Fa En شنبه 26 آبان 1403 ساعت 0 و 8 دقیقه

موسیقی دشمن تاریکی هاست

موسیقی دشمن تاریکی هاست

سه شنبه 27 آذر 1397 ساعت 10:56
من نیز پاییزی‌ام. در یازدهمین روز از روزهای برگ ریزان آذرماه جوانه زدم و قد کشیدم تا فصل‌های دیگر زندگی. چند سالی میهمان این دایره خاکی هستم.» سخن از بانو پری زنگنه است؛ «پریرخ شاه یلانی» خواننده شهیر ایرانی در موسیقی اپرا؛ نام فامیلی‌اش «شاه یلانی» را بهترین میراث پدربزرگ پدری‌اش می‌داند. بانوی هنرمندی که هر فصل از زندگی‌اش به مانند قصه‌هایش روایتگر شرحی نو  است از آنچه که بر او گذشته است. سبک اپرا ازعلاقه‌مندی‌های او بود اما از دانش استادان موسیقی ایرانی نیز بی‌نصیب نماند و نخستین ردیف‌های آوازی را نزد استاد نصرالله زرین پنجه فرا گرفت.هنر او تنها به آنچه گفته شد خلاصه نمی‌شود؛ بانو پری زنگنه تحول بسیاری درموسیقی محلی و فولکلوریک ایران ایجاد کرد و آن را با موسیقی کلاسیک درآمیخت. درکتاب «آواز پری ها» اشاره می‌کند « از کودکی صدای خوشی داشتم، اما این انگیزه ای  برای خواننده شدن من نبود.من فقط درصدد پرورش این توانایی برآمده بودم.» عقاید گذشته‌اش در اندیشه‌های امروزش هم نمایان است و براین باور بوده که هر فردی نمی‌تواند از روی علاقه و آرزو یک خواننده خوب باشد بلکه باید این استعداد در ذاتش باشد.اما دنیای نابینایی او رنگ دیگری بر زندگیش زد. سال 1349. در کتاب «آن سوی تاریکی» حادثه آن شبی که «دیگر صبح سپیدی به‌دنبال نداشت» را این گونه شرح می‌دهد: «روزهای روشن بسرعت طی می‌شد تا در شبی تاریک قدم بگذارم... و بازهم پاییز. دنیایی جدید، ناشناخته و پر از صداهای بی‌تصویر. در یکی از خیابان‌های فرعی که به جاده‌های قدیم شمیران منتهی می‌شد و مرا به خانه‌مان هدایت می‌کرد می‌راندم. در یک لحظه ماشین من بر زمین خیس و لغزنده که نور کم چراغ‌ها بر آن افتاده بود به سوی ماشینی که در جهت مخالف و در آن سوی خیابان پارک شده بود منحرف شد و باقی زندگی مرا نیز به سمت دیگری منحرف کرد...» و امروز بانو پری زنگنه تمام هم و غمش را برای نابینایان گذاشته و «سفیر حسن نیت» است.او معتقد است «دنیای بیناها نابیناست». حال خالق صدای ماندگار «گنجشکک اشی مشی» در عمارتی واقع در شمال تهران دنیای  روشنی را برای خود رقم زده و با کتاب ها و آلبوم هایی که در عرصه موسیقی تولید کرده است باردیگر بینایی را به دنیای تاریک موسیقی امروز ایران ارائه کرده است. گفت‌و‌گو با استاد پری زنگنه را در ادامه می‌خوانید.
 
