محمدمهدی فرقانی که تجربه روزنامهنگاری را پیش و پس از انقلاب در کارنامه حرفهای خود دارد، معتقد است که پس از گذشت ۴۰ سال از رویداد بزرگ انقلاب ۵۷ که بسیاری موضوعات را تحت شعاع قرار داد، طبیعتا رسانهها نیز دستخوش تغییرات خوب و بدی شدهاند.
مهدی فرقانی سال ۵۲ وقتی هنوز دانشجوی رشته روزنامهنگاری بود، به تحریریه «کیهان» وارد شد تا برای نخستین بار فضای جدی کار در تحریریه را تجربه کند. او به مدت ۲۳ سال در روزنامه «کیهان» به عنوان خبرنگار، گزارشگر، دبیر سرویس، عضو شورای سردبیری و عضو شورای تیتر روزنامه مشغول به کار بود و در نهایت سال ۷۵ این روزنامه را ترک کرد و به شکل جدی وارد فضای آکادمیک روزنامهنگاری شد.
او سالهاست ریاست دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی را عهدهدار شده است و در این مدت کتابها و مقلات زیادی را هم زمینه روزنامهنگاری و علوم ارتباطات همچون «درآمدی بر ارتباطات سنتی در ایران»، «راه دراز گذار» و «گزارش نویسی برای مطبوعات» به نگارش درآورده است.
فرقانی از نسل روزنامهنگارانی است که مهمترین رویداد تاریخ معاصر ایران یعنی تحولات سیاسی دهه ۵۰ و در نهایت انقلاب اسلامی و تغییر رژیم را از نزدیک تجربه کرد و در دورهای که روزنامه از اصلیترین منابع اطلاعرسانی به حساب میآمد، ناقل اخبار مهم و گاهی سرنوشتسازی بود.
روزنامهنگاری آن دوره با امروز قابل مقایسه نیست
فرقانی حالا پس از نزدیک به نیم قرن تجربه روزنامهنگاری، تغییراتی که در این مدت در فضای رسانهای ایجاد شده و تاثیرات انقلاب بر عملکرد رسانه و تحولاتی که ایجاد کرده است را مورد بررسی قرار میدهد. او در ابتدای گفتوگو با ایسنا به سالهایی که وارد عرصه روزنامهنگاری شد اشاره میکند و درباره فضای رسانهای آن دوره میگوید: تجربیات و مشاهداتم از حرفه روزنامهنگاری به اوایل دهه ۵۰ شمسی و نزدیک به نیم قرن پیش برمیگردد. تجربه حضور در تحریریه در آن دوره حال و هوایی داشت که هرگز نمیتوان آن را با آنچه در این دوره میگذرد، مقایسه کرد روزنامهنگاری و تجربه حضور در تحریریه در آن دوره حال و هوایی داشت که هرگز نمیتوان آن را با آنچه در این دوره در اشکال مختلف روزنامهنگاری میگذرد، مقایسه کرد. آن زمان رسانه به معنای واقعی یک نهاد بود که تعاریف مشخصی از کارکرد اجزا، افراد، ساختار و بخشهای فنی، حوزهای و ... داشت. در واقع میتوان گفت که هر کدام از افراد و بخشها تعریف و کارکرد مشخصی داشتند و باید بر اساس همان تعاریف کار میکردند.
او ادامه میدهد: روزنامهنگاری در آن دوره واقعا کار سختی بود؛ این درحالی است که امروز هر کسی که یک گوشی موبایل داشته باشد، هم مخاطب است، هم کابر و هم روزنامهنگار. اما آن زمان تمام مشاغل تعریف خودشان را داشتند و به همین خاطر هم پیشرفت در مشاغل بسیار لذتبخش بود؛ به عنوان مثال روزنامهنگار باید ۲۰ سال در تحریریه زحمت میکشید، خاک میخورد و شایستگیهای خودش را به اثبات میرساند تا بتواند دبیری یا سردبیری یک سرویس را برعهده بگیرد؛ برخلاف امروز که برخی خبرنگاران پس از دو سال خبرنگاری و بدون پختگی و تجربه لازم به دبیری ارتقاء پیدا میکنند. در نتیجه کاملا طبیعی است که ضریب خطا هم در رسانه افزایش پیدا کند.
