«آنچه در ذهن من بوده و هست در ۱۰ ماهی که معاون هنری بودم این است که روندهای موجود را معطل نکنم و همینطور که در حرکت است، سعی کنم آنها را ساماندهی کنم، اما به فراتر از امور روزمره هم فکر کنم و دوستانم را تشویق کنم به این موضوع فکر کنند.»
این جملات را سید محمد مجتبی حسینی ـ معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ میگوید که چندی قبل با حضور در محل خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) با خبرنگاران هنری این مجموعه، گفتوگویی انجام داد.
او میگوید که «تمام اهتمام من و همکارانم بر این است که روندهای موجود به سمت اصلاح پیش بروند اما کارهای بنیادین و ساختاری شروع شود، هرچند ممکن است در دوران مدیریتی ما به نتیجه نرسد و تا هرجا که میتوانیم، با تمام توان آن را پیش ببریم، حتی اگر یک روز از کارمان باقی مانده باشد.»
معاون امور هنری وزارت ارشاد در جریان این مصاحبه از موزه هنرهای معاصر تهران، بنیاد فرهنگی هنری رودکی، تکلیف بخش بینالملل جشنواره تئاتر فجر و مشکلات ارزی در این زمینه، برخی آییننامههای جدید تئاتری در حال نگارش و حاشیههای اخیر تئاتر در حوزه ممیزی، کنسرت خیابانی، وضعیت بیمه هنرمندان موسیقی نواحی و مواردی در حوزه مد و لباس و ... سخن گفت.
در ادامه میتوانید مشروح بخش اول گفتوگوی ایسنا با سید محمد مجتبی حسینی که بیشتر حول محور سیاستهای کلی معاونت و هنرهای تجسمی میگردد را بخوانید.
آقای حسینی! یکی از مشکلات ما تاکنون این بوده که مدیران کمتر تمایل داشتند اقدامات ساختاری انجام بدهند. شرایط آنها را به سمتی سوق میداده که انتخابشان اقدامات بنیادی و ساختاری نشود. آیا شما به عنوان معاون هنری این دغدغه و جسارت را دارید که عمر دوره مدیریتی خود را برای اصلاح مبناهای ساختاری صرف کنید؟
مدیریت اجرایی شاید تنها خاصیتی که برای فرد دارد، این است که پای انسان را روی زمین بند و فرد را واقعی میکند. کسی که روی صندلی مدیریت اجرایی مینشیند، باید بخشهایی از خود را واقعی کند و در عین حال به خودش اجازه بدهد بیش از چارچوبی که برای او به شکل قواعد اداری تعریف شده است، مقداری فکر کند. آنچه در ذهن من بوده و هست در ۱۰ ماهی که معاون هنری بودم این است که روندهای موجود را معطل نکنم و همینطور که در حرکت است، سعی کنم آنها را ساماندهی کنم، اما به فراتر از امور روزمره هم فکر کنم و دوستانم را تشویق کنم به این موضوع فکر کنند. بنابراین آنچه ممکن است در تعبیر شما ساختاری دیده شود، حتما به عنوان یک دغدغه در ذهن من و دوستانم باشد و فراموش نکنیم این کار را انجام بدهیم و امور روزمره ما را آنچنان مشغول نکند که توجه به ساختار آنها مغفول واقع شوند، چراکه اگر بخواهیم یک مدیریت حتی روزمره اما واقعی داشته باشیم، باید جغرافیای حوزهای را که میخواهیم در آن کار کنیم، بشناسیم. وقتی عکاسی در ایران سنت نویی بود، ناصرالدین شاه عدهای را اعزام کرد به نقاط مختلف ایران که عکاسی کنند و به او نشان بدهند در چه مملکتی حکمرانی میکند، شاید امکان سفر نداشت، بنابراین اگر او نمیتوانست به اصفهان یا سنندج برود، تصویری در ذهن خودش سامان بدهد و بداند چگونه بیاندیشد.