  • کتاب «آواز پری‌ها» ازجمله آثارمکتوب شاخص پری زنگنه است؛ کتابی که از سرآغاز ورود شما به عرصه موسیقی آوازی تا نحوه آموزش با آشنایی هنرجویان با این هنر را بیان می‌کند. با توجه به اینکه در این مورد آثار بسیار  با شیوه‌های متفاوت نوشته و چاپ شده است چه انگیزه ای سبب نوشتن این کتاب شد؟ آیا تصمیم داشتید شیوه آموزشی خود را ارائه بدهید؟
در‌مورد هنر آواز پیش از اینها صحبت شده اما در کتاب اخیرم به‌ نام «آواز پری‌ها» به نکاتی درخصوص موسیقی آوازی اشاره کرده‌ام که بنا به نظر بسیاری از دوستان آهنگساز این کتاب سندی مکتوب برای موسیقی ایران است.
رشته تخصصی من اپرا است و دراین سبک موسیقی فعالیت کرده‌ام، البته با موسیقی ایرانی هم آشنا هستم ولی دراین زمینه تدریس انجام نداده‌ام. ناگفته نماند در معرفی آوازهای محلی ایران هم تلاش‌هایی کرده‌ام و توانسته‌ام با شیوه جدید نقش کوچکی ایفا کنم که مورد توجه علاقه‌مندان قرارگرفته است و در این کتاب به آن اشاره کرده‌ام و بسیار مصر هستم هنرجویان موسیقی و هنرجویان آواز آن را مطالعه کنند چرا که درکتاب «آواز پری ها» در ‌خصوص بنیانگذاری دو کنسرواتواربزرگ در ایران؛ کنسرواتوارعالی موسیقی و کنسرواتوار ملی که بسیار ارزشمند است اشاره کرده‌ام که خواندن آن خالی از لطف نیست. همچنین در‌مورد هنر آواز آنچه را که آموخته‌ام به زبان نوشتاری بیان کردم. البته هیچ گاه نخواستم خود را یک استاد بدانم بلکه بیشتر یک شاگرد خوب هستم.
از نگاه من استاد به فردی اطلاق می‌شود که درکار خود نوآوری ایجاد کند و من نوآوری نداشته‌ام اما هرآنچه را که در موسیقی آموخته‌ام عیناً به شاگردانم انتقال دادم یا درکتابم به آن اشاره کردم. بخش عمده‌ کتاب «آواز پری ها» اختصاص دارد به سرگذشت موسیقی در ایران، که البته کتاب‌های بی‌شماری در‌این مورد نوشته شده اما ایده و تلاش من این بوده که موسیقی را به مردم با نثری ساده‌‌تر و کسانی که حرفه‌شان موسیقی نیست آشنا کنم. من براین باورم امروزه هنر، مانند گذشته نیست و حتی پا فراتر گذاشته است بنابراین جوانان یا هنرجویان علاقه‌مند به موسیقی نمی‌توانند با تمامی هنرهایی که خواهان آن هستند آشنا شوند.
در واقع انگیزه نوشتن این کتاب را هنرجویان آواز در من ایجاد کردند و براین نظر بودند استقبال از کلاس‌های آزاد موسیقی بسیار شده و به همین نسبت معلمان کلاس‌های خصوصی فرصت چندانی برای آموزش ندارند تا آنچه را که برای یک هنرجو لازم است بویژه هنر آواز به او آموزش بدهند. بنابراین لازم دانستم اطلاعات اولیه‌ای که به شاگردانم می‌آموختم به طور فشرده در این کتاب بگنجانم.
 آغازگر کتاب «آواز پری‌ها » گذری به زندگی هنری خودم است وهمیشه از خواندن آن لذت می‌بردم. دراین کتاب از ورود من به هنرستان موسیقی، اینکه مشوق من چه کسانی بودند و آیا مصمم به خوانندگی بودم یا خیر اشاره شده است. شاید عجیب باشد بدانید هیچ علاقه‌ای به روی صحنه رفتن نداشتم ولی چون این توانایی فیزیکی را در خود می‌دیدم آن را انتخاب کردم، موضوعی که در کلاس‌های آواز به شاگردانم بسیار تأکید داشته‌ام. البته همه افرادی که انگیزه آوازخواندن دارند مورد تأیید من نیستند و درکلاس‌هایم نمی‌پذیرم چرا که می‌دانم یک هوس و آرزو بوده و اینکه تنها بخوانند تا مشهور شوند. اغلب این افراد استعداد و جوهره ذاتی ندارند و به آنها توصیه می‌کنم
- بویژه خانم‌هایی که مادر هستند- ابتدا همان بانوی خانه دار باشید و تنها هنر را در موسیقی نبینید، یک مادر یا همسرخوب بودن هم هنر است.
به عقیده من همیشه خواستن توانستن به دنبالش نیست شما زمانی می‌توانید به‌دنبال آن توانایی باشید و از پس آن بربیایید که با آن‌ زاده شده‌اید. هیچ یک از خوانندگان بزرگ دنیا از کودکی و نوجوانی نگفته‌اند که می‌خواهند یک خواننده بزرگ شوند، بلکه هنر در صدا و دیگر هنرهایشان خود به خود تراوش کرده است. همچنین در کتاب «آواز پری‌ها» اشاره به هم میهنان ارمنی خود کرده‌ام که چه نقشی در موسیقی در ایران داشته‌اند. معلمان، استادان و کسانی که از اروپای شرقی به ایران آمدند و مدرس شدند.
 