این استاد علوم ارتباطات خاطرنشان میکند: آن زمان برای اینکه خبر و گزارشی تهیه و برای آن تیتر انتخاب کنیم، چشمانداز قابل رویت آن را رصد میکردیم. با در نظر گرفتن تاثیرات و واکنشهای احتمالی تلاش میکردیم که بسیار حسابشده و طراحیشده عمل کنیم؛ البته این موضوع اصلا به معنای کنترل و سانسور نبود و بیشتر به این دلیل بود که خبرنگار با علم و آگاهی نسبت به آنچه مینویسد، دست به انتخاب سوژه و نوشتن گزارش بزند.
فرقانی با بیان اینکه «در آن سالها حضور در تحریریه و ایفای نقش خبرنگار و گزارشگر تابع شرایطی بود»، میگوید: در دهه ۵۰ شرایط به اینگونه شده بود که برای حضور در تحریریه باید حداقل دانشجوی رشته روزنامهنگاری میبودیم. اولین محصول دانشکده علوم ارتباطات در رشته روزنامهنگاری هم سال ۵۰ فارغالتحصیل شد. من نیز چهارمین گروهی بودم سال ۵۰ وارد دانشکده، سال ۵۴ فارغالتحصیل و سال ۵۲ در حالی که دانشجو بودم وارد تحریریه «کیهان» شدم.
او بیان میکند: در شرایطی که تجربه و سن و سال در تحریریه «کیهان» حرف اول را میزد، ما دانشجویان روزنامهنگاری وارد روزنامه شدیم و زیر نظر پیران تحریریه شروع به کار کردیم. طبیعتا آنها از حضور نیروهای جوان و تحصیلکرده احساس خطر و به همین خاطر هم نیروهای جدید را به نوعی تحریم کرده بودند. همین موضوع باعث ایجاد محدودیتهایی در کار ما شد، اما ما مصمم و در عین حال مجبور بودیم؛ چراکه هیچ گزینه دیگری برای کار وجود عملی نداشت و چارهای نداشتیم جز اینکه مقاومت کنیم و خودمان را با کارمان به اثبات برسانیم که قابل انکار و نادیده گرفته شدن نباشیم.
جنبوجوش تحریریه، تلفنهایی که مدام زنگ میخوردند، رفتوآمدها و ...
او میگوید: حال و هوای تحریریه آن دوره به ویژه در شرایط خاص و فورس ماژور فضای بسیار متفاوتی بود؛ جنب و جوش تحریریه، تلفنهایی که مدام زنگ میخوردند، رفت و آمدهایی که مدام صورت میگرفت، ارتباط میان سرویسها و افراد، تلاش برای تهیه خبری که حتما تیتر صفحه اول شود، مصاحبه با آدمهایی که برای روزنامه مهم باشند و تلاش روزنامه برای ۲۴ ساعته بودن از مهمترین ویژگیهای تحریریه آن دوره بود. یادم است برای اینکه روزنامه ۲۴ ساعته باشد، شیفت شب حوادث داشتیم که روزهای تعطیل یک خبرنگار، عکاس و جیپ مقیم در «کیهان» بودند. خبرنگاران شیفت شب منتظر تلفن بودند تا اگر خبری شد، سریعا خودشان را به محل حادثه برسانند.
«رقابت میان روزنامهها نیز از دیگر ویژگیهای فضای رسانهای آن دوره بود. برای ما بسیار مهم بود که خبری را روزنامه رقیب داشته باشد و ما نداشته باشیم یا ما خبری را منتشر کنیم که آنها نداشته باشند. در واقع روزنامهها همدیگر را رصد میکردند و از اخبار هم آگاه بودند. به طور کلی میتوان یک نوع اصالت روزنامهنگاری را در آن دوره رویت و ثبت کرد.»
او خاطرنشان میکند: فکر میکنم دلیل عمده اینکه امروز این اصالت تا اندازهای از بین رفته، پیشرفت سریع تکنولوژی است که بخشی از آن هم اجتنابناپذیر است. اینها را نمیگویم که الان بنشینیم و غبطه بخوریم، بلکه به این خاطر میگویم که امروز نیاز است تغییراتی را متناسب با تحولات فضای رسانهای ایجاد کنیم.
