ساعت24 -«سامورایی در برلین» پس از دو هفته به فروشی بالای یک میلیارد تومان دست یافته و این روزها پرفروشترین فیلم اکران رمضان لقب گرفته است. کارگردان و بازیگران این سریال با حضور در کافه خبر به سوالات ما پاسخ دادند.
کمدی این روزها سلیقه مخاطب سینما است. بیش از هر ژانر دیگری؛ وقتی قرار به اکران فیلمهاست همیشه فیلمهای دیگر از اینکه در کنار یک کمدی قدرتمند اکران شوند نگران هستند. البته اجتماعیهای پرفروش هم کم نداشتیم ولی ترجیح غالب مخاطب سینما ساعتی تفریح و خندیدن است به جای شنیدن داد و فریاد و احیانا تماشای خانوادهای که در بدبختی دستوپا میزند. این شاید دلیلی باشد که کارگردان «بدرود بغداد» را به صرافت ساخت کمدی انداخته است و ابوالفضل صفاری را هم به عنوان تهیهکننده پای کار کشانده تا یکی از کمدیهای پرفروش این روزهای سینمای ایران را بسازند. فیلمی که سازندگانش میگویند قرار نیست با هر بهانهای بخنداند و برای خودش اصولی دارد. با مهدی نادری (کارگردان)، نادر مشایخی، امیرمهدی ژوله و سامان صفاری بازیگران «سامورایی در برلین» در کافه خبر به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
*انتخاب بازیگران «سامورایی در برلین»
چند سالی است که ساخت فیلمهای کمدی باب شده است آیا شما به همین دلیل یک فیلم کمدی ساختید که بازیگر مطرح آن آقای فرخ نژاد هست که میتواند تضمین فروش بلیتها باشد؟ اصلا شما چطور به ترکیب این بازیگرها رسیدید؟
مهدی نادری: درباره اینکه کمدیها باب شده من فکر میکنم که این ضعف مخاطب شناسی است که باعث شده ما به طور مقطعی و هیاتی برویم به سمت ساخت کمدی یا سینمای اجتماعی. یک دورهای بود که به نظر من کمدی ساختن بازار بی رونقی بود. ما همیشه غیر از اینکه فیلمساز باشیم مخاطب هم هستیم، زمانی که مخاطب بودیم همیشه افسوس میخوردیم چرا سینمای کمدی اینگونه است؟ چرا من خندهام نمیگیرد. من هیچ واژهای پیدا نمیکنم برای زمانی که حرفهای بد میزنند، حتی نمیتوانم روی آن اسم بگذارم .
بعضی از آنها با یک چیزهایی بازی میکنند، منظور من این است مثلا با عواطف مردم؛ این ضعف مخاطبشناسی در حوزه سینمای اندیشهورز هم در واقع وجود دارد که من اسمش را پوپولیسم روشنفکری میگذارم و حالا پاسخ به این سوال که چگونه به ترکیب این بازیگرها دست یافتم. خیلی ساده و خیلی مشخص است که حمید فرخنژاد از سینمای آرتیستیک میآید، سابقه تئاتری دارد و طبیعتا با یکدیگر دوست بودیم و بارها و بارها اتفاق افتاد که بخواهبم با یکدیگر همکاری کنیم اما نمیشد، تلاش کردیم که با هم کار کنیم که اتفاق نمیافتاد وقتی حمید جان آمد بازیگرهای دیگر هم به مجموعه دعوت شدند.
امیر مهدی ژوله: من را چگونه انتخاب کردید؟ چه کسی پیشنهاد داد؟
مهدی نادری: یکی از دوستان بسیار خوب ما می خواست این نقش را بازی کند. بهرام افشاری، اما بهرام درگیر پروژهای دیگر شد و برنامههای دیگر داشت. درحقیقت با بهرام با یک فیلمنامه دیگر شروع کرده بودیم. خیلی دوست داشت همکاری کنیم، خیلی آقاست و تواناییهایش هم بالاست. بهرام گفت فیلمنامه اینجوری است و فلان و من کلا فیلمنامه را تغییر دادم، یعنی «سامورایی در برلین» یک فیلمنامه دیگریاست. البته الحمد الله الان درحال اکران است و آن را به عنوان فیلم سینمای اخلاقی هم می شناسند. خلاصه به بهرام گفتیم اما دیدیم دلش با کار نیست. یکدفعه حمید زنگ زد گفت:مهدی جان به نظرت امیر مهدی ژوله چه طور است ؟ گفتم ژوله بازی میکند؟ برای کار میآید؟ حمید گفت: بله کار میکند.