  • سبک موسیقی که در آن فعالیت می‌کنید اپرا است یا کرال یا یک سبک منحصر به فرد بوده است؟
من نافی هیچ موسیقی خاصی نیستم. ازکودکی با موسیقی مملکتم آشنا بودم وهستم و به خوانندگان روز بسیارعلاقه‌مند بودم. آشنایی من با هنر آواز به دوران کودکی‌ام بر‌می‌گردد درواقع از کودکستان تا دبیرستان بدون آنکه بخواهم استعداد و هنرم در آواز شکوفا شده بود.
از نوجوانی درکلاس‌های مختلف آوازسنتی شرکت کردم اما به خاطرتغییر مسیر زندگی‌ام توقف ایجاد شد. آن زمان به مدت دو سال و نیم در ژاپن نزد دایی‌ام زندگی می‌کردم که البته سبب شد با فرهنگ این کشورخواه ناخواه آشنا شوم. در آنجا رشته گل‌آرایی را فرا گرفتم که اتفاقاً کتابی هم دراین زمینه نوشته‌ام. در19سالگی وقتی به ایران بازگشتم کلاس‌های اطلاعات بانوان را اداره ‌کردم و گل آرایی آموزش می‌دادم. البته پیش از من دیگر استادان، گل آرایی را درکلاس‌ها تدریس می‌کردند. بعد ازبازگشت به ایران به هنرستان عالی موسیقی معرفی شدم و درکلاس استادم «اِولین باغچه‌بان» رشته اپرا را آموختم. رشته‌ای قدیمی که ازقرن‌ها گذشته درکشورهای اروپایی بخصوص فرانسه، ایتالیا، اتریش و آلمان تدریس و اجرا ‌شده است تا آنکه بالاخره یک روز رشته اپرا هم به ایران رسید و استادان آن را تدریس می‌کردند. با افتتاح تالار رودکی، اپرای بزرگ ایران نیز برپا شد و هنرمندان بین‌المللی به کشورمان دعوت شدند که البته این افتخار را داشتم اولین کنسرتم را روی صحنه تالار رودکی اجرا کنم، کنسرتی که عواید آن به نفع مسائل فرهنگی (روابط فرهنگی نابینایان) اختصاص یافت.
من به رشته موسیقی اپرا بسیار علاقه‌مند بودم و البته بعد از آموختن آن، شانس کمتری در بازی کردن روی صحنه داشتم. اپراهایی هستند که به‌صورت ایستاده و بدون اکشن اجرا می‌شود که به آن اوراتوریو می‌گویند مثل کارمینا بورانا و کنسرت‌های بی‌شماری که در اطراف ایران به نفع جامعه فرهنگی نابینایان برگزار کرده‌ام.
من در زمینه موسیقی محلی هم بسیار فعالیت داشتم و چندین صفحه از آوازهای محلی‌ام در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ضبط شده است. ناگفته نماند در آوازهای محلی ایران خوانندگان اصیل و شناخته شده بسیاری حضور دارند که آثار بی شماری از آنها منتشرشده است، بخصوص از اهالی شهرها و روستاها که بهتر از هر کسی آوازهای محلی را اجرا می‌کنند.
 
