Fa En سه شنبه 6 آذر 1403 ساعت 14 و 13 دقیقه

هجران قلندرِ تار پنج‌ساله شد

هجران قلندرِ تار پنج‌ساله شد

جمعه 13 اردیبهشت 1398 ساعت 15:42
موسیقی ما - دوازدهم اردیبهشت سالروز درگذشت «محمدرضا لطفی» ردیف‌دان، موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز، نوازنده‌ی برجسته‌ی تار و سه‌تار، پژوهشگر و مدرس موسیقی سنتی ایرانی است که بخش مهمی از تاریخ موسیقی معاصر ایران را شکل می‌دهد. او بنیان‌گذار کانون فرهنگی و هنری چاووش، گروه شیدا و مکتب‌خانه میرزا عبدالله بود و هنرمندان بسیاری تربیت کرد. همچنین بسیاری از چهره‌های هنری را نیز او به موسیقی ایران معرفی کرد.
 
اما «محمدرضا لطفی» که بود؟ زیست هنری او چگونه بود؟‌ دلیل اهمیت او در تاریخ موسیقی ایران چیست؟ از حمایت چه کسانی برخوردار بود و منتقدانش که بودند؟ مواضعش در سال‌های پایانی عمرش چه بود؟ در این گزارش به شکلی مختصر تلاش داریم تا به این سوالات پاسخ دهیم.
 
  • لطفی و هنرستان موسیقی
محمدرضا لطفی در ۱۷ دی سال ۱۳۲۵ در شهر گرگان و در خانواده‌ای فرهنگی زاده شد. خودش می‌گفت پدر و مادرش دوست‌دار موسیقی بوده‌اند. پدرش خواننده و نوازنده‌ی تار بود که صدایش به «رضاقلی‌میرزا ضللّی» شباهت داشته‌است. او اولین کسی بود که در اپرای «رستم و سهراب» در باغ آغامحمدخانی (پارک شهر) به عنوان خواننده حضور داشت. آهنگساز و نوازنده‌ی پیشکسوت، همچنین خود توضیح داده بود که با تار برادرش بزرگ شده ‌است. وقتی بسیار جوان بود به تهران آمد تا «تار» یاد بگیرد و بعد به هنرستان موسیقی رفت. پیش از آن دیپلم طبیعی خود را گرفته بود. مادرش (دختر آیت‌الله مقدسی رشتی) که فردی مذهبی بود، از ترس آن‌که «لطفی» با تحصیل در هنرستان، مطرب شود، مخالف سرسخت خواندن موسیقی توسط او بوده است. اما «مرتضی حنانه»ی جوان که آن زمان تازه از ایتالیا بازگشته و خودش آزمون ورودی را از لطفی گرفت، مانع از این اقدام می‌شود.  آشنایی با «حسین علیزاده» و «داریوش طلایی» مربوط به همین زمان است. لطفی در هنرستان موسیقی که آن زمان دوران طلایی خود را می‌گذراند، توانست از حضور بزرگانی چون «علی‌اکبر شهنازی» و «حبیب‌الله صالحی» بهره برد و در همان زمان به دعوت «حسین دهلوی» به ارکستر صبا راه یافت و در آن ارکستر به عنوان نوازنده‌ی تار فعالیت کرد.
 
  • لطفی و دانشکده‌ی هنرهای زیبا
«لطفی» بلافاصله از هنرستان‌ موسیقی به دانشکده‌ی موسیقی رفت و در آنجا از حضور کسانی چون نورعلی برومند، عبدالله دوامی و سعید هرمزی بهره برد و در همان دانشکده بود که جایزه‌ی نخست موسیقی‌دانان جوان ایران را به دست آورد. در سال تحصیلی 53-52 با پایان‌‌نامه‌ای تحت عنوان «موسیقی آوازی ایران - مکتب اصفهان و تبریز» زیرنظر «محمدتقی مسعودیه» فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۳۵۳ به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی درآمد و در همین سال همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. او به مدت یک سال و نیم به عنوان مدیر گروه موسیقی دانشکده موسیقی و هنرهای زیبای تهران به کار مشغول شد و پس از آن از این سمت استعفا کرد؛ اما  بار‌ دیگر در سال 58 با رای‌ دانشجویان‌ و اساتید و همین‌ طور کارمندان‌ آنجا رئیس دانشکده هنرهای زیبا و با حفظ سمت، رئیس مرکز حفظ و اشاعه شد. انتخاب او به عنوان رئیس این دانشکده به علت حضور فعالش در جریانات انقلاب و محبوبیت بسیارش میان جوانان بود که البته مدت کوتاهی در این منصب ماند و بار دیگر استعفا داد.
 