امیرمهدی ژوله: من را از کجا میشناختی؟ متنهایم را خوانده بودی یا ...؟
نادری: من تعریفت را از بزرگمهر زیاد شنیده بودم.
آقای نادری شما از این حساسیتها نداشتید که بگویید آقای ژوله بازیگر نبودند، نویسنده بودند و...
مهدی نادری: نه اصلا، تیپش به گونهای بود که من مثلا در کارهای«خوب، بد، جلف»،«گلشیفته» و «دیوار به دیوار» بازی او را دیده بودم و احساس میکردم پسر آقاییست و میتوان با او صحبت کرد و اهل ادا نیست و یک سلبریتی واقعیست.
ژوله: این همیشه برای تو مهم بوده که آدمها، آدمهای خوب باحالی باشند چون من دیدم که در طول کار همین بوده و اینکه با آدمها در طول کار بتوانی صحبت کنی خیلی برایت مهمتر بوده تا اینکه بخواهی بیایی و فقط فیلم بسازی.
مهدی نادری: درسته، دقیقا همینطور بوده، دوست داشتم با بازیگرها و آدمها زندگی کنم و روش کاری من هم همینطور است. این از مستندسازی میآید و این احترام به آدمی که جلوی دوربین و پشت دوربین توست، امیرمهدی ژوله هم یک بازیگر باحال است. ما هم با او تماس گرفتیم.
ژوله: من هم در تئاتر کارهای خوبی بازی کرده بودم در«شکسپیر»، در تئاتر وودی آلن نقش خود آلن را بازی کرده بودم، در تئاتر همه نقشهایم خوب بوده است. در سریالها هم «دیوار به دیوار» و «گلشیفته» نقشهای خوبی داشتم اما در سینما همه پیشنهادها دو سکانسی و سه سکانسی بود. مهدی نادری را هم از قبل میشناختم و میدانستم یک فیلمی ساخته که جهانی بوده و کاندید ایران در جشنواره اسکار بوده و فیلمساز مستقل، یک مستندساز، فیلم کوتاهساز، کارگردان و یک آرتیست حرفهای است و حالا میخواهد فیلم کمدی بسازد. همین برای من جذاب بود.
ما سر صحنه یک تئاتر در حال تمرین بودیم، خانم تینا پاکروان، خانم لادن مستوفی و امیرحسین رستمی هم حضور داشتند، در حال دورخوانی بودیم و اگر من میخواستم بیایم اینجا کار تئاتر خراب میشد که یکدفعه گفتم بچهها من یک پیشنهاد کار دارم، چه کار کنم؟ خانم تینا پاکروان گفت: از چه کسی؟ گفتم: مهدی نادری؛ گفت از مهدی نادری پیشنهاد داری بعد نشستهای اینجا ؟ پاشو برو بیرون بابا.
من آمدم پیش آقای نادری فیلمنامه را خواندم بعد دیدم یک سکانس، دو سکانس هستم بعد بیشتر خواندم، دیدم در تمام فیلمنامه حضور دارم.
مهدی نادری: حتی فیلمنامه را تا نصفه خواند!
ژوله: همان تا نصفه بس بود چون باز هم بیشتر از دیگر فیلمهای سینمایی بود که حضور داشتم. اما چون نقش براساس بهرام نوشته شده بود یک قلدریها و یک لاتیهایی داشت و مهدی سعی کرد من را به آن نقش نزدیک کند. من یک مدت میرفتم امام حسین کلاس رزمی که اگر یک نفر به من حمله کرد، بدانم چگونه او را به زمین بکوبانم. سه، چهار کیلو که وزن کم کردم مهدی دید من به نقش نزدیک نمیشوم، بنده خدا مجبور شد نقش را به من نزدیک کند و نقش من شد بیشتر لاتینما و لب و دهن.
مهدی نادری: درباره نادر مشایخی هم من همیشه دوست داشتم با نادرخان مشایخی در یک فیلم همکاری کنم، قبلا هم کارهای مختلفی انجام داده بودیم در زمینههای مختلف هنرهای شنیداری در «هنر ضد خشونت» ایشان لطف کردند کنسرت بسیار زیبایی را اجرا کردند.
بعد آمدند ایران ماندند « هنر ناگهانی» و «فلسفه بریکولاژ» یا سر هم بندی را اجرا کردند. اما خیلی دوست داشتم که یک روز در سینما با نادر کار کنم. از عکسهای نادر را روی دیواره یخچالم چسباندم کنار عکس حمید فرخنژاد و محسن حسینی و نوشتم «نقش اسدی». یادم است که. روی طرح کار سامورائی کار میکردم که میرطاهر مظلومی زنگ زد و گفت: فیلم میسازی و برای من نقش نمینویسی؟ با توانایی هایی که از او سراغ دارم و عجیب بود که در سینما و تیاتر فقط تیپ از او دیدهام. میتی کوچولو را برای هیبت او نوشتم.