  • بخش دیگر یا بهتر است بگوییم قسمت دوم زندگی شما در کتاب «آن سوی تاریکی» بیان شده؛ دورانی سخت که اتفاقات بسیار خوبی درآن رقم خورده و مسیر روشنی در زندگی هنری شما ایجاد کرد. دراین کتاب مسأله نابینایان چقدر مورد توجه شما بوده است؛ به نظرشما اگراین اتفاقات پیش نمی‌آمد آیا از نگاه یک هنرمند توجهی به این موضوع می‌شد؟
مسأله ای که بسیار نسبت به آن تعصب دارم و علاقه‌مندم نابینایان است و جای خوشحالی و امیدواری است که همواره مردم را متوجه نابینایان کرده‌اند بخصوص که چندی پیش مراسمی با این موضوع و در بزرگداشت استاد محمد خزائلی برگزار شد. توصیه من به مردم این است که کتاب «آن سوی تاریکی» را مطالعه کنند و با دنیای نابینایی آشنا شوند. به هر حال مسأله‌ای است که ممکن است به سبب پیرچشمی، تصادفات یا سالمندی برای همه پیش بیاید. چشم هم عضوی از بدن است که فرسوده می‌شود.
آشنایی با دنیای نابینایان ودنیایی که کم و بیش در کنار همه ممکن است وجود داشته باشد جاده زندگی را برای نابینایان روشن‌ترمی‌کند. به اعتقاد من دنیای بیناها نابیناست.
 اما اینکه چگونه هنر خود را در خدمت جامعه نابینایان به کار گرفتم باید بگویم بعد از سانحه تصادف و بازگشت دوباره‌ام به دنیای موسیقی، پزشک معالجم دکتر مسعود ضرابی راهنمای بزرگی در زندگی من بودند و من را به مدارس نابینایان ایران رهنمون کردند و درآنجا با استاد خزائلی آشنا شدم. استاد بخوبی دانستند که من می‌توانم مفید باشم.
اولین کنسرتی که برگزار کردم درآمد حاصل از آن را با استاد خزائلی در میان گذاشتم. البته مبلغ ناچیزی بود حدوداً 60-50 هزار تومان. درابتدا تصمیم داشتیم مدرسه بسازیم اما این مبلغ کفاف ساخت را نمی‌داد بنابراین استاد پیشنهاد کردند یک دستگاه تلفن زیمنس که مجهز به زنگ برای نابینایان است به ایران وارد کنیم و اتفاق مهمی بود که مبتکر آن استاد خزائلی هستند.
خوشبختانه درحال حاضر نابینایان با پیشرفت‌های جدید تکنیک و تکنولوژی روبه‌رو هستند و افراد مؤثر، فعال و دانشمند در جامعه نابینایان حضور دارند که هر کدام دکتر، معلم، وکیل یا استادانی شاخص‌اند که فخر جامعه بشریت هستند. بسیار خوشحالم مدت کوتاهی در خدمت استاد خزائلی بودم و در کنارشان آموختم وجای خرسندی است کتابخانه ملی ایران مراسمی را در بزرگداشت این استاد بزرگ برگزار کردند. البته در برنامه‌ای که چندی پیش برپا شد متأسفانه دعوت نشدم و حضور نداشتم شاید خوانندگی من برای دوستان خوش نیامده است در صورتی که همیشه مورد احترام دولت‌های ایران بوده و هستم و ازاینکه حمایت و رسیدگی به نابینایان دارند قدردانی می‌کنم.
البته از رئیس جمهوری وقت و گذشته تقاضا داشتم سازمانی مستقل مانند یک وزارتخانه برای نابینایان ایجاد کنند تا سازمان‌های مردم نهاد (NGO) تکلیف خود را بدانند و با داشتن یک مؤسسه بسیار وسیع مسائل خود را مطرح کنند البته نه اینکه زیر پرچم سازمان بهزیستی قرار داشته باشند چرا که بهزیستی برای آسیب دیدگان عضوی است در صورتی که نابینایان در فهرست آسیب دیدگان عضوی قرار ندارند.  رسیدگی به NGO ‌ها خواسته‌های قانونی و فرهنگی نابینایان است. امیدوارم این آرزوی من به ثمر بنشیند و برآورده شود.خوشبختانه درحال حاضر کشورمان پا به پای دنیا در حرکت بوده و فعالیت‌هایی که در خصوص نابینایان انجام می گیرد رضایت بخش است. اکنون دولت، ملت و حتی خود نابینایان جا پای کسانی گذاشته‌اند که در گذشته برای نابینایان زحمت کشیدند و نامشان همیشه زنده است.
  • با توجه به تبحر و تجربه شما ارزیابی تان از موسیقی ایران بویژه موسیقی آوازی امروز ما چیست! آیا بعد از انقلاب شرایط موسیقی تغییر کرده و بهتر شده است؟
هیچ گله و شکایتی دراین باره ندارم چرا که به عقیده من کلاس‌های موسیقی مملو از هنرجویان مشتاق آواز است بویژه خانم‌ها که علاقه بسیاری نشان می‌دهند. موسیقی ردیف خوانی بسیار رونق داشته و همه چیز خیلی خوب پیش می‌رود. در رشته‌های مختلف موسیقی انرژی مثبت دیده می‌شود و هیچ پسرفتی نداشته‌ایم و حتی نوآوری‌هایی وجود دارد. البته این جبر زمان است و به دورانی رسیده‌ایم که دیگر مردم به آنچه در گذشته می‌دانستند بسنده نمی‌کنند. اخیراً مایه‌های موسیقی ایرانی در رسانه‌ها و دنیای مجازی کم و بیش شنیده می‌شود. من هیچ توقف و نقطه تاریکی نمی‌بینم وبسیار به آینده موسیقی ایران خوشبین هستم.
مشکلی که درموسیقی بانوان به وفور دیده می‌شود نبود خلاقیت و نوآوری است. اکثریت کنسرت‌هایی که ویژه بانوان خواننده است بازخوانی آثاری است که طی سال چندین و چند بار شنیده می‌شود. شاید بخشی از این مسأله محدودیت موسیقی برای بانوان و نبود یک آهنگساز باشد اما در واقع تلاش چندانی هم برای بهتر شدن دیده نمی‌شود.
شخص شما به‌عنوان یک بانوی هنرمند ابتکارات نوینی در موسیقی آوازی ایجاد کردید و توانستید موسیقی فولک را به‌صورت کلاسیک اجرا کنید، اتفاقی که در موسیقی ایران و بویژه موسیقی بانوان کمتردیده شده یا اصلاً دیده نمی‌شود.ما نمی‌توانیم در موسیقی ردیف دستگاهی تغییراتی ایجاد کنیم و تنوع به‌کار ببریم. اتفاقاً به اعتقاد من موسیقی بانوان پیشرفت خوبی داشته و خانم‌ها علاقه بسیاری نشان می‌دهند و جای بسی خوشبختی است که فکرهای تجارتی یا شهرت در آنها کمتر دیده می‌شود و معلم‌ها با علاقه کار می‌کنند. نکته دیگر اینکه بیشترآثار موسیقی و آوازهایی که امروزه شنیده می‌شود رجوع به دوران خیلی قبل‌تر است و این جای امیدواری است.البته بازهم تکرار می‌کنم استعداد اولیه ملاک است و معلمان باید به پرورش این استعداد‌ها بپردازند. در مورد آوازهای محلی هم باید بگویم این آوازها تنها سبکی است که همگان می‌توانند روی آن کار کنند و به سبب اینکه با‌ آلات و ادوات مختلف سر و کار دارد می‌توانیم تغییراتی در آن ایجاد کنیم. من براین نظرم آوازهای محلی هنر گسترده‌ای است و ثروت یک کشور است و باید حفظ شود