بنابراین اگر جغرافیای خود را نشناسیم، ممکن است تصمیمی که میگیریم پای چوبین داشته باشد؛ مثلا تعداد هنرمندان فعال ایران در هر حوزه چند نفر است، هنرمندانی که الزاما ارتزاقشان هم از حوزه تخصصیشان است چند نفرند، چه تعداد هنرمندانی داریم که در نظام دانشگاهی ما یا خارج از آن هنر آموختهاند، اما نتوانستند فعالیت حرفهای داشته باشند، چه رشتهای در کدام نقطه ایران توسعه بیشتری داشته است و ...؛ بنابراین حتما و به عنوان یک تصمیم قطعی به این فکر کنیم که باید ساختارهایمان را بر اساس دادههای درست بازبینی کنیم یا اگر نداریم، برای به دست آوردن دادههای درست تلاش کنیم. به ویژه اینکه خودم را فرزند کوچکی از خانواده هنر ایران میدانم، بیش و پیش از اینکه یک مدیر باشم، بنابراین باید سعی کنم فضای خانوادهام را به دقت بیشتر بشناسم و بشناسانم. مشکلاتی که از چشم یک هنرمند در ساختار اداری میبینم طبیعتا علاقهمند هستم و تلاش میکنم آنها برطرف شود. تمام اهتمام من و همکارانم بر این است که روندهای موجود به سمت اصلاح پیش بروند اما کارهای بنیادین و ساختاری شروع شود، هر چند ممکن است در دوران مدیریتی ما به نتیجه نرسد و تا هرجا که میتوانیم، با تمام توان آن را پیش ببریم، حتی اگر یک روز از کارمان باقی مانده باشد.
مدیریت وزارت ارشاد در برهه ویژهای قرار دارد. شش سال چند وزیر در دو دوره دولت مدعی شعارهایی بودهاند و هر بار با همین رویکردها از مردم رأی اعتماد گرفتند و حمایت شدند. در دوره دوم دولت که همه شرایط دورههای دوم را دارد، شرایط خاصی هم تحمیل شده است. حال آزمون بزرگ ما است که آیا به تمام حرفهایی که در این شش سال زدیم و درصدی برای تحقق آن تلاش کردیم، واقعا معتقد هستیم؟ اگر معتقدیم، وفادار هم هستیم؟ فقط در تصمیمها نیست، در ساختاربندی وزارتخانه هم این وضعیت را داریم.
درست است که در شرایط خاصی قرار داریم، اما فکر میکنم تصمیم گرفتن در حوزه فرهنگ همیشه به همین دشواری است و باید فکر کنم تصمیمی که میگیرم اثر وضعی آن در آینده طولانی، چه خواهد بود؟ شرایطی که در آن هستیم در عین دشواریهایش میتواند فرصت جسارت تصمیم را هم به ما بدهد. سعی کنیم با همین نگاه یکبار دیگر مسائلمان را مرور کنیم. همین بررسی تطبیقی نهادهای مختلف و متعددی را که در حوزه فرهنگ و هنر داریم ببینید. بسیاری از این نهادها اگر به روز تاسیس آنها مراجعه کنیم که چه شد این نهاد به وجود آمد و قرار بود چه باری را از روی زمین بردارد، خیلی از مسائلش حل میشد. متاسفانه گاهی چون با یک اتفاق فاصله زمانی پیدا کردیم، دیگر برنگشتیم آن را مطالعه کنیم که چرا ایجاد شد و همینطور بر مبنای پله دهم به پلههای دیگر رفتیم. این برمیگردد به اینکه ما چقدر نگاه ملی داشته باشیم.
طبیعی است در یک نگاه ساختاری ممکن است تغییراتی به وجود بیاید که همه نپسندند یا خوششان نیاید. اگر این اتفاق رخ بدهد، سروصداهایش آن قدر بلند میشود که ممکن است حتی نه کسی که این راه را شروع کرد، بلکه از مسئولان بالادستی او خواسته شود پروژهای را متوقف کنند. این وضعیت صرفا در حوزه هنر نیست، در همه جا دیده میشود. آیا در حوزه صنعت یا بانکداری نهادهای متعدد نداریم؟ این اتفاق همه جا میتواند رخ بدهد. مهم این است که ما چقدر به نگاههای کلان و ملی که هر کداممان از زاویه خودمان میتوانیم داشته باشیم احترام میگذاریم و به آن پایبند هستیم. فکر میکنم یکی از مسائل ما این است که نگاه همهجانبه ملی ما کم شده است و همه فکر میکنند بهتر است به قسمتی که در اختیارشان است رسیدگی کنند.
خود شما برنامهای در این زمینه دارید؟
من چهار محور فعالیت برای معاونت امور هنری در نظر گرفتم؛ یک محور ساماندهی امور جاری است مانند تشکیل شوراهای لازم، شورای پیگیری طرحها، شورای مدیران متمرکز و فعال، ایجاد کمیته حسابرسی و امور مجامع در معاونت هنری. محور دوم معرفی هنر ایران است. ما احتیاج داریم که جغرافیای فعالیتمان را بشناسیم. پیمایش کنیم به طور جدی و دقیق که داریم راجع به چه وسعتی گفتوگو میکنیم. این پیمایش میتواند ما را به یک پروژه به نام اطلس ملی هنر ایران برساند که ما بتوانیم پهنههای مختلف کشورمان را بشناسیم. اطلس ملی میتواند به ایجاد رصدخانه هنر ایران کمک کند و رصدخانه میتواند ما را لحظه به لحظه پیش ببرد به سوی نگاه آمایشی داشتن برای توسعه هنر در کشور. این در حوزه فعالیتهای جاری است و حتی میتواند راجع به معرفی هنر ایران به یک طرح دیگری که این روزها در معاونت هنری در حال پیگیری است، به نام گفتوگوی دیروز و امروز، برساند.