ژوله: اصلا من هر زمان که خواستم برای میرطاهر بنویسم برای نوع صدای خاصش نوشتم، مثل سریال «قهوه تلخ» که برای آن بخشش نوشته میشد. اما مهدی برای لپهایش نوشت. یک شخصیت خیلی گوگول و بامزه، انگار برای پاستیل خرسی نوشته است.
مهدی نادری: تضادی که فری(امیر مهدی ژوله) و مهدی کوچولو (میرطاهر مظلومی) با یکدیگر دارند، ریشه ایاست. نه لهجههایشان شبیه به هم است و نه قد و قواره و لحن و تیپهایشان، اما تنها نقطه وحدتشان ساموراییاست. حتی حرفهای این دو در برخورد با شرایط هم متفاوت است، مهدی کوچولو فکر نمیکند و حرف می زند اما فری نردهبوم فکر میکند و زیرک است.
آقای مشایخی از تجربه بازیگری بفرمایید؟
نادر مشایخی: این تجربه خیلی متفاوت بود به این دلیل که من تاکنون بازی نکرده بودم و بچهها به من کمک میکردند، یک جا نادری به من گفت اینجا باید جدی باشی. زمانی که من نقش را با فرخنژاد تمرین کردم حمید با تعجب به من گفت: اینجوری می خواهی جدی بازی کنی؟!
یعنی بازی بازیگر روبرو برایش مهم بود. تا این حد که همه تلاش میکردند به من یاد بدهند تا این تجربه زیبا و متفاوت شکل بگیرد. آقای نادری یکی از بهترین فیلمسازهای ایران است. یعنی به نظر من این فیلم کوتاهی که ایشان ساخته بودند یک قدم بزرگ در سینمای ایران است و به همین دلیل خیلی دوست داشتم با او و این گروه همکاری کنم و زمانی که فیلم را دیدم، فهمیدم خیلی ریتم خوبی دارد و آدم دوست دارد آن را بارها ببیند. آقای ژوله هم شاهکار بازی کرد، تیم فوقالعاده بود و به شدت لذت میبردم زمانی که با آنها همکاری میکردم.
مهدی نادری: آقای مشایخی خیلی ناگهانی وارد شدند و میدانید که در کار تجاری جا انداختن بازیگر نامتعارف بسیار سخت است. علاوه بر آن نوسانات دلار باعث شده بود، تهیهکننده ما مانند مایکل جکسون دائما در حال برک دنس باشد از بس همه چیز به سرعت تغییر میکرد. کاش قیمت یورو و دلار همانی بود که آقای جهانگیری قول داد. اما خوب دلار و یورو چهار پنج برابر شد و مشکلات بیشتر.
آقای صفاری شما در سریال«دلدادگان» بازی کردید، با آن سریال دیده شدید، درخشیدید و بعد از آن یکسره در فیلمهای سینمایی بازی میکنید.
سامان صفاری: دائما که نه، یک فیلم «پارادایس» را بازی کرده بودم، قبل از سریال که پنج، شش سالی توقیف بود ولی اتفاق خوب آن بود که بعد از سریال ناخواسته سر از فیلم«سامورایی در برلین» درآوردم. چون اصلا آقای نادری برای کاراکتری که من بازی کردم از نو نوشت. روزهای اول نادری از من فاصله گرفت و از زاویه دیگری به من نگاه کرد. یک احساس دوری بین ما به وجود آمد و وقتی به نتیجه رسید، با هم دوباره نزدیک شدیم و روی تیپ و لحن کاراکتر کار کردیم. فرنگی مآبی از نوع آلمانی و تفاوت ظاهر با تمام نقشهای قبلی و ...، علاوه برتفاوت شخصیتم در سریال، در این فیلم یک استرس عجیبی داشتم، چون در مقابل افراد کارکشتهای قرار میگرفتم و آخرین نفری بودم که عضو گروه شده بودم.
اما من از همه متشکرم چون در پشت صحنه یک جو بسیار خوبی داشتیم و از یک جا به بعد من به گروه وابسته شده بودم. البته شخصیت فرهاد از شخصیت واقعی من خیلی دورتر است.
