Fa En سه شنبه 6 آذر 1403 ساعت 0 و 20 دقیقه

پیشنهادی برای دسته‌بندی انواع ترانه - بخش نخست

پیشنهادی برای دسته‌بندی انواع ترانه - بخش نخست

دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 14:45

[ حسن علیشیری - ترانه‌سرا ]
 
  • پیش‌گفتار
آن‌چه در این جستار آمده، تلاشی‌ست در جهت ورود به بحثِ «ساحت‌شناسی» ترانه‌ی معاصر. امری که به نظر می‌رسد از مقدماتِ نقدِ ترانه باشد و با وجود پژوهش‌های ارجمند و قابل‌احترامی که در راستای ایجاد مبانی تئوریک ترانه صورت ‌گرفته، کمتر به آن پرداخته شده است. نقد ترانه در سرزمین ما، بسیار جوان و نحیف است و کارورزان و رهروان اندکی دارد که تا کنون بیشتر به ترانه‌هایی پرداخته‌اند که در ساحت ترانه‌ی «نوین» یا «پیشرو» قرار می‌گیرند- ترانه‌هایی، دست‌کم، با داعیه‌ی ارزش هنری و دغدغه‌ی اجتماعی که در بیشتر اوقات توسط ترانه‌سرایانی سرشناس سروده و توسط خوانندگانی شناخته‌شده اجرا می‌شوند- و تا کنون کمترین توجه به ترانه‌های مصرفی و بازاری صورت گرفته است. در حالی‌که به نظر می‌رسد اگر نقد در رشته‌ای از هنر، قرار است به افزایش سطحی کیفی آثار آن رشته کمک کند، می‌بایست، اگر نه به همه‌ی آثار تولید و منتشر شده در آن رشته، که دست‌کم به طیف گسترده‌تری از آثار بپردازد. عدم شناخت دقیق از بسترهای تولید، انتشار و مصرف ترانه و توجه صِرف به ترانه در شکل مکتوب، نه تنها در درازمدت کمکی به وضعیت این هنر نمی‌کند که می‌تواند به کاروزرانِ این عرصه نشانی غلط دهد و همه را به سوی نوع خاصی از ترانه، که در جای خود محترم و ارزشمند است، هدایت کند و دیگر بخش‌های این بازار را از ترانه‌سرای اندیشمند و مطلع خالی کند. اتفاقی که کمابیش در سال‌های اخیر افتاده و فاصله‌ای چشم‌گیر بین آثار اجرا نشده‌ی ترانه‌سرایانِ جوان، که دست‌کم بر روی کاغذ خلاقانه و اندیشمندانه هستند، با آن‌چه در بازار موسیقی شنیده می‌شود به وجود آمده. بدیهی‌ است که این فاصله، که دیگر دارد به دره‌ای عمیق تبدیل می‌شود، تنها محصولِ بی‌توجهی منتقدین ترانه نیست و ده‌ها دلیل ریز و درشت دیگر بر آن مترتب است، دلایلی که ممکن است بسیار تاثیرگذارتر و جدی‌تر هم باشند اما من این‌جا و در این جستار در پی بررسی عواملی از این دست نیستم و تلاش می‌کنم با ارائه‌ی پیشنهادی در بحث «ساحت‌شناسی» ترانه، دایره‌ی نقد را به آثار بیشتر و متنوع‌تری گسترش دهم. امیدوارم این پیشنهاد، که نیاز به چکش‌کاری و بررسی‌های فراوان دارد، ما را به سمت نقدی کاربردی و واقع‌گرایانه در حوزه‌ی ترانه‌ی معاصر ببرد، چرا که جو آرمان‌گرایانه‌ای که در حال حاضر بر نقد ترانه‌ حاکم است، به دلیل عدم‌توجه به واقعیت‌های موجود، با وجود تمام ارزش‌هایش نمی‌تواند کمک‌ِ چندانی به کارورزانِ فعال در بخشِ اجرایی ترانه کند.