گفتوگوی دیروز و امروز در واقع بازآفرینی و توجه معاصر به داشتههای گذشته ما برای امروز است. در واقع بتوانیم مقاطع زمانی را هم به یکدیگر پیوند بدهیم. دیروزمان را چراغ راه امروز کنیم و امروز را برای فردا سرشارتر کنیم. محور سوم بازبینی روشها و شیوهها است که در این موضوع ما در برخی حوزهها اساسا آییننامه قابل اعتنایی نداریم که به آن بپردازیم و برایمان روشن کند حد و حدود کار چقدر است. بعضی آییننامههایی که داریم مدت زمان زیادی از آنها سپری شده است؛ بعضا ۱۵ ـ ۲۰ سال، تا به عنوان مثال قانون حقوق مولفان و مصنفان که مربوط به سال ۱۳۴۸ است، خوب آیا آن قاعده، مقرری و دستورالعملی مطابق شرایط و اقتضائات امروز ماست یا نه؟ این هم نکتهی مهمی است که باید به آن بپردازیم و سعی کنیم میراث کاغذی خود را مستند، روشن و بهروز کنیم و محور چهارم توسعه دادن فضای فعلی فعالیتهای هنری است. ما باید ببینیم چه طرحهایی را میتوان ایجاد کرد و پیش برد که فضای اقتصاد و اشتغال هنر از فضای امروز بزرگتر شود، چون جغرافیای انسانی بزرگتری هم دارد. به عنوان مثال، طرح شبکه شهرهای خلاق هنر یا آتلیه مشترک ایران با کشورهایی که از نظر سابقه هنری با ما خط پیوند دارند و طرح توسعه هنر در مناطق آزاد از این دست طرحهایی است که در حال پیگیری آن هستیم، ذیل این چهار محور قرار میگیرد. با این نگاه و مربع محورها، من و همکارانم کارمان را شروع کردیم و سعی میکنیم تعادل و تنظیمی بین این چهار حوزه ایجاد کنیم.
به عنوان مثال، در زمینهی آییننامهها اقدامات اصلی شما چیست؟
اگر بخواهیم از آییننامهها شروع کنیم، جشنوارههای فجر را داشتیم؛ چهار جشنواره تئاتر، موسیقی، تجسمی و مد و لباس در معاونت هنری برگزار میشود که برای آنها یک دستورالعمل دو، سه صفحهای هم پیدا نکردیم که ملاک عمل مشترک باشد، بنابراین هر دبیری که انتخاب میشد، به پسند و ذائقه او، سوی جشنوارهها تغییر میکرد. حتما خلاقیت دبیران به رشد و تعالی یک برنامه کمک میکند اما باید ریل و محوریت مرکزی وجود داشته باشد که براساس آن رشد را طراحی و ارزیابی کنیم. اولین آییننامههایی که نوشتیم و خواستیم دقیق به آن بپردازیم، آییننامههای این چهار جشنواره بزرگ بوده که تصویب و ابلاغ شدند و تصمیم گرفتیم جشنوارههای ۱۳۹۷ را پیش ببریم. اینگونه نیست که بگویم محدود است و قرار است به آییننامه جدیدی فکر نکنیم، بلکه آنچه با آن مواجه میشویم، دستمایه این قرار میگیرد که آیا میتوان آن را به آییننامه، شیوهنامه و دستورالعمل تبدیل کرد که حدود خود و مخاطباننمان را مشخص کنیم.
به عنوان مثال، در حوزه تئاتر آییننامه برای تماشاخانههای خصوصی در حال آماده شدن و در مرحله ویراست نخست است و آیین نامه حمایت از تئاتر در مرحله ویراست سوم است. در عین حال برخی آییننامههای موجود را هم باید بازنگری کنیم.