  • لطفی و مرکز حفظ و اشاعه
 «داریوش صفوت» مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی را در سال ۱۳۴۷ بنیان نهاد و در آنجا از حضور اساتیدی چون نورعلی خان برومند، سعید هرمزی، عبدالله‌ خان دوامی، محمود کریمی، یوسف فروتن و غیره بهره برد. او در این مرکز از تعدادی از جوانان مستعد دانکشده‌ی موسیقی از جمله داود گنجه‌ای، جلال ذوالفنون، محمدجلیل عندلیبی، پرویز مشکاتیان، مجید کیانی، محمدرضا شجریان، علی‌اکبر شکارچی، حسین علیزاده، داریوش طلایی، محمدعلی کیانی‌نژاد، داریوش پیرنیاکان، نورالدین رضوی سروستانی، محمدعلی حدادیان، مرتضی اعیان، عشقی و… دعوت کرد. لطفی نیز با همین گروه وارد مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی شد. او بعد از مدتی در پی اختلاف نظری که با «داریوش صفوت» پیدا کرد، در یک خط استعفانامه‌ی خود را نوشت و  «صفوت» در  نامه‌ای که دلیل آن را نداشتن منش میهنی، ناهماهنگی با اصول مرکز و... عنوان کرده بود، با استعفای او موافقت کرد. این اتفاق باعث نارضایتی «نورعلی‌خان برومند»‌ شد و او از صفوت خواست تا زمینه‌ی حضور «لطفی» در آن مرکز را فراهم کند که راه به جایی نبرد و «لطفی» در سال 51-50 برای همیشه از این مرکز خارج شد.
 
  • جشن هنر شیراز
«لطفی» اولین بار زمانی که در مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی بود در جشن هنر شیراز شرکت کرد. در آن زمان، رئیس وقت رادیو و تلویزیون از «صفوت» خواست تا در این جشن شرکت کنند و او نیز به این خاطر که آن را فرصتی برای دریافت بودجه برای این مرکز می‌دانست، علی‌رغم تمایل «نورعلی‌خان برومند» این مساله را پذیرفت. اعضای مرکز برای حضور در آن جشن، ‌طی 6 تا 8 ماه با استاد برومند در قالب دو گروه کار کردند. سرپرستی یک گروه را «لطفی» برعهده داشت و نوازندگانی چون خانم مانی‌زاده، ناصر فرهنگ‌فر، حسین علیزاده، محمد مقدسی و حسن سامع با او همکاری کردند و «محمدرضا شجریان» هم خواننده‌ی گروه شد. سرپرستی گروه دیگر را ذوالفنون برعهده داشت و نوازندگانی چون مجید کیانی، داریوش طلایی و ناصر فرهنگ‌فر در آن می‌نواختند و «رضوی سروستانی» نیز قطعات را می‌خواند. این دو گروه، آثاری از «درویش‌خان» را اجرا کردند.
 
این اما آخرین حضور او در این جشن نبود؛ در سال ۱۳۵۴، بار دیگر به همراه «محمدرضا شجریان» و «ناصر فرهنگ‌فر» به اجرای راست پنجگاه پرداخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. تا پیش از این اجرا، سالیان درازی بود که به علت دشواری آن، هیچ قطعه‌ای در این دستگاه اجرا نمی‌شد و در واقع این دستگاه مهجور مانده بود. «ارشد تهماسبی» درباره‌ی آن اجرا گفته: «این نخستین بار بود که شنوندگان، بدون احساس خستگی، ساز و آوازی طولانی را تا آخر گوش دادند. این اجرا علاوه بر مخاطبان خاص موسیقی سنتی، توجه طیف وسیعی از مخاطبان عام را نیز به خود جلب کرد.»
 