ژوله: باز این فرهاد بهتر است. فرهاد اول یک شخصیت دورو، خالی بند، شیاد و... بود. آقای نادری یک فیلمنامه نوشته بود برای بخشی از آن فیلمنامه بازیگر پیدا نشد، به جای آن برای بازیگرهایی که پیدا شد فی الفور یک فیلمنامه نوشت و بعضی نقشها را تغییر داد. آن چیزی که سامان گفت درست است، با همه مشکلاتی که داشتیم اما حالمان خوب و فضای کار دوستانه بود.
سامان صفاری: اگر یورو ۴۰ هزار تومان نشود سری دوم آن را هم میسازیم.
مهدی نادری: یک نکته خوب دیگر این فیلم که کلیشهشکنی کرده هومن حاجی عبداللهی ست
هومن خیلی زحمت کشید تا از آن نقشهایی که بازی کرده دور شود. همین موضوع باعث می شد زمانی که مخاطبان فیلم را میدیدند برایشان جذاب باشد.
نادری: تجاری ساختم، کار بدی که نکردم
آقای نادری فیلمهایی که پیش از این از شما و آقای ابوالفضل صفاری سراغ داشتیم هیچ کدام تجاری نبودند، به نظر میآید صرفا هر دو میخواستید ساخت چنین فیلمی را تجربه کنید، چرا این اتفاق افتاد؟
مهدی نادری: اولا اینکه به نظرم کار بدی نکردیم، چون تاریخ نشان میدهد استفاده از سینما از اساس برای سرگرمی بوده است. اینکه بعدها سینما وارد جرگههای دیگری شد و اندیشمندان و آرتیستها هم از آن استفاده کردند، سیر تکوینی تاریخ هنر در سینما به شمار میآید.
اما اگر شما جای ما باشید چه کار میکنید؟ سینمای هنری ایران و سینماگر ایرانی وقتی کار کمالگرا میکند نابودش میکنند.
فکر میکنید چرا این اتفاق رخ میدهد؟
نادری: تنگ نظری، حسادت و بیاستعدادی برخی از مسئولان.
افرادی این مسئله را به سخیف شدن سلیقه مردم ربط میدهند و وقتی فیلم هنری روی پرده نمیفروشد میگویند سطح سلیقه مردم پایین آمده است، شما با این مسئله موافقید؟
نادری: من با این مسئله هم موافقم چون سیاستگذار فرهنگی از دورههای قبل بنا را بر شایستهسالاری نگذاشته است. ضمنا درباره واژه تماشاچی ما؛ با احتیاط حرف بزنیم.
از ۸۵میلیون نفر ملت ایران، فکر میکنم درصد بالائی تماشاچی تلویزیونها و فیلمهای غیرایرانی به صورت آنلاین هستند و در نهایت حدود دو تا سه میلیون نفرشان احیانا فیلمهای ایرانی را هم دنبال میکنند، ما چطور آنها را تماشاچی خودمان میدانیم؟
فیلم پرفروش تاریخ سینمای ما سه میلیون تماشاچی داشته و این در مقابل کشور ۸۵میلیونی خیلی تعداد کمی است. کشور پهناور و چهار فصل ما چهارصد و خوردهای سالن سینما دارد. تازه آن هم با تلاش نهضت سینماسازی بخش خصوصی، همین چند سال اخیر. وگرنه پیش ازین دویست سالن داشت که بخشی از آنها نیمه تعطیل و کلنگی بودند.
به نظرتان چرا این اتفاق افتاده است؟
نادری: بهتر است برویم و تحلیل کنیم، اگر الان من حرفی بزنم فکر کنم باید ۵۰سالگی فیلم بعدیام را بسازم، نمیدانم چرا عدهای زبان ما را اینقدر تند به گوششان میگیرند. باید بروید و از افرادی که نگذاشتند من پس از «بدرود بغداد» فیلم بسازم بپرسید.
در این سینما هیچکس دنبال استعداد نیست، دنبال این هستند که چگونه افرادی که رفیق خودشان هستند را سر کار بیاورند و اگر بدترین سلیقه را هم داشته باشند مهم نیست، میخواهید مثال بزنم؟ من فقط به سه موضوع اشاره میکنم، میفهمید چه کسانی هستند. بپرسید چه کسانی نگذاشتند پروژه بینالنهرین ساخته شود، پروژه مشترک سه کشور ایران، آمریکا و ترکیه.
بپرسید پروژه ملاقات در تهران چرا افراد مطرح و تصمیمگیرنده کشور گفتند باید ساخته شود و کشور نادری ایران است و حق دارد در ایران فیلم بسازد، اما نشد؟ چرا برخی از مدیران میانی استعداد شغلی که دارند را نداشته و ضربه میزنند؟ این اتفاق میافتد که ما عقب میکشیم.