.
  • اغلب اجراهای ارکسترهای ایران، بازخوانی آثار هنرمندانی چون ادیب خوانساری، بنان، حسین قوامی، روح‌الله خالقی، فرامرز پایور و... بوده است. به‌عنوان یک بانوی هنرمند هیچ گاه خواسته اید آثار خوانندگانی چون دلکش، قمر‌الملوک وزیری یا الهه را بخوانید و اجرا کنید؟
اتفاقاً مدت‌ها در این اندیشه بودم و تصمیم داشتم با شیوه خودم این کارها را اجرا کنم.ایرادی هم به این کار نیست اما گاهی برخی از بانوان خواننده حتی خوانندگان آن سوی آب شهرت و تلاش خود را در اجرای این کارها گذاشته‌اند و مدیون یکی- دو خواننده هستند. به شخصه تعصب بسیاری به چندین خواننده قدر ایرانی دارم؛ از قمر الملوک وزیری تا دورانی که خودم فعالیت می‌کردم. هنرمندان خانمی که صدای هیچ‌کدامشان شبیه یکدیگر نیست و هر کدام ستاره درخشان خود هستند و سبک آواز و موسیقی شان مختص به خود بوده و معتقدم اصالت کارهای این خوانندگان را باید حفظ کرد، اما متأسفانه می‌بینم که دوستان خواننده با چه علاقه‌ای که باعث مباهاتشان هم هست از کارهای آنها تقلید می‌کنند و مانند همان‌ها را می‌خوانند و نمی‌پسندم جا پای آنها بگذارم. اما در مورد اجرای آثار این بزرگان باید بگویم به‌دنبال تنظیم‌کننده و آهنگسازی هستم که مورد پسند و سبک کاری من باشد تا یکی- دو خطی از هر خواننده در یک دستگاه خاص با سبک آوازی خودم به‌عنوان قدر دانی از این بزرگان اجرا کنم. لازم به ذکر است قرار است در آینده‌ای نزدیک سمفونی خیام به آهنگسازی دکتر شاهین فرهت را روی صحنه ببریم و تصمیم داریم از خوانندگان مطرح روز ایران دعوت شود تا قطعه‌ای را که پیش از این آقای حسین سرشار خوانده بودند اجرا کنند