او در یکی دیگر از این جشن‌ها، قطعاتی در دستگاه نوا اجرا و برای نخستین بار از ساز دف در موسیقی سنتی ایران استفاده کرد و به این ترتیب، این ساز را وارد موسیقی سنتی ایران کرد. در آن زمان، نوازنده‌ی حرفه‌ای در این ساز وجود نداشت و به همین خاطر او خود نواختن دف را فرا گرفت و ریتم دف را در فرم‌های مختلف موسیقی سنتی اعم از پیش‌درآمد، تصنیف و حتی برخی قسمت‌های ردیف وارد کرد.
  • لطفی و کامکارها
«محمدرضا لطفی» دوران سربازی خود را با سپاه دانش به سنندج رفته بود و در همین زمان با خانواده‌ی کامکار آشنا شد و مدتی بعد با «قشنگ کامکار» ازدواج کرد. هسته‌ی اصلی گروه «شیدا» در همان زمان تشکیل شد. «کامکار»ها بعدها بخش مهمی از نوازندگان کانون چاووش را شکل دادند و «لطفی» نیز روی بسیاری از آنان تاثیر گذاشت. «بیژن کامکار» برای اولین بار به تشویق لطفی ساز دف را در یکی از کنسرت‌‌هایشان استفاده کرد و «سه‌تار» را نیز او به «قشنگ» که تا پیش از آن ویولون می‌نواخت، داد. همسر سابقش «قشنگ» بعد از مرگش درباره‌ی او گفت: «تلاشم در زندگی این بود که با تمام احساس و قدرتم ایشان را حمایت کنم تا استاد لطفی بتواند کارهای زیبایی ارائه بدهد. در واقع خودم را فراموش کرده بودم و مجذوب او شدم. استاد محمدرضا لطفی اسوه موسیقی و زندگی من بودند و همیشه در خاطر من خواهند ماند و هیچ‌گاه فراموش نمی‌شوند. لطفی هیچگاه از وجود و قلب و روح من جدا نمی‌شود.»
 
  • لطفی و رادیو
«محمدرضا لطفی» پس از خروج از مرکز حفظ و اشاعه به رادیو رفت و با حمایت «هوشنگ ابتهاج» جذب این سازمان شد. اما پیش از آن تصمیم گرفت به جای آن‌که در آزمون رادیو شرکت کند، یکی از ساخته‌هایش را که روی یکی از شعرهای مولانا ساخته بود پیش ابتهاج ببرد. ابتهاج آن را پسندید و او به شکل رسمی فعالیت‌های خود در رادیو را شروع کرد. او پس از آن در برنامه‌ی «گل‌های تازه» تک‌نوازی می‌کرد. «ابتهاج» که آن زمان مسوول موسیقی رادیو بود، از «لطفی» حمایت کرد و از او خواست تا گروهی تشکیل دهد که به تولید کارهایی در موسیقی ایرانی بپردازد. اعضای ابتدایی گروه لطفی، خانواده‌ی کامکارها، زیدالله طلوعی، هادی منتظری و درویش‌رضا منظمی بودند و کارهای گذشتگان را بازسازی می‌کردند. او همچنین در «گلچین هفته» نیز حضوری موثر داشت و بدین ترتیب بسیاری از جوانان را به موسیقی اصیل‌ ایرانی علاقه‌مند کرد.  
 
لطفی تا سال 57 در رادیو ماند تا زمانی که همراه گروه شیدا در حال آماده‌سازی خود برای اجرای کنسرت «به یاد عارف» در مسکو بودند و اتفاقات شهریور 57 و میدان ژاله رخ داد. لطفی خودش تعریف کرده که روز پس از این واقعه، زمانی که برای تمرین به ساختمان رادیو وارد شده، با نیروهای گارد مواجه شده که برای پنهان ماندن از چشم مردم در محوطه ساختمان رادیو مستقر شده ‌بودند. او با دیدن این صحنه برآشفته و به ابتهاج می‌گوید به‌عنوان یک موسیقی‌دان نمی‌تواند در رادیویی که پایگاه نیروهای مسلح شده کار کند و می‌خواهد استعفا دهد و در نهایت تمام اعضای گروه نیز استعفا می‌دهند. نامه‌ی استعفای گروه شیدا با دست خط محمدرضا شجریان نوشته شد، و یک روز پس از آن برای مدیر عامل رادیو و تلویزیون وقت فرستاده شد. «ابتهاج» نیز یک روز پس از آن از رادیو رفت.
 