به عنوان مثال، آییننامه مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره نظارت و ارزیابی تئاتر، ۱۸ سال پیش تصویب شده است. از نظر کلیات آییننامه دقیقی است اما درباره شیوه اجرای مفاد کلیدی ناگزیر هستیم تغییراتی را لحاظ کنیم، چرا که روزی که این آییننامه تصویب شده در ماه تعداد معدودی تئاتر در تهران روی صحنه میرفته است، اما امسال به طور میانگین شاید بیش از ۱۲۰ تئاتر در ماه روی صحنه میرود، بنابراین با همان شیوه نمیشود به تحقق بندهای دیگر آن آییننامه رسید، میشود بازنگری کرد، شیوه جدیدی را پیشبینی کرد و دوباره به شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد داده میشود.
درباره خیلی مسائل دیگر هم همینطور است. شیوهنامه برای ایجاد استودیوهای صدابرداری داشتیم اما امروز نیازی به دفتر و دستک برای صدابرداری موسیقی نیست و استودیوهای خانگی ایجاد شده است. آیا واقعا با همان موارد که در آن آییننامه پیشبینی شده، باید به آن موضوع پرداخته شود یا به اقتضای زمان میشود آن آییننامهها را بازنگری کرد.
ابلاغی هم در زمینه کپی آثار هنری داشتید.
موضوع کپی آثار هنری به نظر من چند لایه دارد؛ یعنی از نظیره و شبیه و نقل و کپی و الهام و جعل و ... باید ما گونههای مختلفی را بررسی کنیم. از آنجایی که نسبت به سالهای گذشته رونقی در حوزه اقتصاد هنرهای تجسمی شکل گرفته است، ممکن است ویژگیهایی در این موضوع شکل بگیرد که دلالت کند بر خطاهای سهوی و عمدی که ممکن است در حاشیه آن اتفاق افتد. وزارت فرهنگ و ارشاد در واقع طرف دعوا نیست اما باید بر موضوع نظارت کند. از مدیرکل هنرهای تجسمی خواستم که اساسا این موضوع در دستور کار و مورد توجه قرار بگیرد و در عین حال برای ایجاد زیرساختهایی که میتواند کمک کند به برطرف شدن مشکل، فکر کند.
یکی از تدابیر این است که بخواهیم از کانون کارشناسان رسمی دادگستری مانند صنوف مختلف در حوزه تشخیص کارشناسان متعددی دارند، در حوزه هنرهای تجسمی هم کانون مستقلی با همان پروتکلها صنفی ایجاد شود که کارشناسان و خبرگان تشخیص هستند. در عین حال این ظرفیت هم وجود دارد که مؤسسههای خصوصی شکل بگیرند که بتوانند از طریق ایجاد آزمایشگاهها و لابراتورها آثار را اصالتسنجی کنند. ما نسبت به این دو بخش باید نقش تسهیلگری خود را ایفا و کمک کنیم هر دوی این نهادها شکل بگیرد، چون سرعت رشد هنرمندان و فعالان ما بیش از سرعت رشد فضای کسب وکار بوده است.
در حوزه نهادها و تشکیلات مختلف کمتر رشد کردیم. تمام حراجیهای بزرگ دنیا هم بخشهای کارشناسی خود را دارند که حتی خارج از حوزه حراج هم برخی از آنها فعالیت میکنند و اصالتسنجی آثار متقاضیان را برعهده دارند. چه بسا که ما هم نیاز داشته باشیم از این دست مؤسسهها به شکل متعدد داشته باشیم که بتوانیم اصالتسنجی کنیم، بنابراین این موضوع در کانون توجه اداره کل هنرهای تجسمی قرار گرفته و پژوهش علمی دقیقی هم در این زمینه انجام دادند و آن را برای من ارسال کردند تا براساس نتایج این پژوهش اقدامات اجرایی خود را آغاز کنند.
در واقع اینجا موضوع اصالت آثار مطرح است، نه کپیکردن؟
هر دو مورد مطرح است.
کارشناسان معتقد هستند نمیتوان جلو کپی را گرفت؛ مگر آنکه بعد از انجام آن برخوردی انجام شود. در حوزه اصالتسنجی هم ما کارشناسان زیادی نداریم و دستگاههای گرانقیمت آن را هم نداریم. همچنین گفته میشود وقتی کپیرایت را به رسمیت نشناختهایم امکان پیگیری وجود ندارد.