پشت میز نشستن برای پیرمردها است و نه برای روزنامهنگاران!
فرقانی در ادامه برای مشخصتر شدن تفاوتهای فضای روزنامهنگاری آن دوره با امروز، خاطرهای را روایت میکند: فکر میکنم سال ۵۴ بود که که عضو سرویس گزارش روزنامه کیهان شدم؛ یک روز گزارشم را نوشته و تحویل دبیر سرویس داده بودم که پس از تایید به حروفچینی و انجام کارهای صفحهبندی رفته بود. حدودا ساعت ۱۰ صبح بود و من هم فراغت و فرصتی پیدا کرده بودم که روزنامههای آن روز را تورق کنم تا هم سوژه و اطلاعات جدیدی برای گزارشهای بعدی پیدا و هم استراحت کنم. اما پس از چند دقیقه، معاون فنی روزنامه به سراغم آمد و گفت سردبیر با شما کار دارد.
«پیش او که رفتم، سردبیر گفت چرا بیکاری؟ من که آن روزها جوان بودم و سر پُربادی داشتم، خیلی جدی و با کمی عصبانیت گفتم اصلا بیکار نیستم! گزارشم را تازه تحویل دادم و الان هم داشتم دنبال سوژهای برای گزارش بعدی میگشتم. او گفت چرا ناراحت میشوی؟ منظورم این نیست که چرا روزنامه میخوانی، حرفم این است که چرا اینجا نشستهای؟ گفتم خوب باید چه کار کنم؟ گفت مگر نمیگویی گزارشت را نوشته و تحویل دادهای، پس دیگر نباید در تحریریه بنشینی و روزنامه بخوانی. روزنامهنگار باید بیرون برود. گفتم کجا بروم؟ گفت هر جا که میخواهی؛ برو سینما یا تئاتر و در خیابانها بگرد یا اصلا برو خانه! هر کاری که میخواهی بکن، اما در تحریریه ننشین! روزنامهنگار باید در جامعه حضور داشته باشد، مردم را بشناسد، تجربه کسب کند و یاد بگیرد. پشت میز نشستن برای پیرمردها است و نه برای روزنامهنگاران جوان!
او میگوید: نزدیک به ۴۳ سال از آن ماجرا میگذرد و علیرغم اینکه روزنامهنگاری امروز پشت میز نشینی و کپی پیست شده است و دیگر با یک نفر میتوان روزنامه و با دو نفر میتوان مجله درآورد، این خاطره را در همه کلاسهایم تعریف کردهام. این خاطره برای من یک درس بود و فکر میکنم برای هر کسی که بخواهد کار روزنامهنگاری حرفهای انجام دهد نیز درس بزرگ محسوب میشود؛ اینکه بداند باید جامعه، علاقهها، نیازها و شرایط اجتماعی مردم را بشناسد و به صورت عینی از آنها آگاهی داشته باشد. شخصیت روزنامهنگار باید پخته باشد و کاری که میکند حتما توأم با شناخت باشد.
وقتی ساعت ورود و خروج و تعداد خبر معیار ارزشیابی خبرنگار میشود
فرقانی همچنین درباره تحولات کار رسانهای در دهههای اخیر، میگوید: در اولین سمینار بررسی مسائل مطبوعات در سال ۶۹ مقالهای را ارائه کردم که در کتاب «روزنامهنگاری ارتباطات و جامعه» نیز چاپ شده است. در آن مقاله عنوان کرده بودم که نظام مطبوعاتی ما به جای آنکه روزنامهنگار پرور باشد، کارمندمحور شده است. برای اینکه بعد از انقلاب حساب و کتاب وارد کار روزنامهنگاری شد و روزنامهنگارها باید ساعت ورود و خروجشان را اعلام میکردند. ااز زمانی که اضافه کار، پاداش و تعداد خبر در حرفه روزنامهنگاری اهمیت پیدا کرد، ذات روزنامهنگاری هم دستخوش تغییراتی شد.ز زمانی که اضافه کار، پاداش و تعداد خبر در حرفه روزنامهنگاری اهمیت پیدا کرد، ذات روزنامهنگاری هم دستخوش تغییراتی شد. در کل همه این موارد باعث شد که روزنامهنگار به کارمند تبدیل شود. وقتی تمام تلاش روزنامهنگار این باشد که صبح دیر نیاید و ظهر زود نرود و الکی بماند تا ساعت کار پُر کند، طبیعی است که این فرد دیگر در ذات روزنامهنگار نخواهد بود.