  • لطفی و شیدا
«شیدا» درسال ۱۳۵۲ تشکیل شد و قریب یک دهه عمر کرد؛ اما در همین مدت آثار زیاد و ماندگاری در موسیقی اصیل ایرانی خلق کرد. تشکیل‌ دوباره‌ی این گروه همواره از دغدغه‌های لطفی بعد از انقلاب بود. شیدای قدیم متشکل از لطفی، محمدرضا شجریان، عبدالنقی افشارنیا، پشنگ کامکار، مجید درخشانی، اسماعیل صدقی آسا، زیدالله طلوعی، هادی منتظری، درویش‌رضا منظمی، بیژن کامکار و ارژنگ کامکار بود و علاوه بر آن نوازندگان و خوانندگانی نیز به صورت میهمان در آن حضور داشتند.
 
  • لطفی و کانون چاووش
لطفی بعد از استعفا از رادیو، کانون چاووش را با همکاری هنرمندانی چون حسن کامکار، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، علی‌اکبر شکارچی و هوشنگ ابتهاج راه‌اندازی کرد. این کانون با فعالیتی مستمر، آثاری بسیار خلق کردند که علاوه بر دارا بودن دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی، همچنان یکی از بهترین آثار موسیقی اصیل ایرانی هستند و مجموعه آلبوم‌های چاووش حرکتی رو به جلو در موسیقی ایران بود. آثار این کانون تا قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ به‌طور مخفیانه در زیرزمین خانه‌ی لطفی تولید می‌شد. این کانون به دلیل اختلافات سیاسی میان تعدادی از اصلی‌ترین اعضای آن رو به افول رفت و در سال 63 هنگام بازدید مسؤولان دولتی از این مرکز، به دلیل عدم حضور مدیر و صاحب امتیاز (حسین علیزاده) این مکان پلمپ و کانون چاووش تعطیل شد. آخرین کنسرت تعدادی از اعضای کانون در سال ۱۳۶۷ با آهنگسازی حسین علیزاده و آواز شهرام ناظری در تالار وحدت برگزار شد.
 
  • لطفی و مهاجرت
با بسته شدن فضای موسیقی در داخل کشور، او در سال 1364 برای برگزاری یک کنسرت به کشور ایتالیا سفر کرد و سفر دومش به این کشور منجر به اقامتش در اروپا شد. او گفته قرار بود پس از دو هفته به ایران بازگردد، اما با قرار گرفتن در تورهای کنسرت اروپا و آمریکا، پس از گذشت ۲ سال، شرایطش به شکلی تغییر کرد که مانع بازگشتش به ایران شد. او در خارج ایران، کنسرت‌هایی با «حسین علیزاده» و همچنین حسین عمومی و محمد قوی‌حلم برگزار کرد. در سال ۱۹۸۶ گروه چهارنفره‌ی آنان کنسرت بزرگی را در پاریس برگزار کرد. این گروه سپس برای تور کنسرتی به آمریکا رفت، که به گفته‌ی حسین علیزاده، محمدرضا لطفی با اکراه در سفر به آمریکا با آنان همراه شد، اما به محض رسیدن به آمریکا به دنبال راه‌هایی گشت که بتواند در آمریکا بماند. لطفی در نهایت در سال 65 در امریکا ماند و در آنجا علاوه بر برگزاری کنسرت، مؤسسه فرهنگی و هنری آوای شیدا را بازگشایی کرد تا سال 85 که به ایران آمد.
 
  • لطفی و زندگی سیاسی  
«من در یک زندگی فئودالی بزرگ شدم؛ یعنی ارباب و رعیتی. بچه که بودم به سرزمین کشاورزی می‌رفتم و دوره وجین و کندن پنبه و کُمباین زدن بود. کارگرها هم کار می‌کردند و فقر مردم در آن زمان خیلی روی من اثر گذاشت و احساس کردم بی‌عدالتی وجود دارد و به دنبال چرایی آن رفتم و دیدم این موضوع در همه جا هست، از همان زمان تا کنون هم به این فکر بودم که وظیفه من در برابر جامعه چیست.»
 