البته خیلی اوقات هم آنها پیشنهادی داشتند و ما قبول نکردیم، چون وقتی شما درباره عقل و شعور یک انسان صحبت میکنید باید به او هم بها بدهید.
بله فیلم «سامورایی در برلین» از لحاظ مقطعی بسیار برای من و تهیهکننده نیاز بود، شما اسم وحید نصیریان را شنیدهاید؟ او نابغه انیمیشن ایران بود، الان کجاست؟ فکر میکنم پوسیدگی به استخوانهایش رسیده است. حسن رشیدقامت، حامد خسروی را میشناسید؟ میدانید اینها قربانی چه هستند؟
امیرمهدی ژوله: من یک نکتهای را مطرح کنم، میخواهم سوبرداشت نشود که چون نگذاشتند مهدی نادری فیلمهایی که دلش میخواهد را بسازد، مجبور شده است فیلم کمدی بسازد. قطعا او دوست دارد فیلمهای خودش را بسازد و در کنارش کمدی هم کار کند.
نادری: بله «سامورایی در برلین» هم فیلم خودم هست و دوستش دارم.
ژوله: از قدیم وقتی ما مینوشتیم همیشه میگفتیم چرا مدیران و مسئولان با ژانر کمدی مانند توالت برخورد میکنند، یعنی همه میگویند که لازم و واجب است اما هیچکس نمیرود با آن عکس یادگاری بگیرد و میگویند باشد و مردم فقط بیرونریزی هیجاناتشان را در آن جا داشته باشند. میخواهم بگویم که کمدی بسیار باارزش است و حتی اگر هم برای فیلمهایی که مهدی نادری دوست داشته بسازد و حرفهایی که میخواسته بزند محدودیت بوده است، برای بسیاری از حرفها و سوژههای درست و حسابی کمدی و طنز هم محدودیت است، شاید هم بیشتر.
چرا کمدیهای ما همه به گونههای شبیه به هم تبدیل شدند؟ چون همین اندازه میتوانیم حرف بزنیم، یک رابطه عاشقانه و چند تا شوخی جنسی و ... که مهدی نادری تلاش کرد تا از آنها پرهیز کند. همه آنهایی که این فیلمها را میسازند بلد هستند فیلم کمدی خوب و پرمغز بسازند، طنز تلخ بسازند، باید دوباره «اجارهنشینها» در این مملکت ساخته شود.
نادری: من شرط میبندم که فیلمنامه «اجاره نشینها» در شرایط امروز رد میشود.
ژوله: بله، چه کسانی نمیگذارند امثال «اجاره نشین ها»، «مارمولک» و ... ساخته شود؟
دلیلش چیست؟ به خاطر حرفی که در فیلمها هست و نمیخواهند مردم بشنوند؟
ژوله: دلیلش همان دلیلی است که بقیه اتفاقات دارد، نمیتوان حوزه فرهنگ، ورزش و ... را از هم جدا کرد، همه اینها متاثر از همدیگر هستند. سینمای ما متاثر از حال مردم ماست، سینما که به مردم خط دهی نمیکند! جریانسازی نمیکند. آن آدمهایی که فیلمهای سینمایی را میسازند، آدمهای همان جامعه هستند و تحت تاثیر همان فضا عکسالعملهایی نشان میدهند، اما تنها اجازه میدهند که بخشی از این عکسالعملها نشان داده شود.
به سراغ مضمون فیلم برویم، فیلمهای کمدی معمولا با سانسور بسیار دست به گریبان هستند، شما در «سامورایی در برلین» با این مسئله درگیر بودید؟
ژوله: اولین سانسور در مغز نویسنده و کارگردان رخ میدهد، سانسور آن چیزی نیست که بگویند این باشد و این نباشد. چون من سالها نوشتم و آقای نادری هم سالهاست که مینویسند و دست به قلم هستند میگویم، وقتی مینویسیم اول به این فکر میکنیم که چه چیزهایی را نباید بنویسیم.
نادری: دقیقا، یک اتاق نظارت در خانه خودمان داریم.
ژوله: بله، سانسور چیزی آغشته به گوشت، پوست و استخوان ماست، سانسور از آنجا شروع میشود، خیلی دنبال اصلاحیههای وزارت ارشاد نباشید. دنبال این باشید که چه فرایندی موجب خودسانسوری میشود و آن روی کاغذ میآید.
نادری: ممیزی به ما هم خورد ولی لطمه ای نزد .