این اقدام به این معناست که میشود با دستمایه قراردادن قوانین موجود، از جایی که هستیم گامی به پیش برویم. کپی و اصالتسنجی را از هم دور نمیبینیم، زیرا که اثر نااصیل، کپی است. در تعریف سنتیای که میدانم نقل و نظیره یکی از روشها و توصیههای استاد به شاگرد برای مهارتآموزی است، اما یک شرط تهذیبی و اخلاقی دارد و آن اینکه اثری که نقل کردید و در عین نقل نکاتی آموختید، اثری آموزشی است. جعل جایی شروع میشده است که شخص عامل حضور خود را پنهان کند و سعی کند اثبات کند اثر متعلق به فرد دیگری غیر از اوست. کپی بخشی از فرآیند آموزشی هم میتواند باشد. اگر بگوییم این اثر ملهم از اثر دیگری است، باید تعداد زیادی از غزلیات خواجه را از دیوانش بیرون بیاوریم و بگوییم اینها ملهم از افراد دیگری است و حافظ کار خیلی بدی انجام داده است.
پس شما برای جعل، نیتی قایل هستید و آن، خلاف واقعسازی است؟
بله.
گاهی فرد به عنوان مثال کار کمالالملک را کپی میکند و آن را حاصل قلم خود میداند، اصالت سنجی دایره محدودی را شامل میشود.
آن وقت کار او، ارزش کار خودش را دارد، نه کمالالملک.
آقای حسینی! شما ابلاغیه خود را در این زمینه پس از جریاناتی منتشر کردید که در نمایشگاه تهمینه میلانی رخ داد. بنابراین این شائبه پیش آمد که این نامه به آن ماجرا برمیگردد.
سه سال اخیر این موضوع خیلی پرحجم تکرار شد اما در این ابلاغ و آن نمایشگاه همزمانی اتفاقی رخ داد. ضرورت دارد موضوع مربوط به کپی، جعل و ... در کدهای مختلف مورد بررسی قرار بگیرد. حدود جعل مشخص شود، مثلا نظیرسازی و شبیهپردازی به مفهوم جعل نیست.
یک مورد، کپی اثر از یک هنرمند شناخته شده یا نشده است که فرد آن را به نام خودش ثبت میکند، یک مورد هم جعل است که برخی هنرمندان معتقدند وزارت ارشاد میتواند مرکزی برای سرتیفیکیت دادن ایجاد کند. در واقع ما با چند موضوع سروکار داریم.
مگر فرد یا افراد دیگری به شیوهی مرحوم کلانتری نقاشی کاهگل انجام ندادهاند؟ خوب خیلی اتفاق افتاده است با کیفیت و منظرهای مختلفی ولی هر کدام توانستهاند ارزشمندی ویژهای برای اثر خود رقم بزنند حال آنکه از ارزشهای آثار مرحوم کلانتری هم کاسته نشده است.
یکی از موضوعات مهمی که باید به آن پرداخته شود، موضوع آموزش است. ما آنقدر پی مصداقها رفتیم که از ساختار اصلی بازماندیم. شاید اگر فرایندهای آموزشی ما به درستی و به تمامی برگزار میشد و کسی قصد نمیکرد، غوره نشده مویز شود خیلی از این اختلافنظرها از اساس به وجود نمیآمد و پیش از به وجود آمدن کنترل شده بود.
آیا قرار است در جریان این ابلاغیه یک گروه کارشناسی قوانین را در این زمینه وضع کند و از این به بعد اختلاف سلیقه وجود نداشته باشد؟
فکر کنم برای رسیدن به این موضوع نیازمند آزمون و اقدامات اولیه هستیم. آنچه در برخی کشورها به آن رسیدند و قاعدهای برای آن ترتیب دادند، برآمده از آن است که کارشناسان مختلفی را تربیت کردند، کارشناسان زبده و خبره شدند، رشد کردند و ادبیاتی به وجود آوردند، نقاط مشترک آن ادبیات استخراج شد، به متون مشترک رسیدند و آن متون، پایه اقدام مشترک و به قانون یا مقررات یا دستورالعمل ها تبدیل شده است. اما در حوزه فعالیت امروزی ما این تجربه وجود ندارد، یعنی صنفی به عنوان کارشناسان هنر، رسما شکل نگرفته است. بخشی از هنرمندان هستند که راجع به این موضوع اظهارنظر میکنند. مانند اینکه ما به طور مشخص با کم بودن شمار منتقدان حرفهای هنر مواجهیم، بیوگرافینویس هم نداریم. این موضوع نیازمند نقطه عزیمت و آغاز است که سعی کنیم افرادی به این حوزه علاقهمند شوند و ادبیات آن شکل بگیرد و به قاعده مشترک برسیم هرچه دیرتر مسیر را آغاز کنیم دیرتر به نتیجه میرسیم.
چیزی که من در فضای کارشناسی امروز میبینم، امر تجربی ـ احساسی ـ ادراکی است؛ تا عملیات قابل ترتیب و انتظام.