.
  •  بخش دیگر فعالیت‌های شما تلاش‌هایی است که در مورد کودکان و نوجوانان انجام گرفته است حالا چه در قالب کتاب‌های شعر و چه آلبوم‌های موسیقی. آیا این آثار بویژه اشعارتان نشأت گرفته از دوران کودکی شما بوده است؟
بله بسیار. تا حدی که فکر نمی‌کنم بتوانم باردیگر این کارها را تکرار کنم. کتابی در خصوص کودکان نوشته‌ام با عنوان «پری قصه‌ها» که شامل هفت قصه است و هر کدام از آنها را برای تدریس در مهد کودک‌ها و دبستان مفید می‌دانم چرا که آنقدر آموزش در آن گنجانده شده است که وقتی می‌خوانم لذت می‌برم. من این کتاب‌ها را با سبک خاصی نوشته‌ام تا کودکان بتوانند بخوبی آن را حفظ کنند و با آن آشنا شوند. محتوای تمامی این هفت کتاب قصه‌هایی است که از روستاها و آبادی‌ها شنیدم و خودم شاهد آن بودم و لذت می‌بردم.من این کتاب‌ها را آنقدر برای دل خودم نوشته‌ام که دیگر فکر نمی‌کنم تجدید شوند شاید اگر یک پری زنگنه دیگر به دنیا بیاید.
 
  • آن طور که باید و شاید کتاب یا آلبوم موسیقی با گروه سنی کودکان تولید نمی‌شود آیا تمایل دارید این کتاب‌ها را به‌صورت موزیکال اجرا کنید؟
البته، اما به ذهن سپردن همه آنها مشکل است و ساخت آهنگین یا انیمیشن آن بسیار زمانبر خواهد بود.البته برخی از این اشعار چون «گلهای خوب دوستی» را می‌توانند به‌صورت تصویری و موزیکال برای کودکان اجرا کنند. کتاب دیگری دارم در مورد نام های دختران و پسران که 5سال جمع‌آوری آن طول کشید با نام «آوای نامها از ایران زمین» که در پیشگفتار این کتاب یک خط به تقلید از شاهنامه فردوسی نوشته‌ام البته تأکید می‌کنم کسی نمی‌تواند مانند شاهنامه شعر بگوید و در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. من درکتابم به‌عنوان یک کار کوچک نوشته‌ام «بسی رنج بردم در این سال پنج زنام آفریدم کتابی چو گنج».
 
  • در سال‌های اخیر رسانه ملی نقش مؤثری در تغییر ذائقه شنیداری مردم داشته است به‌طوری که سبک انتخاب و سلیقه موسیقی نسل جوان تغییر کرده است، دراین مورد نظر شما چیست؟
از نگاه من هیچ ایرادی ندارد اگر صحبت از ابتکار می‌کنیم امروز زمان آن است. در حال حاضر خواننده‌های بسیاری هستند که با سازهای مختلف سبک‌های جدیدی ارائه کرده‌اند و نو‌آوری می‌کنند که برخی از آنها کارهای بسیار پسندیده‌ای است.  هر موسیقی سبک خود را دارد نباید بگوییم مردم حتماً باید ردیف خوانی یا آوازهای محلی بیاموزند.
 
  • آیا تصمیم دارید در زادگاه خود کاشان اجرای کنسرت داشته باشید؟
بله حتماً البته بستگی به این دارد که وزارت ارشاد چه تصمیمی بگیرد. من در شهرهای مختلف ایران با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجرای برنامه داشته ام.اما یکی از فعالیت‌های آینده‌ام که ان‌شاءالله بزودی به سرانجام می‌رسد برپایی یک گالری در شهر کاشان است تا جوانان هنرمند آثار خود را اعم از نقاشی، قالیبافی، عکاسی هنرهای دستی و... دراین گالری به نمایش بگذارند و امیدوارم در کنار دیگر حرکت‌های فرهنگی کشورمان این اتفاق هم به سرانجام برسد.
تعداد بازدید : 218

ثبت نظر

ارسال