فیلم «سامورایی در برلین» همه چیز برای ممیزی دارد، بخش موزیکال دارد، هنرپیشه زن خارجی دارد که در دورهای باعث پاره کردن بیلبوردهای فیلمها میشد.
ژوله: فکر کنم اولین بار است که ما هنرپیشه زن خارجی داریم بدون آنکه از او استفاده اروتیک کرده باشیم و به یک عشق و عاشقی و این دست ماجراها بدل شود.
نادری: ما خوشبختانه سانسور خاصی نداشتیم و به قول آقای ژوله ما در اتاق خودمان این اتفاق برایمان افتاد، یکی از دوستان میگفت در یک کوچه باریکی که هر کس عبور میکند شانهاش خاکی میشود، شما عبور کردید و هیچ گرد و خاکی بر لباستان ننشست.
در لابراتوار ما برای همه ژانرها. ایدههای جذاب زیاد است و گاهی از آنها کش هم میروند و رفتهاند.
فکر می کنم اگر فضا این روزها کمی بازتر شده است، از سر خاکی شدن شانه برخیهاست، یعنی یکسری موضوعات را نشان دادند که بقیه هم پشت سرشان راه افتادند و توانستند همان کار را انجام دهند.
نادری : واقعا فضا بازتر شده است؟
ژوله: فضا امروز بازتر شده است؟
به عنوان مثال همین فیلمهایی که آقای روستایی میسازد را شاید تا ۱۰ سال پیش کسی فکر نمیکرد در ایران ساخته شود، در سینمای کمدی هم این اتفاق افتاده است.
ژوله: الان نیمی از فیلمهای دهه ۶۰ ممنوعیت پخش دارند.
دهه ۶۰ را کنار بگذاریم، دهه ۷۰ فضا خیلی خوب شد و سپس در دهه ۸۰ انگار که فضا خیلی بسته و سخت شد.
ژوله: چقدر حرفها و نقدهای جدی در آثار مختلف در سختترین و حساسترین دهه کشور ساخته و پخش شد.
نادری: الان به من میگویند چرا نادری فیلم نساختی؟ کجا خط قرمزها بازتر شده است؟ چرا این همه دوست درجه یک و بااستعداد من فیلمهایشان را نمیسازند؟ محسن امیریوسفی شانهاش که هیچ، موهایش هم سفید شد.
همین آقای امیریوسفی میگفتند که اولین مسئولی که فیلمش را دید دستانش میلرزید که چرا یک کمونیست را به تصویر کشیدی؟ با سختی بسیار، اما در نهایت فیلمش اکران شد و این اتفاق باعث میشود تا یک کارگردان دیگری که بخواهد فیلمی درباره کمونیستها بسازد دست بازتری داشته باشد.
نادری: بله.
ژوله: البته این باز شدن فضا نیست، یک زمانی کمونیستها در تلویزیون این مملکت با انقلابیون مناظره میکردند و نسبت به آن دوره فضا بستهتر شده است.
به سراغ موضوع و کاراکترهای فیلم برویم، چرا خانم حجار از یک بخش فیلم دیگر کات شدند و تنها تصاویرشان وجود داشت؟
نادری: قرار است در قسمت دوم فیلم بیشتر باشند(خنده) نه جدا از شوخی، جمشید سامورایی یک آدم ضدزن و خیلی سخت است که تنها زنی که یقهاش را میگیرد، روی تخت میخوابانش تا شلاقش بزند و سپس از او میگذرد، همین نقش لادن با بازی خانم حجار است که جمشید سامورایی را ادب میکند و در طول زمان و قسمت دوم فیلم ماجرای این دو ادامه پیدا خواهد کرد.
تصمیم به ساخت قسمت دوم فیلم را دارید؟
نادری: بله مصمم هستیم . البته اگر شرایط و سرمایه کافی داشته باشیم.
پس از «سامورایی در برلین» باز هم فیلم کمدی خواهید ساخت؟
نادری: با عشق، دو فیلمنامه کمدی خوب در دست دارم. من چند فیلمنامه کمدی کار کردم، یکی به نام «نفست را حبس کن» که حدود پنج، شش سال پیش بود و دو هزار نفر سراغ من آمدند که این کار را نکن، تو وجهه سینمای استراتژیک داری ما کمکت میکنیم که فیلمهایت را بسازی. بعد گفتند میتوانی از سوئیس مشارکت بیاوری؟ صبح آوردم و دوباره گفتند میتوانی از آمریکا کسی را بیاوری؟ آقای برایان گریزر را با ۲۲ جایزه اسکار آوردم اما دیدم دیگر رفته بودند و نبودند.