زمانی در کشور برای کمبود نقصانهای این چنینی افراد را به خارج از کشور میفرستادند و آنها را بورسیه میکردند. آیا شما نیز چنین برنامهای دارید؟
حتما باید این اتفاق رخ بدهد. تربیت خاص نیروی متخصص جزو الزامات است. چه بسا که جمعبندی تحقیقاتی که اداره کل تجسمی انجام میدهد به این برسد که باید کسانی را حمایت کند که بروند و بیاموزند یا با وزارت علوم صحبت کنیم که دربارهی مرمت و نگهداری آثار هنری معاصر هم میشود کاری کرد یا نه! رشته دانشگاهی در حال حاضر دو شاخه مرمت ابنیه و مرمت آثار تاریخی است؛ بنابراین باید دید آیا آثار معاصر را باید ذیل آثار تاریخی قرار بدهیم یا با توجه به تنوعی که دارد، میتواند یک رشته جدید باشد.
در دورهای قرار بود حراج کریستیز در ایران شعبهای داشته باشد اما نشد و به دُبی رسید. شما برنامهای برای تعامل در این زمینه و استفاده از کارشناسان آنها ندارید؟
همان حراجهای مشهور خارجی در برخی رشتهها از کارشناسان ایرانی استفاده میکنند. فکر نکنیم هر چیزی خارجیاش بهتر از ایرانی است. وقتی کریستیز راجع به هنر ایران مطالعه کرده بود، نتایجش را به عنوان مطالعات خاورمیانه استفاده کرد و در کشور دیگری حراج را ایجاد کرد. موضوع عرضه و تقاضایی که مطرح میشود، موضوعی است که اگر بازار هنر، بازار باثبات، متکثر و گستردهای باشد، تمام حراجیهای نام آشنای دنیا تمایل خواهند داشت در بازار جدیدی که ایران میتواند داشته باشد، فعالیت کنند؛ بنابراین به این معنا نیست اگر حراجی در یک نقطه ایجاد شد، در نقاط اطرافش هیچ امکانی برای تکرار و ایجاد وجود ندارد. کما اینکه اگر اینگونه بود، حراجیهای منطقه خاورمیانه هم شکل نمیگرفت؛ بنابراین ما باید غیر از عرصه تخصصی که باید فراهم بکنیم، زیرساختهای اقتصادی آن را هم در نظر بگیریم. موضوع بیمه و حمل و نقل و جابهجایی آثار را هم بررسی کنیم و طبیعتا بازار را توسعه بدهیم که این رغبت وجود داشته باشد که بازار هنرهای تجسمی ما بازار بزرگتری باشد.
باور من این است که بازار هنرهای تجسمی ایران استعداد و استطاعت رشد زیادی دارد؛ خیلی بیش از چیزی که الان به آن رسیدیم.
چرا این باور را دارید؟
اگر بخواهم فهرستوار بگویم، یکی تعدد هنرمندان و نقاشان ایران است. جامعه هنرمندان هنرهای تجسمی ما جامعه بسیار بزرگی است و خانواده بسیار گستردهای شده است. در هنرهای تجسمی با ۹ رشته و گرایش مختلف و هنر معاصر که در حال حاضر فعالیت دارند، سالانه دهها هزار هنرجو و علاقهمند در حال تربیت شدن هستند، بنابراین در یک جغرافیای انسانی بزرگ احتمال خروج استعدادهای خاص هم بیشتر میشود. در کنار این تنوع قومی و اقلیمی ما، استعداد ویژهای میدهد که ما به عنوان منبع الهام از آن استفاده کنیم. مورد دیگر، تاریخ پرشکوه و پراثری است که ما داریم که هر کجای این تاریخ هم میتواند به عنوان یک منبع الهام مضاعف همیشه در اختیار باشد. همچنین بخشهای ندیدهای داریم که باید آن را با افتخار به دنیا معرفی کنیم.
خیلی از قسمتهای تاریخ هنر ما، همچنان فرو پوشیده است؛ چرا که در حوزه تاریخ هنر بیشتر مقلد بودیم تا محقق. اگر به متون موجود درباره هنرمندان تاریخیمان نگاه کنید، به عنوان یک چهره فرهنگی، اسمهایی که به عنوان هنرمندان نامدار تاریخ در ذهن میآید، همه مبنای پژوهشی غیر ایرانی دارد که معرفی کردند و ما همان را ادامه داده ایم.
ما زاویههای متعددی داریم که هنوز به آنها نپرداختهایم و راجع به آنها صحبت نکردهایم. این منبع الهام بزرگ هم به ما کمک میکند که این امیدواری را داشته باشیم که استفاده از هر قسمت از این سرمایه دریچه نویی ایجاد کند و این منبع الهام قطعا خواهندگان و مشتاقان جدیدی را به این جامعه اضافه خواهد کرد.
