی محدود است به همین دلیل ساز همیشه بهدنبال خواننده است.
با توجه به پیشرفت علم و دانش و ضرورت به روزشدن موسیقی، آیا نیاز است ردیفهای جدیدی به موسیقی آوازی معرفی شود؟
موسیقی به مانند دریا پهناورو گسترده است بنابراین جوانان مستعد میتوانند با تحقیق و بررسی بیشتر به دانش تازهای دست یابند. البته کتابی که به آن اشاره کردهام وآماده انتشاراست، منبع بسیار جامع و کاملی بوده و به مانند یک دایرةالمعارف است مابقی آن به تبحرآهنگسازان و نوازندهها برمیگردد تا با بهرهگیری از این گوشههای موسیقی بتوانند کار خلاقانه ای تولید کنند.
بهنظرمن هر فردی که درموسیقیسازی یا آوازی مدعی است باید کار خود را به متولیان فرهنگی و کارشناسان کار بلد ارائه کند. باید سازمانی ایجاد شود تا نسل دوم و سوم موسیقی با کارهای گذشته و امروز بیشترآشنا شوند؛طرف دکترای موسیقی دارد اما نمیتواند یک خط ازشعر حافظ را با ملودی بدرستی بخواند. متولیان موسیقی ازکارشناس خوبی استفاده نمیکنند و تبحر ندارند، این کارشناس ممکن است در جنگ سردار خوبی باشد اما از موسیقی چه میداند!
در دوران موسیقی «گلها» بزرگانی چون دکتر صورتگر، رهی معیری، علی دشتی و... از جمله افرادی بودند که به آقای پیرنیا مشاوره میدادند و بعد آن هنرمندانی چون شهنازی، پرویز یاحقی، حسین یاحقی و... حضور پیدا کردند اما امروز چنین افرادی وجود ندارد یا بهتر است بگوییم معلمانی نبودند که چنین شاگردانی تربیت کنند. بعد از انقلاب هنرمندانی چون همایون خرم، ایرج، تجویدی، بدیعی، گلپا، شهیدی و... خانه نشین شدند و نتوانستند در رادیو موسیقی را آموزش بدهند و متأثر و متأسف ازاینکه این هنرمندان بدون جانشین باقی ماندند. تنها امیدواریم یک روز رسانه ملی آثاراین بزرگان را به گوش نسل امروز و آینده برساند. به نظرم باید انقلابی دیگر درموسیقی ایران انجام بگیرد تا ازمافیایی بودن خارج شود.
دانستن ردیف برای خوانندهها چقدرضرورت دارد؟
بسیارلازم و ضروری است مانند چهارعمل اصلی. وقتی شما آگاهی نداشته باشید سه گاه یا چهارگاه چیست یا با گوشههای مختلف آن آشنا نباشید نمیتوانید کارخوب ارائه بدهید. دانستن ردیف هنرمند را سر ذوق میآورد. بنابراین یک خواننده یا یک نوازنده باید کاملاً با ردیفهای موسیقی آشنایی داشته باشد.
هنرجویان مشتاق و علاقهمند بسیاری هستند که برای آموزش از شهرستانهای دور به تهران میآیند و آنقدر با ذوق و با استعداد هستند که توانستند موسیقی مقامی یا محلی را به زیبایی با موسیقی سنتی تلفیق کنند اما متأسفانه کسانی که در رأس موسیقی قرار گرفتهاند اجازه نمیدهند این جوانان خود را معرفی کنند و فعالیت داشته باشند.
چرا برخی از خوانندههای امروز موسیقی ایران از آواز خوانی فاصله گرفتهاند و به تصنیف خوانی روی آورده اند؟
بعضی ازاین دوستان آشنایی کاملی با دستگاههای موسیقی ندارند چرا که دراین زمینه بدرستی کارنکردهاند، بنابراین توانایی هم در آوازخوانی ندارند. خاندان مادری و پدری من اهل موسیقی بودند بنابراین باید ریشه در موسیقی داشته باشیم تا عاشقانه درکار خود دل بسوزانیم. نکته دیگراستفاده ازشعراست که بسیار مهم بوده و باید این دوستان مورد توجه قرار بدهند.
چرا علاقهمند نبودید آواز خوانی را دنبال کنید؟
من عاشق آواز بودم و هستم. ولی بیشتر به علم موسیقی مقامی و ردیفی و پژوهش و تحقیق در این باره پرداختم که بسیار مورد علاقه من بود. البته درکنار این تحقیقها آثاری با استادانی چون جلیل شهناز، علی اصغر بهاری، همایون خرم، محمد موسوی و میلاد کیایی ضبط کردهام که در مجموعه «فراز و فرود» و پایان هر دستگاه و مقامی یکی از کارهای آوازی من شنیده میشود و بعد آن یک آلبوم مرکب خوانی منتشر کردم. دیگر سن من بالا رفته و بیشتر کارها را فرزندانم انجام میدهند.
در این سالهای اخیر موسیقیسازی پیشروتر از موسیقی آوازی بوده این مسأله آیا بهدلیل محدودیت درآواز است؟
ساز زیبایی و حالتهای خاص خود را دارد. بهطور مثال ساز تاررا انسان به حرکت در میآورد اما آوازیک حالت عرفانی است وقتی یک نفر شروع میکند به خواندن حالات و اثراتی دارد که ساز ندارد درحالی که سازمستقل است و میتواند ریتمهای مختلفی را خلق کند اما با آواز نمیتوانیم.