با سینمای کمدی بیگانه نبودم، بنابراین با قدرت ادامه میدهم، ما بچه سینما هستیم و غیر از سینما هیچ چبز دیگری را دوست نداریم و با سینما تنفس میکنیم.
نقدهایی هم به فیلمتان شده است و میگویند بازگشتی به فیلمفارسی است.
نادری: ما در سامورایی از فیلمفارسی، فیلمهای رزمی، موزیکال و تریلرهای گنگستری و مایهای از فیلمهای تلویزیونی آلمانی بهره گرفتهایم و باید به اینکه فیلم فارسیاش را تشخیص دادند، نمره داد. مگر چه اشکالی دارد؟
نادر مشایخی: بسیاری از فیلمفارسیها که درون مایه کمدی هم داشتند جزو اولین فیلمهای پست مدرن سینمای ایران هستند.
اتفاقا میگویند این فیلم نتوانسته از نظر پست مدرن خیلی خوب دربیاید.
مشایخی: اتفاقا خیلی خوب درآمده بود و طنز را به یک شناخت و برداشت مضاعفی از آن واقعیتی که در فیلم رخ میدهد تبدیل کرده بود، طنز وقتی اتفاق میافتد که سازنده خیلی دقیق و عمیق اصل مطلب را فهمیده است و با آن طنز درست میکند.
تمام صحبتهایشان گویای همین مطلب است که موضوع را عمیقا احساس میکند و این عمق آنقدر زیاد است که آن را طنز میکند.
آقای مشایخی شما یک استاد بزرگ در حوزه هنر هستید، پیش از این هم یک تجربه کوتاه بازیگری داشتید و در «سامورایی در برلین» نقش نسبتا طولانیتری را ایفا کردید که کمدی هم بود. چطور شد که در یک تیم اهل شوخی جا افتادید و بازی کردید؟
مشایخی: اصلا طنز ماجرا همین حضور من بود (خنده)، اینکه من اصلا در جریان نیستم در یک موقعیتی قرار میگیرم که انتلکتوئل برخورد میکنم. آقای نادری مدام به من میگفتند همانطور که هستی در مقابل دوربین باش، چون غیر از آن ادا درآوردن میشود و همین که من نسبت به فضا متفاوت بودم خودش یک کمدی بود.
ضمنا باید بگویم که دوستانی که مسئول و مدیر هستند بیشتر از همکارانشان میترسند و مهمترین کاری که در مدیریت هنری باید انجام شود را نمیکنند، آن هم ریسک است. بلد نیستند ریسک کنند چون هنرمندان را نمیشناسند. در مورد موسیقی که اصلا باید فراموششان کنید چون هیچ اطلاعی ندارند.
این اتفاق معضل امروز کشور ماست، در ایران سالانه بیش از ۱۰۰ فیلم تولید میشود ولی نحوه کار مسئولان واقعا آبروریزی است، من مطمئنم که خیلی از مدیرانی که درباره سینما نظر میدهند هیچ اطلاعی درباره این حوزه ندارند.
آقای نادری ایرادهایی هم در فیلم مشاهده میشد، در واقع بخشهایی از فیلمنامه به نظر رها شده بود و هیچ علتی برای صحنههایی از فیلم مخاطب پیدا نمیکرد. به علت تغییر فیلمنامه که گفتید بوده است؟
نادری: هیچ فیلمی بیایراد نیست، در فیلم «مخمصه» رابرت دنیرو به شکل احمقانهای باید در عرض نیم ساعت خود را به پرواز برساند و یکدفعه خودش میرود در هتل و انتقام می گیرد و آن هم با چه اوضاعی آژیرهای خطر را به صدا در میآورد و داد میزند که بیایید من را بگیرید و سپس برای فرار تلاش میکند تا در فرودگاه یک تعقیب و گریز پر طمطراق و کشت و کشتار راه بیفتد. یا در فیلم «کازابلانکا» و بسیاری از فیلمهای سینمای جهان هم این اتفاقات میافتد. چرا که فیلمها را با واقعیت محض میسنجیم و من برای فیلم سرخوشانه و بیادعای خودم پیشنهاد میکنم از الگوی انطباق با واقعیت نسنجیم کار را.
آرمانگرایی در میان همه فیلمسازان وجود دارد و دوست دارند که همه چیز کاملا بی نقص باشد اما وقتی به سینما وارد میشویم و آثار سینمایی را بررسی میکنیم میبینیم که فیلمنامههایی که با مدل تقلید از زندگی آغاز شدند تمامشان ایرادهایی دارند.
