ساعت 24-تحلیل سینما از دو حیث مهم است: توجه به خصلت آینگی سینما و توجه به تاثیری که در عرصه عمومی میگذارد. خصلت آینگی سینما ما را متوجه وضعیت فرهنگی و مولفههای جامعه میکند و تاثیرگذاری سینما بر فرهنگ ما را دلمشغول نقش هدایتی سینما. تفکیک این دو جنبه قاعدتاً به آن میماند که بخواهیم تنها یک روی سکه را ببینیم. لذا هم باید دقت کرد سینما کدام واقعیتها را به چه نحوی «بازنمایی» میکند و چه چیزهایی را به عنوان «هستهایِ» فرهنگی و اجتماعی به معرض وجدان جامعه میآورد، و هم باید دید چه آرمانها و بایدهایی را حکایت میکند.
برخلاف تصور برخی، تحلیل مطلوب سینما هرگز فارغ از ارزشهای سینمایی نیست. یک تحلیلگر سینما لاجرم باید علاوه بر معیارهای هنری و فنی معیارهای دیگری علاوه بر فیلم را در تحلیل خود به کار بندد. در تحلیل سینما هم هستنماییها و هم بایدپردازیهای سینما مورد توجه قرار میگیرد تا روشن شود سینما چه تصویری از گذشته، حال و آینده جامعه باز مینماید. از سوی دیگر مولفههای موثر بر شکلگیری و سازوکارهای عملی سینما مورد مداقه قرار میگیرد تا نقش ملی سینما روشن شود. از این رو از موضوعات مطرح در تحلیل سینما موضوعاتی از قبیل حکمرانی و اقتصاد سیاسی سینماست.از ۱۹۹۰ به بعد در اغلب سنتهای مطالعات فیلم و به ویژه در مطالعات فرهنگی، علاوه بر خود فیلم به «حکمرانیِ سینما»، «تولید فیلم»، «توزیع فیلم»، «مخاطب فیلم»، «تجارت فیلم»، «اقتصاد سیاسی سینما» و سایر عوامل «پیراسینمایی» در تحلیل فیلم توجه بیشتری میشود. به ویژه در ایران که اقتصاد سینمایش هنوز تحت سیطرهی نهادهای حکومتی و تهیهکنندگانِ «خصولتی» است و وزارت فرهنگ و ارشاد همچنان نقش پررنگی در سیاستگذاری و ممیزی فیلمنامه و فیلم دارد توجه به «حکمرانی» و «اقتصاد سیاسی» سینما ضرورت بیشتری پیدا میکند.روشن است که سینمایی که پنج نفر سرنوشتش را تعیین میکنند و مسیر رشد آن پنج نفر هم لزوما شایستهسالارانه نبوده و نظارت موثری هم بر آنها از سوی رسانهها اعمال نمیشود و شفافیت مالی هم ندارند، مستعد آفات بیشتری میشود.میتوان این پرسش را مطرح کرد که چرا حتی در یکی از فیلمهای حاضر در جشنواره ۹۷ شاهد سیاستهای جامعه محور نیستیم و حتی در یک فیلم هم حضور و فعالیت نهادهای مدنی و احزاب و جنبشها و پویشهای اجتماعی و یا هر شکل دیگر از فعالیت جمعی شهروندان برای تاثیر روی سیاستگذاری را ندیدیم؟ پاسخ به این پرسش تنها زمانی ممکن است که توجه داشته باشیم در جشنوارهی فجر ۹۷ هر چهار فیلمی که مصداق تولید بزرگ (بیگپروداکشن) سینمایی هستند یا مستقیما توسط نهادهای حکومتی حمایت شده بودند (مثلا «بیستوسهنفر» با حمایت «اوج» که وابسته به سپاه است) یا حامیان مالی و تهیهکنندگانش از چهرههایی بودند که رشد و توفیقشان مرهون نزدیکی به یکی از نهادهای حکومتی بوده است («ماجرای نیمروز ۲»، «شبی که ماه کامل شد» و «تختی»). همچنین هر چهار فیلمی که به معنای خاص کلمه موضوع سیاسی داشتند («ماجرای نیمروز ۲»، «شبی که ماه کامل شد»، «دیدن این فیلم جرم است» و «بیستوسهنفر») به نحوی توسط نهادهای حکمرانی حمایت شده بودند و در نتیجه هر چهار فیلم «سیاستِ حکومتیمحور» بود. «دیدن این فیلم جرم است» هم صرفا با حمایت «سازمان سینمایی سوره» میتوانست مجوز ساخت و پخش بگیرد.به علاوه، نهادهای حکومتیِ دخیل در اقتصاد سینما، ۱۵ فیلم دیگر در جشنوارهی امسال توسط سه تهیهکننده حمایت شده بودند. یعنی سه نفر پشتوانهی مالی بیش از نیمی از فیلمها بودند و رشد هر سه نفر هم وامدار ارتباطات غیرشفاف با چهرهها و نهادهای حکومتی یا حضور در تلویزیون بوده است. اگر مدیران اوج و فارابی را هم به این سه نفر اضافه کنیم بخش عمدهی سینمای جشنوارهی امسال ایران به انتخاب «۵ نفر» جهتپیدا کرده و تغذیه شده بود. روشن است که سینمایی که پنج نفر سرنوشتش را تعیین میکنند و مسیر رشد آن پنج نفر هم لزوما شایستهسالارانه نبوده و نظارت موثری هم بر آنها از سوی رسانهها اعمال نمیشود و شفافیت مالی هم ندارند، مستعد آفات بیشتری میشود.
منبع : مرکز بررسی های استراتژیک
ثبت نظر