با توجه به دریافت‌های متعدد و گاه متناقضی که بین کارورزان و منتقدان از ماهیت و مفهوم «ترانه» وجود دارد، پیش از ورود به بحثِ دسته‌بندی ترانه از حیثِ کاربرد، که موضوع اصلی این جستار است، ناگزیرم به شرحِ مختصرِ تعریف خود از ترانه بپردازم، تا با درکی مشترک از این مفهوم به مرحله‌ی بعد، یعنی دسته‌بندی وارد شویم.

1. تعریف ترانه

پرسش درباره‌ی چیستی و چرایی یک مفهوم یا پدیده، از محتمل‌ترین پرسش‌های هر مبحث فکری یا انتقادی است و پاسخ آن، در بیشتر اوقات، پیچیده و محل بحث و اختلاف‌ نظر. این پیچیدگی وقتی به شعر و زیرمجموعه‌هایش می‌رسد دوچندان می‌شود. چرا که ارائه‌ی تعریفی جامع -که همه‌ی مصادیق آن پدیده را شامل شود- و مانع -که هر آن‌چه در مختصات آن پدیده نیست کنار بگذارد- اگر نه غیرممکن که بسیار نامحتمل است. از سوی دیگر، ذاتِ پویای پدیده‌هایی هم‌چون ترانه، که بر اساس گذرِ زمان و تغییرات اجتماعی و ... تغییر می‌کند، ایجاب می‌کند به جای تعریفی تجویزی[1]، با هدف بیان این‌که ترانه چه باید باشد، در پی شرحِ این پدیده بود و به تعریفی توصیفی[2] رسید که دایره‌ی گسترده‌تری از مصادیق این پدیده را در بر بگیرد. این توصیف، هرچه دقیق‌تر و با جزئیات بیشتری باشد، می‌تواند در مراحل بعدی از جمله نقد، به کار بیاید.

بررسی تعاریفی که از سوی بزرگانِ ترانه‌ی معاصر از ترانه صورت گرفته و «سعید کریمی» در کتاب ارجمندِ «مبانی ترانه‌سرایی»[3]‌، به بسیاری از آن‌ها اشاره کرده، نشان می‌دهد این بزرگان بیشتر دریافتی کلی و شخصی از مفهوم ترانه دارند و تعاریفشان فاقد شاخص‌هایی برای تشخیص ترانه از ناترانه است. آثار مکتوب دیگری که در حوزه‌ی تئوری ترانه نوشته شده‌اند نیز کمتر وارد بحث تعریف ترانه شده‌اند و به بررسی تاریخ تطور این پدیده یا مفهوم کلامی «ترانه» بسنده کرده‌اند.

به همین دلیل، با نگاه به تجربیات و تلاش‌های پیشین همکارانم، در این جستار به شرح مختصر دو تعریف از «ترانه» می‌پردازم. ابتدا تعریفی عمومی که بتواند کلامِ بیشینه‌ی آثار موسیقیایی را در بر بگیرد.
 
  • الف - تعریف عمومی ترانه
ترانه کلامی است که با هدف همراهی با موسیقی یا بر بستر موسیقی سروده می‌شود.