او ادامه میدهد: در تمام مدتی که کار خبرنگاری میکردم، به هیچ وجه ساعت ورود و خروجمان تحت کنترل نبود. اگر در تحریریه کار بود در هر ساعتی حضور پیدا میکردیم و اگر هم نبود میتوانستیم به تحریریه نیاییم. مهم تهیه گزارش و خبر بود که باید انجام میدادیم و نه اینکه بر اساس میزان حضور در تحریریه حقوق دریافت کنیم. اگر میخواستیم به سفر برویم خیلی راحت میتواستیم مرخصی بگیریم، اما اگر سفر هم میرفتیم همچنان خبرنگار بودیم. بارها برای خودم پیش آمده بود که در مسیر سفر گزارش تهیه کردم؛ به عنوان مثال اگر میدیدم کسی در بیابان زندگی میکند و کپرنشین است، عکس میگرفتم، مصاحبه میکردم و گزارش مینوشتم یا اگر در شهری به داروخانهای میرفتم و مشکلات کمبود دارو را مشاهده میکردم، آن را گزارش میکردم. در کل منظورم این است روزنامهنگار باید آدم ۲۴ ضربدر ۷ باشد. یعنی ۲۴ ساعت در هفت روز هفته را روزنامهنگار باشد؛ در خواب، تعطیلی، خانه یا تحریریه فرقی نمیکند، روزنامهنگار، روزنامهنگار است. اما وقتی که ورود و خروج و تعداد خبر معیار ارزشیابی خبرنگار میشود، دیگر نمیتوان انتظار داشت که روزنامهنگار در همه لحظات به معنای واقعی روزنامهنگار باشد.
این روزنامهنگار پیشکسوت خاطرنشان میکند: تعداد خبر یک رسم بسیار بیمعنا است که در برخی از خبرگزاریها و سایتهای خبری اتخاذ شده است. یکی از تعاریف خبر این است که خبر، خبر نمیکند. مگر خبرنگار میتواند پیشبینی کند که امروز چه تعداد خبر را میتواند تهیه کند؟ نتیجه این رویکرد هم این شده است که خبرنگار وقتی خبری ندارد، بدون هدف با افراد مختلف تماس میگیرد تا صرفا یک مصاحبه آبکی تهیه کند. در حالی که اصلا نمیداند کسی که با او مصاحبه میکند چه تخصصی و توانایی دارد و چه سوالی باید از او بپرسد! بنابراین کاملا طبیعی است که آخر سر هم از او میپرسد ببخشید سمت شما چیست؟ برای اینکه باید خانههای خالی جدولش را پُر و حقوق آخر ماه خود را دریافت کند؛ این درحالی است که این سیستم مدیریت هیچ نتیجهای جز پرورش روزنامهنگاری کیلویی به دنبال ندارد.
حضور جوانان پویا و رادیکال باعث شد روزنامه «کیهان» در مسیر انقلاب باشد
فرقانی با بیان اینکه «آنچه در این سالها تغییر کرده فقط ساختار و نهاد نیست، بلکه در رویکردها نیز تغییراتی صورت گرفته است»، میگوید: آن زمان ورود به روزنامه «کیهان» با نزدیک به ۲۰۰۰ نیروی انسانی در بخشهای مختلف از چاپ آگهی اداری گرفته تا تحریریهها و نشریههای مختلف، یک اتفاق بسیار بزرگ بود. هیچگاه یادم نمیرود که وقتی دانشجوی سال اول روزنامهنگاری بودم، یک روز ما را به بازدید از روزنامه «کیهان» بردند. تحریریه «کیهان» که هنوز هم به همان صورت است، اتاق بزرگی پُر از میز و تلفن بود. آن زمان با خودم فکر کردم یعنی میشود یک روز من هم بتوانم در این تحریریه کار کنم؟ تصور میکردم افرادی که در آنجا حضور دارند از کره مریخ آمدهاند. اما وقتی یک سال بعد خودم را در آن تحریریه دیدم، قدر آنجا بودن را خیلی خوب میدانستم.