شرایط موسیقی آوازی را چگونه ارزیابی میکنید؟
من معتقدم با گذشت ۴۰ سال از انقلاب هنوز هم نتوانستند آواز را بخوبی معرفی کنند یعنی صداوسیما آن رسالت و وظایفی که داشته را انجام نداده و آن هم به این دلیل که متولیان این کاره نبودند و هنرمندان هم اجازه نداشتند و محیط به گونه ای بود که نمیتوانستند آزادانه فعالیت کنند.
بعداز انقلاب از حضور خوانندگان بزرگی چون ایرج خواجه امیری، اکبرگلپایگانی، عبدالوهاب شهیدی و زنده یاد نادرگلچین ممانعت شد و نتوانستند فعالیت کنند در صورتی که میتوانستند سبکهای مختلف موسیقی آوازی را گسترش بدهند، نظر شما دراین باره چیست؟
هنرمندان ما بهدلایل متفاوت و البته بیاساس ازحضورشان ممانعت شد ومتأسفانه نگذاشتند این بزرگان بخوانند و سبکهای مختلف ظهورکند درحال حاضردر بعضی ازکلاسهای موسیقی هنرجویان علاقهمند هستند مانند آقای شجریان بخوانند والبته ایرادی هم نیست ایشان هنرمند بسیارمحترمی هستند اما این هنرجویان سبک دیگری را نشنیدهاند که بخواهند بخوانند.
استاد گلپایگانی در مصاحبه ای اشاره داشتند حضور هنرمندانی چون آقای شجریان در اوایل انقلاب سبب شد به دیگر سبکهای موسیقی توجه نشود و به نوعی مانع از فعالیت خوانندههای قدیمی بود نظر شما دراین باره چیست؟
شاید این دلخوریها به این دلیل است که نگذاشتند فرصتی برای خوانندگان قدیمی فراهم شود.اگرامروز ربنای زیبای آقای شجریان به گوش مردم میرسد به این دلیل است که تنها این کار را پخش کردهاند در صورتی که افراد دیگری هم بودند که در دستگاه های دیگری ربنا را خوانده اند و اگر آن را هم پخش میکردند شاید مردم به آن ربنا هم علاقهمند میشدند. منظور من این است باید به هنرمندان فرصت ارائه هنر میدادند آن زمان مردم خود قضاوت میکردند این هنرمند خوب است یا بد.
متأسفانه آن زمان کسانی در رأس کار بودند که سیاست خاص خود را داشتند و تصمیم گیرنده بودند که یک مدل صدا پخش شود اما امروز مردم چشم وگوش شان بازشده است و با دسترسی آسان به فضاهای مجازی و دانلود براحتی به هر نوع موسیقی دست مییابند. آقای شجریان برای همه هنرمندان و مردم قابل احترام هستند اما چرا باید سبک کاری ایشان به این میزان تکرار شود. این موضوع برای موسیقی ما اتفاق نادرستی است و باید کارهای نو به وسیله همین نسل معرفی شود.
همه هنرمندان قابل احترام هستند وهنرشان ارزشمند و بهتراست بگوییم هرگل یک بویی دارد، بنابراین نباید از یکدیگرانتقاد کنیم، این اتفاقی است که در این سالها به چشم میخورد و متأسفانه میبینیم برخی از هنرمندان عرصه موسیقی چشم دیدن هم را ندارند، این درحالی است که در گذشته هنرمندان به یکدیگرعشق میورزیدند وعاشقانه در کنار همدیگر به خلق آثارموسیقی میپرداختند، هر رشته آوازی یا سازی مخاطب خود را دارد که موجب شکوفایی موسیقی ما است پس بهتراست کمی با هم مهربانتر باشیم.
شما سبک خاصی را تدریس میکنید؟
بله سبک خودم را آموزش میدهم. سبکی که بین مکتب اصفهان و مکتب تهران است یعنی ردیفهای آقای برومند به علاوه اطلاعاتی که از پدرم کسب کرده بودم.
یکی دیگر از فعالیتهای شما در حفظ موسیقی آوازی انتشار آلبوم «مرکب خوانی» است که سبب شده مردم بیشتر با این نوع کار آشنا شوند دراین باره توضیح میدهید؟
مرکب خوانی یعنی از یک مقام به مقام دیگر یا از یک گوشه به گوشه دیگر رفتن است و خواننده بدون آنکه شنونده احساس ناخوشایند داشته باشد دوباره به ابتدای کار خود بر میگردد. این سبک خواندن را مدلاسیون یا مرکب خوانی میگویند اما اغلب خوانندهها به این سبک خواندن وارد نیستند. البته درگلها یک تعداد از هنرمندان به این سبک خوانده بودند اما بسیار سخت است و خواننده باید تسلط بسیاری داشته باشد.
درخصوص توجه به مقوله پژوهش در موسیقی که کمتر مورد توجه بوده هم کمی توضیح میدهید؟
پژوهش کار بسیار مشکل و زمان بر است و اگرکمتر مورد توجه است به این دلیل بوده که زمان بر است و در حوصله فرد نمیگنجد.
حرف آخر...
در کشور ما ایران استعدادهای بسیاری در موسیقی وجود دارد منتهی باید فرصتی برای شکوفا شدن داشته باشند. به عقیده من هنرآموزان باید در رشتههای مختلف خود را محک بزنند تا مسیر خود را پیدا کنند. امیدوارم موسیقی سنتی ما به جایگاهی برسد که حقش است .
ثبت نظر