من این فیلم را به سمت فانتزی، کمیک استریپ و میکس بردم که این ایرادات در آن رخ ندهد، کار را در همان دنیای آزاد و پست مدرن که استاد مشایخی اشاره کردند ساختم .
آقای سامان صفاری شما خودتان هم گفته بودید که قرار گرفتن کنار حمید فرخ نژاد، امیرمهدی ژوله و... که کاراکترهای طنز دارند برای شما که بازیگر نقش های جدی بودید در فیلم پارادوکس ایجاد کرده بود، اشاره کردید که اوایل جنگ و دعوا داشتید باهم، قصه چی بود؟
سامان صفاری: ما جنگی نداشتیم شوخی کردم. این فیلم فرصت خیلی خوبی برای من بود،
«شیار ۱۴۳» اولین حضورم در سینما بود که خوشبختانه فیلم هم با اقبال خوبی همراه شد و اینکه پس از فیلم میگفتند این جوان اهل کرمان و همان روستای موردنظر در فیلم بوده است، برای من کافی بود.
من همیشه میترسیدم که مردم وقتی فیلمهای دیگری از من میبینند باز میگردند به نقشی که در «شیار ۱۴۳» داشتم چرا که برای اولین بار به کرمان رفته بودم و لهجه کرمانی که هیچ چیزی از آن نمیدانستم را ایفا کردم.
پس از آن من در «پارادایس» بازی کردم که نقش کاملا جدی در قالب یک درام عاشقانه بود که از شانس من اکران نشد و به سریال «دلدادگان» رسیدیم که دست من خیلی برای ایفای نقش بسته بود، نمیتوانستم مثلا حتا کلمه عزیزم را به کار ببرم یا یکسری کارها را انجام دهم و شرایط سختی را برایم ایجاد کرد که تعدادی از بینندگان دوست ندارند. وقتی اسم مامور جلوی کاراکتر یک بازیگر میآید بدترین اتفاق است چون وارد یک چارچوبی می شود که نمی تواند از آن خارج شود.
من را با نقشی که در این سریال داشتم شناختند و پس از آن وارد ژانر طنز شدم و آخرین نفری بودم که به مجموعه سامورایی اضافه شدم. درگیری که گفتم به شوخی گفتم. پیش از انتخاب من کسان دیگری با ویژگیهای کاملا متفاوت در فیلمنامه بودند و نادری کلنجار رفت و دوباره شخصیتی بر اساس تیپ و سن و توانایی من نوشت. در آن مدت کوتاه و روزهای سخت. صبح ها کارگردانی میکرد و شبها فیلمنامه مینوشت و محدودیتهای تهیه و تولید و تغییر بازیگر و لوکیشن را لحاظ میکرد. این نقش سختیهای خودش را داشت و روزهای اول برای من خیلی سخت بود چون اعتقاد دارم که بازیگران طنز خیلی قوی هستند و وقتی با کارگردان اینچنینی کار میکنی شرایط سختتر هم هست. چون گاهی با توجه به شرایط و حول محور آن لحظه تغییرات آنی و بداههپردازی میشود و شما باید ذهن آمادهای داشته باشی و پابهپای آنها بروی و جواب بدهی.
قبل از اکران من هیچ موقع فکر نمیکردم که مردم به خاطر من بخندند، مثلا در سکانس جذابی که پیش آمد و جایی بود که من رقص را به آقای ژوله آموزش میدادم. در کل با آغوش باز این کاراکتر را قبول کردم و دوست داشتم که ببینم که چه بازخوردی از مخاطب خواهم گرفت. ضمن آنکه من با خیلی از کاراکترهای این فیلم خندیدم.
سخن پایانی.
نادری: امیدوارم شرایطی فراهم شود که کارگردانان بتوانند فیلمهایی که دوست دارند را بسازند و فضای جامعه ما هم به شکلی باشد که بدون فیلمهای کمدی هم دلهای مردم شاد باشد، وقتی ما فیلم کمدی میسازیم که دل مردم را شاد کنیم شاید نتوانیم واقعیات جامعه را به شکلی کامل نشان دهیم.
مشایخی: به طور کلی در سینمای ایران، ایرانیزه کردن فیلم در حال رخ دادن است، مانند فرش گبه که وقتی شروع به بافتن آن میکنند و طرح خراب میشود همان طرح را تبدیل به یک طرح دیگر میکنند و این وجه تمایز این فرش ایرانی و غیرایرانی میشود.
آقای نادری هم در سینمای ایران همین کار را میکنند و در ابتدا سختگیری نمیکنند و در لحظه میبینند که با ابزاری که در اختیار دارد چه کاری میتوانند انجام دهد.
ثبت نظر