«بارها و بارها گفتم و بار دیگر نیز میگویم تا ماهها بعد از اینکه وارد تحریریه «کیهان» شدم، حتی میز و صندلی هم نداشتم. این موضوع اصلا شوخی ندارد! تصور کنید که حدود چهار ماه باید هر روز صبح تا شب در تحریریه روی پا میایستادیم و در عین حال خبر تهیه میکردیم، با پیران تحریریه رقابت میکردیم و جلو میزدیم. یادم است وقتی میخواستم خبر بنویسم به کتابخانه انتهای تحریریه میرفتم و آنجا مطلب مینوشتم. اگر هم میخواستم از تلفن استفاده کنم باید به سختی نگاه میکردم که چه کسی در آن زمان پشت میزش قرار ندارد تا بروم و برای مدت کوتاهی هم که شده بتوانم برای تهیه خبر و گرفتن مصاحبه از تلفن استفاده کنم. این موضوع در شرایطی بود که باید خودمان را هر جور شده به پیشکسوتان و قدیمیهای تحریریه نیز ثابت میکردیم. آنهایی که فکر میکردند ما آمدهایم جای آنها را بگیریم؛ البته به مرور زمان همین اتفاق هم افتاد.
او ادامه میدهد: در شهریور ۵۷ و در دوره نخست وزیری شریف امامی وقتی آن سرهنگ نظامی به تحریریه آمد و همه ما بلند شدیم، اعتراض کردیم و گفتیم دیگر روزنامه را منتشر نمیکنیم تا سانسور و خفقان از روزنامهها برود، ترکیب بالای ۵۰ درصدی تحریریه را جوانان تشکیل داده بودند. در حالی که چهار سال قبل این جمعیت به ۱۰ درصد هم نمیرسید. در واقع اگر این جوانان در تحریریه نبودند شاید هیچگاه آن اعتراضات هم انجام نمیشد.
رییس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی یادآور میشود: به طور کلی روزنامه «کیهان» در نیمه نخست دهه ۵۰ بسیار متحول شد که یکی از عوامل اصلی آن حضور جوانان بود. همچنین حضور جوانان پویا و رادیکال باعث شد که روزنامه «کیهان» در مسیر انقلاب و در جبهه مردمی حضور داشته باشد.
روزنامهها در مسیر انقلاب با مردم همراه شدند
فرقانی در ادامه به انعکاس اعتراضها و رویدادهای مردمی در روزنامه «کیهان» اشاره میکند و میگوید: پیش از انقلاب همراهی روزنامهها با مردم یک روند بود و عمدتاً از نیمه دوم سال ۵۶ آغاز شد. زمانی که برای اولین بار بعد از سالها جمعی از اعضای تحریریه «کیهان» به همراه روزنامهنگاران دیگر نامهای خطاب به جمشید آموزگار نوشتند، به سانسور و خفقان حاکم بر مطبوعات اعتراض کردند و خواستار رفع این سانسورها شدند. این اتفاق خود یک جرقه بود که در کنار اتفاقات دیگر به همراهی هرچه بیشتر روزنامهها با مردم کمک کرد.
او ادامه میدهد: اوایل سال ۵۷ یعنی از زمانی که تظاهرات و اعتراضها زیاد شد، روزنامه «کیهان» با بسیاری از این اعتراضها همراهی کرد و گزارشهای آن اعتراضات را انعکاس داد. شرایط به گونهای شده بود که در نیمه دوم سال ۵۷ و حوالی پیروزی انقلاب، مردم به شدت به روزنامه «کیهان» علاقه پیدا کرده بودند. یادم نمیرود که وقتی با ماشین روزنامه در خیابان میرفتیم مردم به ما ابراز احساسات میکردند و دست تکان میدادند. همچنین وقتی برای پوشش خبری اولین سخنرانی امام خمینی (ره) به بهشت زهرا رفته بودم، هنگام برگشت جیپ کیهان در بیابانهای اطراف بهشت زهرا گیر کرده بود و مردم همه به کمک آمدند تا جیپ را به جاده برسانیم. منظورم این است که مردم به روزنامه «کیهان» احساس خوبی پیدا و باور کرده بودند که روزنامه با آنها همراه شده است.