بیایید به تک‌تک عناصر این تعریف توصیفی بپردازیم. گفته‌ایم ترانه «کلامی» است... تاکید بر کلمه‌ی «کلام» و نه شعر در این تعریف از این حیث صورت گرفته که در برگیرنده‌ی همه‌ی انواع ترانه از جمله ترانه‌های تبلیغاتی، ورزشی، سرودهای نظامی و در یک کلام، هر آن‌چه به صورت کلام بر بستر موسیقی به گوش مخاطب می‌رسد، باشد. بدیهی است نه سرایندگان این دست‌ ترانه‌ها داعیه‌ی خلق هنری دارند و نه مخاطبینشان انتظار شنیدن اثری واجد ارزش‌های هنری. با این‌حال تولید قطعاتی از این دست در هر جامعه‌ای لازم است و تا این لحاظ نامی به جز ترانه برای کلامش در نظر گرفته نشده. شاید بتوان پیشنهاد کرد هم‌چون غربیان که در موارد مشابه از کلمه‌ی Words به جای Lyrics استفاده می‌کنند ما نیز از این‌پس به همان «کلام» بسنده کنیم و کلماتی موزون و مقفا را که برای تبلیغ لواشک با موسیقی همراه شده «ترانه» خطاب نکنیم، گرچه این «تجویز» در تضاد با قرارداد اولیه‌ی ما در این جستار برای ارائه‌ی تعریفی «توصیفی» است و بیشتر مخاطبین تفاوتی بین این دو تعبیر قائل نیستند.

اما در بخش دوم تعریف به جای این‌که ترانه را کلامی که همراه موسیقی خوانده می‌شود تلقی کنیم، از تعبیر «سروده شده با هدف همراهی با موسیقی یا بر بستر موسیقی» استفاده شده. نمی‌توان کتمان کرد که در دهه‌های گذشته تغییراتی جدی در شیوه‌های تولید موسیقی با کلام رخ داده. در گذشته‌های نه‌چندان دور در بیشینه‌ی موارد، کلام، پس از خلق ملودی و بر اساس آن سروده می‌شد و تصنیف‌سرایی مفهومی جز این سرایشِ بر اساس موسیقی نداشت. اما در ادوار اخیر به ویژه پس از آغاز دورانِ‌ «ترانه‌ی نوین» شیوه‌ی دیگری از ترانه‌سرایی باب شده و امروزه به جریان اصلی تبدیل شده که در آن ترانه‌سرا پیش از خلق ملودی، دست به سرایش می‌زند و آهنگساز بر اساس کلامی مکتوب آهنگ‌ می‌سازد. در این شیوه، ترانه‌ی مکتوب، که بسیاری از بزرگانِ‌ موسیقی از جمله اسفندیار منفردزاده آن را شعر محاوره می‌دانند، نه ترانه، به تعبیر ایرج جنتی‌عطایی، «پیشنهادی برای اجرا» تلقی می‌شود. چیزی شبیه «نمایشنامه» یا «فیلمنامه». از طرف دیگر همین قیدِ  سروده شده با هدفِ همراهی با موسیقی، می‌تواند اشعار کلاسیک و... مثل غزلیات حافظ و آثار شاملو را که با موسیقی خوانده می‌شود از دایره‌ی تعریف ترانه خارج کند.

اما آیا تنها داشتنِ «هدف» همراهی با موسیقی برای «ترانه» خطاب شدن، کافی است و این نیت از چه طریقی قابل دریافت است؟ در مورد نمایشنامه یا فیلمنامه، تفاوت‌های فرمی زیادی وجود دارد که می‌توان آن را از دیگر انواع ادبیات داستانی جدا کرد اما در «ترانه» چه تفاوت‌های شکلی و فرمی را می‌توان جُست که بشود به واسطه‌ی آن‌ها، آن‌را از «شعر» و در اغلب موارد «شعر محاوره» تشخیص داد؟ ناگفته پیداست، وجوه موسیقایی ترانه باید پررنگ‌تر از شعر باشد اما غیر از بهره‌گیری از اوزان عروضی یا هجایی چه شیوه‌ی قابل ارزیابی و اندازه‌گیری‌ای برای این وجه ترانه وجود دارد؟ شاید بتوان استفاده از «ترجیع‌بند» یا تغییر وزن و حتا بهره‌گیری از شیوه‌های رایج ترانه‌سرایی در غرب و طراحی ساختمانی معین برای ترانه را نوعی پیشنهاد موسیقایی به آهنگساز دانست اما این ویژگی هم عمومیت ندارد. سادگی واژگان یا آشنا و ملموس بودنِ تصاویر نیز از دیگر ویژگی‌های است که برخی به آن اشاره می‌کنند اما مثال‌های نقض فراوانی نیز وجود دارد که می‌تواند ناقض چنین رویکردی به ترانه باشد. از سوی دیگر تاکید بر این «سادگی» در بسیاری از موارد به «ساده‌اندیشی» و دست کم گرفتن مخاطب انجامیده. شاعران به‌نامِ زیادی وقتی سر وقت ترانه آمده‌اند، آن‌قدر از استانداردهای همیشگی خود فاصله گرفته‌اند که حاصل کارشان چیزی جز همان «کلام موزون و مقفا» نیست.