این را لطفی درباره‌ی دیدگاه‌های سیاسی خود گفته است. او زندگی سیاسی فعالی داشت و برخلاف تصور عامه، اگرچه هیچ‌گاه به عضویت حزب توده درنیامد، اما با تفکرات چپ احساس قرابت می‌کرد. رابطه‌ی عمیق او با «هوشنگ ابتهاج» و نوازندگی زیر صدای «احسان طبری» در اثری به نام «از میان ریگ‌ها و الماس‌ها» نمونه‌ای از همین تعلق خاطر است. او خود در سال 58 در روزنامه آیندگان (از روزنامه‌های وابسته به حزب توده) مطلبی با مضمون رابطه دیالکتیکی هنرمند و توده نوشت.  
 
زیست سیاسی «لطفی» در «چاووش» نیز موثر بود و بسیاری بر این اعتقادند که این کانون علاوه بر فشارهای آن زمان، به خاطر نگرش‌های سیاسی لطفی و ابتهاج بسته شد؛ چون بسیاری از هنرمندان آن از این‌که این مرکز به نام حزب توده گره بخورد، ناراحت بودند و به همین خاطر از آن جدا شدند که نمونه‌ی بارزش «محمدرضا شجریان» است.
 
  • گروه‌های سه‌گانه شیدا
«لطفی» پس از آن‌که به ایران بازگشت، گروه‌های سه‌گانه‌ی «شیدا» را راه‌اندازی کرد. در اولین کنسرت‌ گروه «شیدا»، شش نوازنده و یک خواننده (امیر اثنی‌عشری) روی صحنه رفتند و محمدرضا لطفی با سه تار آنها را همراهی کرد. گروه «بانوان شیدا»‌ نیز از ۱۲ نوازنده زن به همراه «علیرضا شاه‌محمدی» خواننده‌ی گروه شکل گرفت. او در گروه «هم‌نوازان شیدا» نیز به اجرای آثاری از خود پرداخت.
 
  • محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان
«محمدرضا لطفی» تعدادی از برترین آثار خود را با صدای «محمدرضا شجریان» نوشت که از آن جمله می‌‌توان به آثاری چون جان جان، به یاد عارف، سپیده، عشق داند، بیداد، چشمه‌نوش، معمای هستی، چهره به چهره و راست‌‌پنج‌گاه و همچنین تعدادی از آثار چاووش اشاره کرد. اما بعد از بازگشت او به ایران، اختلافاتی میان این دو هنرمند شکل گرفت. «محمدرضا لطفی» در مصاحبه‌ای، انتقادهای تندی علیه «محمدرضا شجریان» مطرح کرد و گفت: «شجریان هیچ‌وقت به دنبال ایجاد یک جریان فرهنگی هنری مستقل با شرکت همکاران خودش نرفته است. یک شرکت اقتصادی به نام دل‌آواز درست کرده و کار خودش را مانند یک شرکت تولید کننده انجام می‌دهد و درآمدزایی خوبی هم از گذشته تا به امروز داشته و دارد.»
 
  • لطفی و درگیری‌های بعد از بازگشتش
«محمدرضا لطفی» روح ناآرامی داشت و این در ارتباطش با دیگر اهالی موسیقی نیز مشخص است. از اولین چالش‌های لطفی، جدال قلمی او با «احمد شاملو» بود. شاملو در مورد موسیقی سنتی ایران در اظهارنظر تندی گفته بود: «از یک پیش‌درآمد شروع می‌شه، یه چهارمضراب می‌زنه، بعد یارو عرعر می‌کنه، بعد یک تصنیف می‌خونه، بعد یه رنگ نمی‌دونم چی‌چی می‌چی می‌زنند و تمام». لطفی در مقام پاسخ به این گفته‌ی شاملو برآمد و ضمن نقد اشعار شاملو و بیگانه بودن سطور شعری او با دستگاه‌ها و ردیف‌های موسیقی از او خواست تا در موضوعی که تخصصی در ‌آن ندارد، اظهار نظر نکند.
 
بعد از بازگشت لطفی به ایران، یکی از اولین منتقدانش، «پرویز مشکاتیان» همکار سابق او در کانون چاووش بود. مشکاتیان در انتقاد به اظهارنظر لطفی مبنی «قرار گرفتن موسیقی ایران در وضعیتی ناگوار» گفت: «لطفی می‌گوید در نبود او، کار موسیقی در این کشور تعطیل بوده و حالا باید خودش آن را درست کند. این همه موسیقی پیشرفت کرده و او چون نبوده، نمی‌خواهد ببیند».
تعداد بازدید : 165

ثبت نظر

ارسال