این روزنامهنگار پیشکسوت یادآور میشود: روزنامه «کیهان» از باب جوانگرایی که داشت با تب و تاب جامعه بیشتر همراه بود. به شخصه پیش از انقلاب بیش از ۴۰۰ گزارش در روزنامه نوشتم که همه آنها کاملا انتقادی بودند.
محدودیتها در آن دوره محدود بودند
این روزنامهنگار پیشکسوت همچنین درباره میزان محدودیتهای رسانهای در سالهای منتهی به انقلاب، اظهار میکند: محدودیتها در آن دوره محدود بودند؛ به این معنا که با شاه و دربار نباید کاری میداشتیم، اما میتوانستیم از بخشهای دیگر و حتی از نخست وزیری هم انتقاد کنیم. شاید لزوماً نمیشد از اشخاص صریح انتقاد کرد، ولی از عملکرد نهادها میتوانستیم انتقاد کنیم. البته محدودیتهای دیگری نیز وجود داشت؛ به عنوان مثال ما لیستی از واژههای ممنوعه داشتیم که نباید از آنها استفاده میکردیم یا لیستی از افراد ممنوعالقلم وجود داشت که حاصل قلمشان نباید در روزنامه منتشر میشد.
او میافزاید: در آن دوره به دلیل همین محدودیتها نیاز به استفاده از دانش، تخصص و مهارت حرفهای را بیشتر احساس میکردیم. من گزارشهایی را در آن دوره نوشتم که اتفاقا خیلی از آنها نیز با نام خودم چاپ شد که به شدت انتقادی بودند. در وهله اول حساسیت برانگیز نبودند، اما بعد از انتشار آثار اجتماعی وسیعی را به دنبال داشتند. این از هنرها و شگردهای روزنامهنگاری حرفهای است که بتوان مناسب با مقتضیات زمان و مکان بهترین استراتژی را برای گزارشنویسی انتخاب کرد. اما انگار به نظر میرسد که الان عدهای احساس میکنند دیگر نیازی به هیچ کدام از اینها نیست؛ نه نیاز به ساختار و نهاد و مکان است و نه نیاز به تعریف چارچوبهای مشخص؛ این در حالی است که معتقدم حتی در شرایط امروز که روزنامهنگاری شهروندی و فضای مجازی بسیار فراگیر شده است، هنوز هم این ارزشهای روزنامهنگاری حرفهای نیاز است و در آینده خلأ آن بیشتر احساس خواهد شد. ارزشهایی همانند اخلاق حرفهای، امانتداری، دقت، صحت، روشنی، جامعیت٫ خودداری از توهین و هتک حرمت، تجاوز به حریم خصوصی، قبول رشوه، قضاوت و نقد قدرت و ... .
فرقانی تاکید میکند:ارزشهای روزنامهنگاری حرفهای فقط این نیست که خبرنگار تکنیک نوشتن خبر بلد باشد، بداند لید چگونه نوشته میشود و گزارش چیست. همیشه گفتهام که اینها تنها ۲۰ درصد کار روزنامهنگاری را تشکیل میدهند ارزشهای روزنامهنگاری حرفهای فقط این نیست که خبرنگار تکنیک نوشتن خبر بلد باشد، بداند لید چگونه نوشته میشود و گزارش چیست. همیشه گفتهام که اینها تنها ۲۰ درصد کار روزنامهنگاری را تشکیل میدهند. ما در بهترین شرایط اگر خبرنویس و تنظیمکننده خیلی خوبی هم باشیم، نهایتا میشویم تکنسین خبر و نه روزنامهنگار! روزنامهنگار کسی است که به سپهر روزنامهنگاری حرفهای اشراف داشته باشد. سپهری که متشکل از عناصر مختلفی همانند شناخت اجتماعی، امانت داری و اخلاق حرفهای است.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: طبیعتا اگر همه این عناصر را در یک ظرف خوب بریزیم، محصول بهتری را به مخاطب ارائه میکنیم. تکنیکهای خبرنویسی همان ظرفی است که عناصر اصلی روزنامهنگاری را دربرمیگیرد، اما نباید فراموش کنیم که محتوا از ظرف بسیار مهمتر است. اخلاق حرفهای به ما این اجازه را نمیدهد که مخاطب را با ظرف فریب دهیم و یک محتوای بیارزش را در یک ظرف زیبا به او ارائه دهیم. حتی اگر قرار است یک شهروند روزنامهنگار هم باشیم باید این عناصر برایمان مهم باشد. همچنین روزنامهنگاران حرفهای باید همچنان پاسدار این منشور حرفهای، ارزشی و اخلاقی باشند.