با وجود این‌که قائل به ویژگی‌های فرمی و ساختاری برای ترانه، جدا از شعر، هم‌چون موسیقی درونی و تمام آن ‌چه به صورت شهودی می‌توان آن‌را «ترانِگی» نامید، هستم، اما تا امروز به شاخصی قابل اندازه‌گیری در این خصوص، به جز ابزارهای تخصصی شعر هم‌چون اوزان عروضی، نرسیده‌ام. مفاهیمی هم‌چون «ملودی‌پذیری» یا «قابلیت‌ زمزمه ‌شدن» در حال حاضر تنها به صورت شهودی و بر اساس تجربه‌ قابل ارزیابی است و دست‌کم تا زمان نگارش این جستار، شیوه‌ی قابل دفاع و مستندی برای سنجیدنشان ارائه نشده. از همین روی چاره‌ای جز بسنده به نیت و بیانِ مولف باقی نمی‌ماند و هر کلام آهنگینی که توسط مولف ترانه نامیده می‌شود را به عنوان پیشنهادی برای همراهی با موسیقی می‌پذیریم. بدیهی است در مورد کلامی که روی ملودی نوشته شده، چنین مشکلی وجود ندارد و فارغ از ارزش‌های هنری می‌توان آن‌را «ترانه» دانست، گرچه ترانه‌ای سطحی، بازاری و یا حتا مناسبتی و تبلیغاتی باشد.
 
  • ب - تعریف هنری ترانه:
پیش‌تر گفتیم که تعریف عمومی با هدف دربرگیری بیشینه‌ی آثار صورت می‌گیرد اما آیا تمام توقع ما، به عنوان منتقد و مخاطب از ترانه، تنها هم‌کناریِ صرفِ کلام و موسیقی است؟ جای خلقِ هنری در سرایش ترانه کجاست و ارزش‌گذاری محتوایی ترانه به چه شکل صورت می‌گیرد؟ این‌جاست که به تعریفی دقیق‌تر از آن‌چه در بخش قبل گفته شد نیاز داریم:

ترانه شعری است که با هدف همراهی با موسیقی یا بر بستر موسیقی سروده می‌شود و جدا از موسیقی باید واجد کیفیت‌های ادبی و هنری باشد.

هم‌چنان که می‌بینید در این تعریف، کلمه‌ی «شعر» جایگزینِ «کلام» و قید لزومِ دارا بودنِ کیفیت ادبی و هنری افزوده شده.

گرچه پس از قرن‌ها، هنوز تعریف دقیق و روشنی از شعر وجود ندارد اما همین تغییر در تعریف، نیاز به وجود شاعرانگی در ترانه را یادآوری می‌کند. در حقیقت این تعریف از ترانه است که ترانه‌سرایی را به یک هنر تبدیل می‌کند و آن را به ساحت نقد می‌آورد. کار منتقد ترانه می‌تواند بررسی کیفیت‌های ادبی و هنریِ یک ترانه و سنجش نسبتش با شعر باشد، اگرنه صرفِ همراهی با موسیقی، هر کلام حتا بی‌مفهومی را نیز ممکن است قابل شنیدن کند.
 
 
[1] Prescriptive definition
[2] Descriptive definition
[3] مبانی ترانه‌سرایی، فصل پنجم، ص 14
تعداد بازدید : 181

ثبت نظر

ارسال