موضوع دیگر، کیفیت ارائه آثار هنرهای تجسمی ایران است که در منطقه جغرافیایی ما نسبت به تمام کشورهای منطقه به لحاظ فنی و مهارتی جلوتر است و همچنین شمار فراوانی از هنرمندانمان به رویدادهای جهانی دعوت میشوند که این موضوع نشاندهنده ضرورت و اهمیت توجه به هنر ایران است.
به موزه هنرهای معاصر هم بپردازیم که یکی از محلهای بحثبرانگیز هنرهای تجسمی بوده و در حال حاضر در بهسازی به سر میبرد. البته این مدت بهسازی، از زمان اولیه اعلام شده، طولانیتر شده است.
موزه هنرهای معاصر از ابتدای فعالیتش یعنی از سال ۵۶ که راه افتاده، تا به امروز یک حرکت پاندولی بین موزه و گالری داشته است. یعنی هیچ وقت نه یک موزه کامل بوده و نه یک گالری صرف. نمایش دائم آثار را نیز ندارد، در حالی که موزه به معنای محل نمایش دائمی آثار است اما موزهها در قاعده خودشان یک نسبتی دارند بین آثاری که در مخزن دارند و آثاری که در معرض دید قرار می دهند که به مناسبتهای مختلف هر مجموعه از این آثار به نمایش گذاشته میشود تا بتواند جذابیتهایی را برای مخاطبان ایجاد کند.
اما معلوم نیست که موزه هنرهای معاصر یک گالری است یا یک موزه که ما بدانیم دقیقا توقع چه چیزی را از آن داشته باشیم. چرا که اگر یک موزه باشد و آثار ثابتی در آن وجود داشته باشد، بعضیها شکایت خواهند داشت که این موزه یک محل ملی است و نمایشگاهها نیز باید در آن برگزار شود. زمانی که این موزه ماهیت یک گالری را به خود میگیرند، ماهیت اصلی خود، یعنی موزه بودن را از دست میدهد و در چنین مسیری ما آن را به چیز دیگری تبدیل میکنیم.
موزه هنرهای معاصر برای یک گنجینه ثابت و نشان دادن نمایشگاههای موقتی از جنس دائمی خود است و همچنین برای معرفی هنر معاصر و مدرن شکل گرفته که بتواند تعداد حدود ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ اثر را در گنجینه نگهداری کند. اساسا این موزه برای تعداد اثر بیشتر ساخته نشده و کشش آن را هم ندارد ولی به مرور آثاری در گنجینه موزه قرار داده شدهاند که بعضی از آنها اصلا هنر مدرن نیستند و شاید قطعهای از خوشنویسی یا نگارگری باشند و حتی رویکرد مدرن و معاصر هم ندارند. یک بار در سال ۷۸ و یا شاید ۷۷ عملیاتی در بهسازی موزه هنرهای معاصر تهران شکل گرفت و اوضاع آن بهبود یافت که بتواند تا امروز نیز به فعالیت خود ادامه دهد اما در حال حاضر باید مسائل مربوط به تاسیسات آن و مشکلاتی از این قبیل بررسی شود. بخشی از آن کانال تاسیساتی زیربنای این موزه در جاهایی مسدود شده و همچنین این موزه دارای یکسری رطوبتهای صعودی است که از بدنه و کف بالا میآیند. به خاطر دارم که در یکی از بازدیدهای عادیام به عنوان دوستدار موزه زمانی که به دیوارهای گالری شماره ۶ دست میزدم، دستم نه تنها مرطوب میشد، بلکه بر روی آن قطرات آب قرار گرفت. برای موزهای که قرار است رطوبت و برودت استاندارد داشته باشد، اینکه قطرههای آب از دیوار روی دست بیاید، جالب نیست و قطعا این موضوع امری نبوده که از دید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دور بماند. موضوع مرمت موزه از قبل از حضورم در معاونت هنری پیگیری و بررسی شده بود، مشاوری برای این کار تعیین شد و مشاور روی موضوع مطالعه و برنامهریزی کرد و امسال به اجرا رسید.
پس از آن نیز طبق قاعده از سوی دفتر طرحهای عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیمانکار برای این پروژه برگزیده شد که برخی از ایرادات موجود در بنا حل شود. یکی از این مشکلات بحث مدیریت رطوبت است، دیگر اینکه بامهای بنا درست شوند. به همین دلیل نیز در درجه اول برنامه ما حل رطوبت بناست.