فرقانی در پاسخ به این پرسش که چقدر این ارزشها در فضای رسانهای امروز رعایت میشود؟ پاسخ میدهد: در فضای مجازی نه٫ ولی در رسانههای رسمی این پایبندی به ارزشهای حرفهای به صورت نسبی وجود دارد؛ چراکه رسانههای رسمی باید در مقابل قانون، افکار عمومی و کارفرما پاسخگو باشند. به همین خاطر هم به صورت نسبی ضریب رعایت رسانههای رسمی بیشتر است. اما به نظرم باز هم نیاز به همت بیشتری در این زمینه احساس میشود. علاوه بر این در رسانههای امروز به افزایش ضریب دانش حرفهای نیز نیاز داریم. اینکه روزنامهنگاران حرفهای بتوانند در این آشفته بازار اخبار غلط و جعلی، پاسدار ارزش راستی و درستی و صداقت باشند، اعتماد مخاطب را جذب کنند و به لحاظ اخلاقی وجدان آسودهای داشته باشند.
از پیشرفتهای علمی تا نیاز به یک ساختار مشخص
رییس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در بخش پایانی گفتوگوی خود با ایسنا، درباره تحولات رسانهای در سالهای پس از انقلاب و نقاط ضعف و قوتی که داشته است، میگوید: صرف نظر از افت و خیزهایی که در تاریخ مطبوعات ما همیشه وجود داشته است و ما دورههای کوتاهی به عنوان دوره آزادی مطبوعات را تجربه کردهایم، اما در مجموع به نظرم حرفه روزنامهنگاری در این سالها پیشرفت داشته است. هم به جهت تخصص گرایی و حرفهای گرایی و هم به جهت آزادیهای عمومی که مطبوعات پیدا کرده است؛ البته محدودیتها همچنان زیاد است، اما امروز میبینیم گاهی رسانهها به حوزههایی ورود میکنند که حتی تا چند سال پیش هم جرأت ورود به آن حوزهها وجود نداشت یا مسائلی را افشا میکنند و به شخصیتها و چهرههایی میپردازند که تا چند سال پیش ممنوعه به شمار میآمدند.
فرقانی خاطرنشان میکند: همچنین باید به این نکته نیز توجه داشت که تعداد فارغالتحصیلان رشته روزنامهنگاری نیز در این سالها افزایش پیدا کرده و تعداد مراکز آموزشی این رشته نیز زیاد شده است. البته در عین حال روزنامهها سیاسیتر شده اند و این سیاسی شدن یا به تعبیری سیاستزده شدن رسانهها آفتی برای تخصصگرایی و حرفهایگرایی محسوب می شود. برای اینکه رسانههای سیاستزده بیشتر به وفاداران سیاسی و ایدئولوژیک نیاز دارد تا روزنامه نگاران حرفهای و متخصص.
او یادآور میشود: برخلاف ۱۸۰ سال تاریخ روزنامهنگاری در ایران، ما هنوز در این حوزه به ساختار مشخصی نرسیدهایم که از استقلال حرفهای، امنیت شغلی و تشکلهای صنفی، آموزشهای تخصصی و اخلاق حرفهای برخوردار باشد. ساختاری که در چارچوب قانون تعریف شود و روزنامهنگاران، دولت و جامعه موظف به پایبندی از آن باشند. در واقع سه رأس مثلث جامعه، رسانه و دولت باید در یک تعامل ساختارمند با همدیگر قرار بگیرند. در فقدان یک بنیان مستقر و حرفهای رابطه این سه با هم مشخص نیست و هر سه اینها ضرر خواهند کرد. ممکن است که منافع مقطعی داشته باشند اما در نهایت ضرر میکنند.
گفتوگو: فاطمه خلیلی ـ ایسنا
انتهای پیام
ثبت نظر