آیا این مشکلات به گنجینه آسیب نرسانده؟
بالاخره هر قدر آثار تاریخی در موزه باشد و حتی اگر شرایط نگهداری از آثار خیلی هم مطلوب باشد، عمر آثار بیشتر خواهد شد و هر قدر که شرایط بدتر شود، ضریب تخریب آنها بالاتر خواهد رفت. به دلیل اینکه آثار موزههای هنرهای معاصر نسبتا جدیدند و عمر بیشتر آنها کمتر از یکصد سال است و آثارش نیز کهنه نیست و تخریب مشهودی روی آثار به وجود نیامده است. البته ممکن است به یک بازبینی نیاز پیدا کنند که این امر باید در تمام دورهها صورت بگیرد. موزه هنرهای معاصر با توجه به شرایط حاضرش با همین حال، در حال حاضر از مخازن بسیاری از موزههای ایران وضعیت بهتری دارد.
گویا در زمینه بازسازی موزه هنرهای معاصر، کمبود بودجه وجود دارد؟
ما به عنوان بهرهبردار دو اقدام را برای بازسازی موزه انجام دادیم؛ یکی اینکه تیمی را انتخاب کنیم که روند کار را به طور هفتگی کنترل کنند، دوم اینکه نمودارهایی را ترسیم کنند و یک چکلیست داشته باشند که نشان دهد پیمانکار هر روز چقدر در کار خود پیش رفته که با توجه به برنامه جلو رویم. شورای مشترکی را هم برای نظارت بر این فرآیند قرار دادیم که در این کمیته نماینده انجمنهای تجسمی نیز حضور دارد که جامعه هنرمندان به عنوان صاحبان اصلی موزه از روند کار از نزدیک باخبر باشند و کسانی که در امر مرمت اشیا و یا موزهداری و یا خدمت موزهای هستند نیز در این شورا حضور دارند که بتوانند یک نظارت عالیه بر روی پروژه انجام دهند.
کلیه آثار موزه هنرهای معاصر تهران طی همین امسال شناسنامهدار خواهند شد که شناسنامه دیجیتال آنها نیز بارگذاری میشود. در حال حاضر دو ماه از پروسه کاری شناسنامهدار کردن آثار گذشته و امیدواریم بتوانیم به زودی تمام آثار را شناسایی کنیم و شناسنامههای دیجیتالی آنها در دسترس عموم قرار گیرد. قصد داریم در قدم بعدی آثار را کلکسیونبندی کنیم که بتوانیم تصمیم بگیریم برخی آثار عمدتا ایرانی در محل موزه و یا موزههای دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به صورت امانی و موقت به نمایش گذاشته شوند. موضوع دیگر این است که اگر وزارت فرهنگ و ارشاد یک برآورد اولیه برای هزینهها کرده و بر اساس برآورد اولیه وارد پروژه عملیات شده، با توجه به اینکه موزه هنرهای معاصر یک مکان ملی است و برای تک تک شهروندان ایران اهمیت دارد، بنابراین ما با یک برآورد وارد انجام این پروژه شدیم. گرچه که مسئله بودجه زمانی مطرح میشود که بخواهیم خدمات خود را خیلی زیادتر ارائه دهیم.
مدیر جدید موزه چه زمانی مشخص خواهد شد؟
هرگاه به جمعبندی برسیم، مدیر جدید را نیز تعیین خواهیم کرد. اما از نظر من تا زمانی که مسوول جدید برای موزه تعیین شود، آقای زارع مسوول و سرپرست موزه خواهد بود و بنابر وظایف قانونی به فعالیت خود در موزه ادامه میدهد.
آیا آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر بیمه خواهند شد؟
با توجه به تحقیقی که در این باره کردم، تقریبا هیچ موزهای در هیچ جای دنیا آثار خود را بیمه نمیکند؛ چرا که هزینه آن بسیار بالا خواهد بود. به همین جهت موزهها ترجیح میدهند، شرایط مناسب و امنی را برای نگهداری آثار خود بدون اینکه به آنها آسیبی برسد، فراهم کنند و ما هم تلاش کنیم شرایط امن و مناسب را بیش از گذشته فراهم کنیم. در این زمینه البته ضرورت دارد تحقیقات در حوزه بیمهای همواره بهروز شوند که اداره کل هنرهای تجسمی در حال پیگیری است و از طرفی باید قوانین جامع و کارا در زمینه بیمه آثار هنری و آثار موزهای در قانونگذاری مورد توجه باشد.
پایان بخش نخست ... ادامه دارد
ثبت نظر